
نه همين سادگي!
محمدرضا محقق
«به همين سادگي»، فيلم بسيار خوش ريتمي است. بازي هاي تصويري با كاركرد رسانه در سكانس هاي ابتدايي فيلم و حضور تلويزيون و برنامه هايش در كار «خانه داري» طاهره، حضور بچه ها و رفت و آمدهاي روزمره، همگي به خوبي جلوه اي امروزي و درست از روزمرگي هاي هر روزه را به تصوير مي كشد.
ترديدي نيست كه به همين سادگي به تمامي، وامدار بازي جانانه و حيرت آور و فوق العاده خوب هنگامه قاضياني، بازگير مستعد «زن و زنانگي» در سينماي معاصر ايران است.
بازيگري هم حرفه اي، هم عاطفي، هم تحصيل كرده و هم فرهيخته، با تمام لوازم و نيازمندي هاي كه «حضور» در سينماي ايران امروز براي يك بازيگر زن «بايد و شايد» به همراه داشته باشد و درباره هنگامه قاضياني، به سختي و سترگي و زيبايي، چنين است.
اتفاقاً بايد گفت عظمت و ارزش و قدر كاري كه طاهره انجام مي دهد، در همين موقعيت و بنابر همين اقتضائات است و اينكه «طاهره» در چنين جامعه اي، با چنين مختصاتي و در گيرودار چنين شبكه اي از معادلات، همچنان «طاهره» مي ماند و به عشق و صبوري مبتلا.
درست است كه طاهره مي گريد، دلگير و بغض آلود به فكر فرو مي رود، بار سفر مي بندد و ... اما در لحظه تصميم، همان اصالت و همان سنت و همان زيبايي و بزرگي و بزرگواري او را به «صبوري» و ماندن فرا مي خواند و به اينكه «او» بنياندار يك ركن اصيل است كه اولويت اول اوست و مي توان به خاطرش و برايش از خود گذشت و به خودي ديگر رسيد.
به همين سادگي چنين بود، چنين است و ... خواهد بود. به همين سادگي تداعي ترد ترانه هايي است كه طاهره با آن صداي مادرانه و زنانه، به عصمت و عظمت و لطافت، مي خواند و خانه را از پس يك روز خسته و پر تنش، به آرامش نوازش دخترك معصومش مي سپارد: «مامان! تو صدات خيلي قشنگه ...»!
دلم مي خواهد طاهره را ببينم و به او بگويم كه دست از سر دلش بر ندارد و به مجاهدت خاموش و پر خروشش ادامه دهد و به اين حضور، از صميم قلب و از سويداي دل پايبند بماند؛ چراكه اين حضور او، تنها آبروي بر جا مانده براي زمان و زمانه نخوت آلود و رخوت بار ماست. حضوري كه امثال من به آن دلبسته اند.
و هنگامه قاضياني صاحب نقش طاهره در به همين سادگي خالق اين سينما ورزي دوست داشتني مير كريمي است و سينما هنوز زنده است....؟! ايدون باد!/انتهاي پيام/