گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - مریم فاطمی؛ فیلم سینمایی «استرداد» به کارگردانی علی غفاری و تهیه کنندگی محسن علی اکبری و برنده چهار سیمرغ بلورین از جمله سیمرغ بلورین بهترین فیلم سی و یکمین جشنواره فیلم فجر، این روزها روی پرده سینماهاست. فیلمی که با ردیف بودجه فیلمهای موسوم به «فاخر» ساخته شده و از این نظر در گروه فیلمهایی نظیر «عقاب صحرا»، «برلین منفی هفت»، «فرزند چهارم» و فیلم نیمه کاره «لاله» قرار دارد.
فیلمی تاریخی که خندهدار نشده است!
تفاوت مهم استرداد با این دسته از فیلمها این است که با دیدن این فیلم احساس نمیکنید هزینه میلیاردی ساخت آن به هدر رفته و فیلمی بی ارزش و حتی خندهدار از آب درآمده است؛ زیرا استرداد برخلاف دوستان فاخرش! واجد ارزشهای سینمایی (البته در حد قابل قبول برای سینمای ایران) و قابل دیدن است.
استرداد که داستان آن در سال 1334 میگذرد، روایتی تاریخی در مورد غرامت جنگ جهانی دوم است که قرار بود توسط شوروی و در قالب 11 تن شمش طلا به ایران پرداخت شود. در همین راستا، فرامرز تکین با بازی حمید فرخنژاد به عنوان یک افسر ارتشی بلندپایه مأمور میشود به همراه چند نفر از شخصیتهای سیاسی به شوروی برود و این شمشها را به سلامت به ایران برساند، اما در این راه برخی از همسفران او تصمیم میگیرند مانع ورود طلاها به ایران شوند. در این راه مشکلاتی برای تکین ایجاد میشود و محموله طلاها به سرقت میرود که این مسئله تکین را تا مرز اعدام پیش میبرد؛ اما او فرار میکند و در نهایت مشخص میشود که محموله طلاها با کاروانی دیگر وارد ایران شده و از آنجا به بانکهای سوئیس و حساب شخصی خاندان پهلوی منتقل شده است.
حاشیههای مالی و ایرادات تاریخی که گریبان استرداد را گرفته است
جدا از هزینه پنج میلیاردی ساخت استرداد که انتقادات زیادی را در میان برخی سینماگران در پی داشت و حرف و حدیثهای زیادی به دنبال آن بود، این خلاصه داستان نیز بهانهای شد تا برخی از مورخین و تاریخدانان نیز به این داستان اعتراض کنند و آن را جعلی بدانند. برخی از این مورخان معتقد هستند که اصلاً مسئله غرامت در کار نبوده و دولت شوروی قرار بوده قرضی که از ایران در طول جنگ جهانی گرفته بود را به ایران بازگرداند. برخی نیز به سیر تاریخی و نتیجهگیری فیلم ایراداتی تاریخی وارد کردند، من جمله این که این شمشها اکنون در خزانه بانک مرکزی ایران است؛ اما فیلم ادعا کرده این شمشها هیچگاه به دست ملت ایران نرسید.
اظهارنظرهایی که در مورد مشکلات تاریخی فیلم وارد میشود به اندازهای ضد و نقیض است که حتی اصل فیلم را به عنوان یک روایت از تاریخ معاصر ایران زیر سوال میبرد و این سوال مطرح میشود که اصولا چرا باید فیلمی ساخته شود که از نظر تاریخی هیچ اجماعی روی آن وجود ندارد و تا این اندازه محل مناقشه است. یا این که چرا مسئولان، سینماگران و تاریخدانان قبل از ساخته شدن فیلم به اجماعی در مورد آن نرسیدهاند تا این تناقضات کاهش پیدا کند.
اتفاقا استرداد از همین دو زاویه یعنی روایت تاریخی کار و حاشیههایی که در مورد بودجه آن به وجود آمده، دچار آسیب شده است که سبب شده این فیلم آن طور که باید و شاید به عنوان یک متن مستقل سینمایی مورد ارزیابی قرار نگیرد و نقد نشود. بیشتر یادداشتهایی هم که در مورد استرداد نوشته میشود و حرفهایی که راجع به آن زده میشود راجع به همین دو محور است و کمتر به نقد فنی آن توجه شده است.
گره افکنی خوب و گره گشایی بد
استرداد به عنوان یک فیلم متعلق به سینمای قصهگو، قصه خود را خوب روایت میکند که البته عمده این روایت خوب در نیمه اول فیلم اتفاق میافتد. در نیمه اول فیلم، داستان به خوبی جلو میرود و گرهافکنیها به درستی انجام میشود؛ اما در نیمه دوم و از هنگام ورود به ایران روایت فیلم به انسجام نیمه اول نیست و داستان افت پیدا میکند؛ در حالی که در نیمه اول، تعلیق به درستی ایجاد شده و گرهافکنی به خوبی انجام شده در نیمه دوم شاهد گرهگشاییهای بد و ناشیانه هستیم.
تقریبا غالب گرههای داستان به این صورت باز میشود که کاراکترها ماجراها را برای دیگری تعریف میکنند. گویا نویسنده سعی نکرده کوچکترین تلاش دراماتیکی برای بازگشایی گرههای فیلمنامه خود انجام دهد و کلید حل معماهای فیلم خود را در دهان بازیگران گذاشته و از طریق کلام به حل معماهای موجود در فیلم میپردازد، نه از طریق روایتهای داستانی و دراماتیک.
بازی درخشان فرخ نژاد
کاراکترهای فیلم همان کاراکترهای آشنای سینمای قصهگوی کلاسیک هستند. فرامرز تکین نظامی وطنپرست کم حرفی است که برای انجام شایسته مأموریتی که به او محول شده نهایت تلاش خود را انجام میدهد؛ اما خود متهم به سرقت میشود و تا پای چوبه دار پیش میرود. او قهرمان فیلم است و ظاهر و فیزیک فرخ نژاد نیز به کمک ایفای این نقش آمده است. فرخ نژاد بر طبق عادت مألوف خود در استرداد نیز بازی درخشانی از خود به نمایش گذاشته است. این در حالی است که کاراکتر ستوان غزال گوران به عنوان کاراکتر مقابل تکین باورپذیر نیست و در حالی که فیلم سعی دارد به مخاطب القا کند که او را دختری ایرانی است، این اتفاق نمیافتد. علاوه بر این، بازی بازیگر این نقش به قوت بازی فرخ نژاد نیست و پارتنر خوبی برای او به حساب نمیآید.
نکته قوت دیگر استرداد این است که جلوههای ویژه آن خوب درآمده است و در حد و اندازههای سینمای ایران قابل قبول است. به نظر میرسد استرداد تجربهای متوسط در ساخت فیلم تاریخی در سینمای ایران است که تا حدود زیادی موفق بوده و میتواند راه را برای تجربههای نو و موفقتر در این عرصه باز کند.