تصویب قطعنامه ای در خصوص ناقض حقوق بشر بودن ایران قبل از تصویب طرح پیشنهادی آقای روحانی، می تواند معانی زیادی را در برداشته باشد....
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ سید امیر ساداتی کرمی، تصویب قطعنامه ای در خصوص ناقض حقوق بشر بودن ایران قبل از تصویب طرح پیشنهادی آقای روحانی، می تواند معانی زیادی را در برداشته باشد که از چند منظر قابل تأمل است:
1-توجه به اینکه جبهه دشمن سالیان درازی است که در قالب جنگ نرم و با ابزار رسانه ، با برافراشته کردن اعلامیه حقوق بشر-اعلامیه ای که به دست خود بشر نوشته شده است-احکام و شریعت اسلامی و به عبارتی فرامین الهی (از جمله قصاص و اعدام)را زیر سؤال برده و با خشن و غیر انسانی خواندن این احکام، آن را مخالف با حقوق بشر می نامد.در چنین شرایط و فضای اتهامی، شاهد هستیم قطعنامه ای با آرای کم تر از نیمی از اعضا به تصویب می رسد که درآن ایران ناقض حقوق بشر نامیده می شود. از سوی دیگرمی بینیم که پس از تصویب این قطعنامه ،قطعنامه ای بر حسب طرح پیشنهادی رئیس جمهور ایران با موضوع "مبارزه جهانی با افراط گرائی توأم با خشونت" با اکثریت آرا، از جمله رأی مثبت آمریکا! به تصویب می رسد.
سؤال اینجاست که چگونه می توان رفتار زشت سازمان ملل در برابر رفتار صلح جویانه رئیس جمهور محترممان را توجیه کرد؟ بله، در واقع این رفتار سازمان ملل (ناقض حقوق بشر خواندن ایران)، مهر تأئیدی است بین المللی ، بر آن حربه رسانه ای. اگر کمی دقت کنیم متوجه می شویم که سازمان ملل، شیاطین غربی و در رأس آنها آمریکا این طرح صلح جویانه ایران را به نفع خود مصادره کرده و با تصویب این دو قطعنامه به طور همزمان، قصد القای مقصود خود بر افکار عمومی را داشته اند، که یکی از این اهداف در موضع اتهام قرار دادن ایران در قطعنامه ای بود که خودش پیشنهاد داده است.
2–در ادامه تبیین خط مشی رسانه ای غرب می توان به شگرد هنرمندانه او در مدیریت و انحراف افکار جهانی از جنایات وحشیانه و خشونت آمیز رژیم صهیونیستی و حساس کردن افکار و اذهان جهانی به سمت مبارزان جبهه مقاومت اشاره کرد. در این راستا سالهاست که استکبار رسانه ای سعی بر آن دارد تا چهره ای خشن و تروریستی از ماهیت مسلمانان در جهان بسازد. آنها حزب الله لبنان،حماس و جبهه مقاومت فلسطین و دیگر گروه های مقاومت اسلامی در دنیا را که برای دفاع از سرزمین وارزشهایشان ایستادگی می کنند را تروریست ، خشونت طلب و افراطی می نامند، در حالیکه همین کشورهای مدعی صلح ، دفاع از رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی را وظیفه خویش و امنیت او را خط قرمز خود برمی شمرند. حال که قدرت رسانه ای استکبار تا جایی است که می تواند کشورهای مستقل و مخالف با خود را افراطی وخشونت طلبو خود و هم پیمانان خویش را صلح جو و حامی حقوق بشر معرفی کند؛ آیا نمی توان نگران بود که از تصویب طرح ایران که درآن از همان کلیدواژه های رایج در رسانه های غرب (و البته بدون اشاره به مصداق) استفاده شده درمسیر ادامه سیاسیت های اسلام ستیزانه خود و در جهت مقابله و مبارزه با همان جبهه مقاومت بهره بردای کند؟
3-چند ماهی است که شاهد تکرار کلماتی نظیر تندروها،افراطی ها،متعصب های متحجر و ازاین دست عبارات در ادبیات گفتمانی برخی از دولتمردان و سیاسیون خود هستیم؛ تا جایی که رئیس جمهور محترم بعضی ازاین عبارات را غیر مستقیم درسخنرانی خود در سازمان ملل،در خصوص جناح ها و افراد مخالف با مشی دولت (منظور 50%درصدیست که به او رأی ندادند) نسبت داد وبیان کرد:"مردم ایران ثابت کردند که خواستار اعتدال هستند" و این جمله بارها توسط دولتمردان و بخصوص شخص رئیس جمهوردر داخل و خارج از کشور تکرار شد.اکنون شاهد هستیم که رئیس جمهور محترم در طرح پیشنهادی خود در سازمان ملل بدون شفاف سازی و تبیین صحیح منظورخود از طرح موضوع پیشنهادی و اشاره نکردن به مصادیقی همچون رژیم صفاک صهیونیستی، کشورهای خشونت گرا و جنگ طلبی مثل آمریکا، سلفی ها و تکفیری ها،بحث مبارزه جهانی با خشونت و افراط گرائی را مطرح می کند.
می توان به راحتی پیش بینی کرد که دشمن ازتفاهم نکردن برسر مصداق ها بهره برداری های زیادی می کند که یکی از این سوءاستفاده ها می تواند به انزوا کشاندن و محدود کردن جناح های اصول گرا و آرمان خواه و به طور کلی مخالف مشی مورد پسند استکبار (یعنی طرفدار نگاه تقابلی با استکبار و نه نگاه تعاملی) باشد. همچنین با توجه به اینکه در طرح صلح جویانه آقای روحانی و همینطور در سخنرانی ایشان در سازمان ملل حمایت از سازمان ملل و معیار و ملاک قرار دادن آن مورد توجه بوده است (در حالی که طبق نظر مقام معظم رهبری و گفتمان انقلاب نقد های جدی ای به ماهیت و قضاوت سازمان ملل کنونی وارد است) غرب براحتی می تواند برطبق همین نگاه، با استفاده از نفوذ خود بر تصمیمات این سازمان و یارگیری بیشتر، اهداف خود را در قالب اجماع نظر جهانی بر ما تحمیل کند .
از دلایل دیگر مشکوک بودن این اتفاق (تصویب طرح آقای روحانی) استقبال شدید و حمایت زایدالوصف اصلاح طلبان و نشریات وابسته می باشد؛که وقتی این حمایت را در کنار حمایت کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس و سایر کشورهای مستکبر قرار می دهیم دیگر نمی توان با حسن ظن از این موضوع گذشت . البته نگاهی گذرا به برخی از مفاد این طرح نیز گواه بر این ماجراست، که در ادامه به نقد برخی از این مفاد خواهم پرداخت.
در پیش فرض ششم این طرح آمده است :"ضمن تأئید مجدد همه دولت های عضو بر اساس منشور ملل متحد درباره اشاعه و گسترش احترام جهانی نسبت به همه انواع حقوق بشر و آزادی های اساسی بدون تبعیض و همچنین،با تأئید مجدد اینکه دولت ها متعهد به احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همه افراد بشر هستند ..." . این بند از چند جهت برای ایران الزام آور است به طوری که با توجه به این بند ایران تلویحا به طور کامل مفاد و مصوبات حقوق بشر را تأئید و عمل به آن را واجب می داند . همچنین با توجه به اشاره به عبارت "احترام جهانی به انواع حقوق بشر" ایران به طور تلویحی موافق با تمام حقوقی ایست که از دید سازمان ملل متحد و براساس منشور حقوق بشر (چه در کلیت منشور و چه در مصوبات کنوانسیون ها،بیانیه ها و میثاق های مربوطه) جزو حقوق انسان محسوب شده و در هر کشوری لازم الاجرا و لازم المساعدت است. یعنی کشور متعهد به این بند و به تبع آن متعهد به همه حقوق بشر، در هیچ موردی نمی تواند عدم تبعیت خود را توجیه کند. بنابرای طبق همین بند جمهوری اسلامی محکوم به نقض حقوق بشراست چون حقوقی مثل همجنس بازی ، حق سقط جنین و از این دست موارد را بر اساس مبانی اعتقادی و تعارض این حقوق حیوانی با مسیر کمال و سعادت انسانی، به رسمیت نشمرده و با آن مخالف است .
در پیش فرض یازدهم این طرح اشاره شده است "... وبا این اعتقاد که هیچ توجیهی برای توسل به افراط گرائی توأم با خشونت، ضمن صرف نظر از انگیزه آن، وجود ندارد". باتوجه به اینکه در این عبارت هیچ ملاک و معیاری برای تبیین و تشخیص رفتار افراط گرائی توأم با خشونت تعیین نشده است، به طور تلویحی این اجازه به سازمان ملل و همچنین مستکبرین غربی داده می شود که در فضای رسانه ای تفسیر به رأی کرده وبا توجه به تعاریف و شاخصه های خود در این خصوص قضاوت کنند. آنوقت است که با توجه به تعاریف و شاخصه های آنها ،کشوری مثل ایران حامی افراط گرایی توأم با خشونت است چراکه از جبهه مقاومت حزب الله لبنان و فلسطین و سوریه - که در جنگ رسانه ای غرب به عنوان تروریست معرفی شده اند - حمایت می کند و این همان چیزی است که بارها توسط سیاستمداران و سران جبهه دشمن بیان شده است .
در پیش فرض پانزدهم این طرح آمده است "ضمن تأئید مجدد این موضوع که افراط گرائی توأم با خشونت در همه اشکال و ظواهر آن نمی تواند و نباید به هیچ مذهب ،ملیت ،تمدن و گروه قومی نسبت داده شود ". عبارت فوق نیز از دوجهت قابل نقد است:
1- با توجه به تعهد فوق – و با توجه به اینکه هیچ معیاری برای تبیین درست مذهب ،تمدن و گروه قومی مشخص نگردیده - آیا دیگر می توان رژیم جنایتکار صهیونیستی و گروه های تروریستی ای همچون وهابیون، سلفی ها و سایر گروه های نژادپرست را افراطی و خشونت طلب نامید ؟!
2- اگر نباید و نمی توان کسی را متهم کرد ، پس مبارزه جهانی با افراط گرائی توأم با خشونت باید علیه چه کسی انجام بگیرد ؟!
در اصل پنجم این طرح آمده است "بر این نکته مهم تأکید می شود که دولت ها قویاً همه اشکال خشونت علیه زنان را محکوم کرده و از تمسک هرگونه رسم، سنت و ملاحظات مذهبی برای خودداری از عمل به تعهدات خود نسبت به از بین بردن چنین خشونت هایی که در اعلامیه رفع خشونت علیه زنان ذکر شده است، خودداری می کنند " . در این بند به طور صریح به اعلامیه رفع خشونت علیه زنان به عنوان معیار و ملاک قضاوت اشاره شده است. جای بسی تأمل می باشد، چراکه با توجه به اشکالات و ابهامات فراوانی که به اعلامیه مذکور وارد است، جای بسی تأمل و تعجب است که چرا در این طرح پیشنهادی که به صورت قطعنامه هم تصویب شد، اعلامیه ذکر شده بدون اشاره به ابهامات و اشکالات وارده، به عنوان سند و معیار قرار گرفت! از جمله ابهاماتی که می توان براین اعلامیه وارد دانست ماده 3 آن می باشد. دربند پنجم ماده 3 این اعلامیه (که از ماده 26 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی گرفته شده است) "حق آزادی از همه اشکال تبعیض" را یکی از حقوق زنان می داند. این بند همان چیزی است که بر اساس آن جمهوری اسلامی،سالهاست متهم است که چرا حجاب (البته منظور حجابی بیشتر از حجاب مردان) را برای زنان واجب می داند.
البته به بندهای دیگری از این طرح تصویب شده نیز نقدهایی وارد است که بنده به این مقدار کفایت می کنم .
در پایان به عنوان یک نصیحت مشفقانه عرض می کنم که آقای روحانی با توجه به سوابق و مواضع انقلابیشان، باید به این اصل توجه داشته باشند که اگر خدای ناکرده نسبت به استکبار و نظام سلطه نرمشی به خرج داده شود،این نرمش الزاماً بطور متقابل و دوطرفه نخواهد بود و قطعا تنها راه جلوگیری از تهدیدها و زیاده خواهی های دشمن، استقامت و ایستادگی در مقابل دشمنان انقلاب و اسلام است. انشاءالله که دولت محترم با رعایت منویات مقام معظم رهبری در خصوص نرمش قهرمانانه و با حراست از مبانی و اصول انقلاب اسلامی ،دشمنان این انقلاب را مأیوس کرده و با برافراشته نگاه داشتن پرچم عزت و اقتدار جمهوری اسلامی مسیر رسیدن به اهداف وآرمان های این انقلاب را هموارتر نماید.