
ايدئولوژي يك عروسي
محمد رضا محقق:
«عروسي خوبان» در كارنامه محسن مخملباف يك نقطه عطف به شمار مي آيد. فيلمي كه پس از دوره تثبيت كارگردان به عنوان يك فيلمساز حرفه اي پديد آمد؛ در عين حال از همان مايه هاي آشناي ظاهري و روتين در جلوه هاي شعاري و نمايش هاي تصويري واضح بهره جسته است.
فيلم با حركت آرام اتومبيل بنز بر روي شعارهاي ديوار نويسي شده شروع مي شود و اين حركت سمبليك نقطه آغاز مواجهه بيننده با اثر مخملباف مي شود.
داستان حاجي، يك جانباز موجي كه با پرسه زدن در شهر با نماد و نمودهاي ظلم و بي عدالتي و اجحاف و فقر و بزهكاري آشنا مي شود و در اين مواجهه، نوعي جسارت و گستاخي تكان دهنده، او را در مقابل وضع موجود قرار مي دهد تا آنجا كه در سكانس مشهور و معروف و تا حدي خارق العاده عروسي، حاجي پشت ميكروفن قرار مي گيرد و شعار مي دهد: «حروم خوري خوشمزه ست»
يك برخورد عجيب و تكان دهنده با صحنه آرايي و جلوه بخش هاي خاص آثار مخملباف همراه با فلاش بك هاي توفنده و منقلب كننده به جنگ و آسايشگاه معلولان جنگي.
«عروسي خوبان» به نوعي حديث رويارويي آرمان ها و واقعيات و گريزهاي ناگزير جامعه به وادادگي هاي اين چنيني است كه در ذهن و دل حاجي، قابل پذيرش نيست و او را به يك مصاف نابرابر مي كشاند.
«عروسي خوبان» در زماني اتفاق افتاد كه مخملباف سيطره عجيب و بي نظيري در سينماي ايران و البته ضعف ايدئولوژي گرا و با عقبه مذهبي و ارزشي داشت. او خود را با آثاري مثل بايكوت و البته دستفروش در سينماي حرفه اي تثبيت كرده بود و به نوعي نقطه آرماني سينماگران و علاقه مندان ارزش سينما محسوب مي شود.
عروسي خوبان مشحون از مولفه هاي آشناي سينماي مخملباف است. رويكردهاي او در آن دوره مباحث مبتلا به جامعه از جهت فقر و غنا و مباحث سطحيت انديشگي در حوزه دين و روشنفكري است.
تلاقي آرمان ها و ارزش هاي ذهني و واقعيات و جديات زندگي، حقايقي كه هر يك در جايگاه خود مهم و معتبرند، اما از در هم تنيدگي آنها، هميشه الزاماً محصولات فكري و خروجي هاي آفرينش مستحكمي بيرون نمي آيد؛ آنچنانكه در برخي از آثار مخملباف و همقطارانش.
«عروسي خوبان»، از فصولي متعدد تشكيل شده است كه به نوعي حاوي و شامل نشانه گذاري هاي مالوف و مكتبي مخملباف است. اشارات آشكار و حرافي هاي روشن، تصويرگري هاي مهيج، جلوه پردازي هاي تكان دهنده و ديالوگ هاي مستقيم و به شدت گويا! از به تصوير كشيدن واژگون دختري كه سرش را تيغ انداخته اند تا سردر سينما كه فيلم تاراج را به نمايش مي گذارد و از همهمه وحشتناك معلولان موجي آسايشگاه تا بيگاري كشيدن هاي مهوع از زندانيان و از آفريقايي ها فقير و لاغر و زشت گرفته تا تصوير باژگونه شعار نويسي هاي آن دهه روي ديوارها و بالاخره ديالوگ هاي به ياد ماندني حاجي در مراسم عروسي.
عروسي خوبان هم محكوم به سطحيت است و هم نيست. گويي اين فيلم سال ها قبل از رسيدن مولفش به نظريه نسبيت در دنيا و مافيها، خود، نشان تام و تمام اين امر است! اگر سطحيت، جلوه اي از جلوات حيات ظاهري و باطني مردمان يك عصر در يك جامعه است، پس آينه زمانه است و اگر نه، پس مبتلا به يك بيماري مزمن فكري است.
عروسي خوبان به جهات متنوعي در تاريخ سينماي ايران به مانايي رسيد. شايد امروز كه سرشت و سرنوشت كارگردان جهاني شده اش، عالمي ديگر و به كلي متفاوت از آن روزها را برايش ساخته، بتوان يك بار ديگر و اين بار با ذهنيتي تمام تر و دقتي كامل تر به بررسي روند و فرآيندي فكر كرد كه مخملباف را از عروسي خوبان به فرياد مورچگان رسانده و رهنمون كرده است! /انتهاي پيام/