به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، امروز از محمدکاظم کاظمی تجلیل می شود؛ به همین مناسبت برخی اشعار انقلابی وی که به درد این روزهای جامعه و سیاستمان می خورد را منتشر می کنیم.
ما پادشاه کشور شرمندگی شدیم
نفرینی همیشه بیخندگی شدیم
از بس خدای را به خدایی نخواستیم
منّتپذیر خوارترین بندگی شدیم
آن روزمان گذشت که از برجِ بامداد
خورشیدوار، مظهر تابندگی شدیم
اینک به یُمن چاهکنیهای بیشمار
حسرت نشین چاهِ سرافکندگی شدیم
عمری به کیسة دگران چشم دوختیم
تا عاقبت خلیفة دوزندگی شدیم
ما را لباسِ بیکفنی حفظ کردهاست
این گونه مستحق دو دم زندگی شدیم
همچنین کاظمی رباعی های فراوانی دارد که که همچون دیگر قالب های شعری اش انقلابی هستند.
ای مردِ ستیز! بر ستیزت نازم
جنگی که نبود، بر گریزت نازم
تیری و تفنگی که نداری بر دوش
ناچار به اسپِ تند و تیزت نازم