برنامه مناظره با حضور جمعی از سینماگران، به بحث حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای برونمرزی، آسیبها و فواید آن پرداخت.
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ کدام مخاطبان باید در اولویت فیلمسازان ایرانی باشند؟ جشنواره های خارجی یا مردم ایران؟
این سؤال نظرسنجی برنامه شب گذشته «مناظره» بود که با همان سبک و سیاق مناظره های زمان انتخابات ریاست جمهوری از شبکه یک سیما پخش میشد. مناظره با محوریتی سینمایی به بیان دیدگاه های چند سینماگر داخلی در رابطه با مسئله حضور یا عدم حضور آثار سینمایی داخلی در جشنواره های خارج از مرزهای ایران پرداخته بود.
نمایش تلویزیونی برنامه مناظره، دقیقاً با همان دکور، همان ساختار و همان مجری به سینما و حضور فیلم های ایرانی در جشنواره های برون مرزی پرداخت. دست نخورده بودن دکور و حتی تعداد صندلیها و نعل به نعل یکی بودنِ شاکله برنامه مناظره شب گذشته، از طرفی به کم خلاقیتی و شاید بی برنامگی مدیران ساخت این برنامه، و از طرفی دیگر نشان از تکیه آنان بر ساختار امتحان پس داده برنامه مناظره در جریان انتخابات ریاست جمهوری در سال جاری بود. حتی ساعت پخش این برنامه مقارن با همان ساعتی بود که مناظره های نامزدهای ریاست جمهوری از تلویزیون به نمایش درمیآمد و حتی این مورد هم به دور از کوچک ترین خلاقیت و خرق عادتی صورت گرفته بود.
برنامه با پخش مستندی چند دقیقهای، به طرح سؤالاتی در رابطه با ماهیت حضور فیلم ها در جشنواره های برونمرزی، معرفی افراد سینمایی شناخته شده از دو طیف موافق و مخالف و تاریخچه ای از حضور فیلم های ایرانی در این جشنواره ها پرداخت.
در بخش آغازین، حیدری، مجری برنامه، مهمان را به جایگاه فراخواند تا در فرصتی چهار دقیقه ای به بیان دیدگاههایش بپردازد.
مسعود جعفری جوزانی، کارگردان و نویسنده در ابتدا به بیان دیدگاه هایش پرداخت؛ وی درباره موضوع مورد بحث گفت: «دنیا باید با سینمای جهان در ارتباط باشد. این جشنوارهها و محافل سینمایی می توانند پله های ترقی و بازارهای بسیار خوبی برای سینمای ایران باشند.»
ابوالحسن داوودی، کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کننده سینمایی ایران، حرفهایش را در امتداد صحبت های جوزانی مطرح کرد. وی به تاریخچه حضور در جشنواره ها بعد ازانقلاب اشاره کرد و گفت: «دورههای مختلفی وجود داشته و این دوره ها تأثیرات مختلفی داشته اند. سینمای ایران بعد از انقلاب و پس از این که حیاتی دوباره پیدا کرد، توانست به آینهای بسیار مهم برای جریان فرهنگی سینمای ایران تبدیل شود، اما در دوره های مختلف، شرایط مدیریتی مختلف مثل ممیزیهای مختلف، سلیقههای مدیریتی و ... باعث شد تا این سفیر فرهنگی مهم و البته ارزان قیمت وضعیت خوبی نداشته باشد و نتواند به خوبی به انتقال پیام و مفهوم بپردازد.»
شاهسواری، تهیه کننده سینما به اساس سؤال برنامه ایراد گرفت و گفت: «جایگاه فرهنگی ایران چیزی نیست جز پل ارتباطی قدیم و جدید. این پل نمیتواند به یک سو نگاه کند و به سوی دیگر نگاه نکند. این سینما که حرف برای گفتن دارد باید همه مردم جهان را مخاطب قرار دهد.
سینمای ایران به عنوان یک آرمان، دمیدن روح به دنیای بی روحی است که در آن زندگی میکنیم. دمیدن روح به این جهان جز با سینما از طریق دیگری امکان پذیر نیست و جشنوارهها به عنوان سکوی پرتاب و عرصه نمایش آثار جایگاه خودشان را دارند؛ اگر ما نمی توانیم حرف جهانی بزنیم این اشکال ماست و مشکل این جاست که واکنشگر عمل میکنیم و کنشگر نیستیم.
ما نباید منتظر بمانیم تا فیلم سیصد یا آرگویی ساخته شود و سپس به دنبال نشان دادن واکنش به آن باشیم؛ در واقع باید کنشگر عمل کنیم. سینمای ایران باید در عین آرمان گرایی به بیان واقعیت ها بپردازد.
شیخ طادی، کارگردان سینما به بیان جایگاه فرهنگی و سینمای بومی- ملی ایران پرداخت؛ وی معتقد است سینمای ضد قصه، ضد قهرمان و ضد روایت نمی تواند به سینمای ایران کمکی کند.
شیخ طادی گفت: «برای رقابت نیازمند حضور هستیم، اما این حضور نباید به قیمت حضور در جشنواره ها با سیاه نمایی باشد.
شیخ طادی به ویژگی هایی چون رخوت، خمودگی، روزمرگی و فاقد ارزش معنوی بودن اشاره کرد و معتقد بود که این ویژگیها را سینمای جشنواره ای به سینمای ما منتقل کرده است.
اکبر نبوی، کارشناس و منتقد سینما نیز به بیان نظراتی در ارتباط با حضور در جشنواره های خارجی پرداخت.
نبوی معتقد بود حضور در این جشنواره ها صرفاً منفی نیست، اما نگرش و رویکرد صاحبان و برگزارکنندگان این جشنواره میتواند به سینمای ملی آسیب وارد کند.
در ارتباط با این بحث دو ساعت و چند دقیقهای و مباحثی این چنینی به نظر میرسد، سلیقه ها و نظرها از منظرهایی متفاوت میتوانند ناظر بر یک امر مشخص باشند و این امر چه در مهمانان مناظره و چه مهمانانی که در این برنامه حضور نداشتند، قابل مشاهده است. برای این نگاه سلیقه ای به سینما، جشنواره، هنر و دیگر مسائل از این دست گاهاً این سؤال مطرح است: میل به حضور در جشنوارههای بین المللی و برون مرزی از کجا به حرص و ولع فیلم سازان مبدل شد؟ آیا صرف سیاسی بودن یا نبودن این جشنواره، میارزد که عرصه فیلم از مخاطب حدأکثری جدا شود و به بهانه هنری بودن و به بهای جوایز جشنواره ای ارتباط خودش را مخاطب حدأکثری قطع کند؟
اساس حضور یا عدم حضور فیلمها یا فیلمسازان در جشنواره ها امری نیست که بتوان از یک منظر مشخص به آن نگریست. هر جشنواره با جشنواره ای دیگر رویکردی متفاوت اتخاذ میکند و البته سلیقه یک مدیر یا گروه مدیریتی نمیتواند نسبت به رویکرد این جشنواره ها اعمال سلیقه نماید.
متأسفانه اعمال نظرهای شخصی و قرائت های فردی از یک جریان یا اتفاق، موجبات دور ماندن سینمای ایران از اصل و ریشهاش را فراهم آورده و در این فاصلهگیری، از سینماگران تا منتقدان سینما و حتی به نوعی تماشاگران و مخاطبان فیلم دخیل هستند.
اما آن چه که مشخص بوده و شاید پایانی بر این گزارش باشد، ضرورت ارتباط هنر ایران به مفهوم عام و سینما در رده ای جزئی تر، با جهان، مخاطبان فیلم و بازارهای جهانی و متداول سینمایی است. اما این که این اتفاق به چه قیمتی رخ خواهد داد سؤالی است که تنها خانواده عظیم این رسانه از سینماگران تا منتقدان پاسخگوی آن خواهند بود.