گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، سعید حسن پور؛ این روزها در اکثر محافل حرف از سینماست، و تب سینما همه سینماگران را تحت الشعاع خود قرار داده، ولی آیا این تب به اندازه سالهای قبل داری حرارت بوده است؟!
چیزی که قابل توجه است، سینماگرانی هستند که در سال های گذشته از ورود فیلم هایشان به جشنواره خودداری می شد، در حالی که در سرشان سودای سیمرغ را می پرورانند و خوب می دانستند که به همین راحتی نمی توانند به سیمرغ بلورین دست یابند و پشت دربهای جشنواره، البته با دست های خالی خواهند ماند.
نکته مهم و قابل توجه این است که این اعتماد به نفس بالای آنها از کجا سرچشمه میگیرد!
سینماگران چقدر به ذائقه مردم احترام گذاشته و برای آنها فیلم ساختهاند؟!
آنچه که در ساختار فیلم آنها پیداست با افکار دیگرانی همسوست که آنچه میخواهند با ذائقه مردم یکی نیست و این فیلم ها از هر نظر سفارشی است.
کارگردانان تصویری از سینما را نمایان میکنند که تاریخ مصرفش گذشته است و افکار و خواسته مردم نیست و آن نشان دادن سیاهی ها و خاکستری کردن زندگی خانوادگی و اجتماعی و جداسازی سنت و فرهنگ دینی به بهانه مدرنیته است و این برای آنها باعث افتخار و غرور کاذب است.
به نظر بنده شاید آنها هنوز به شناخت کافی از سینما و مردمی که به امید فیلم های فاخر به سینما میآیند، ندارند و جشنواره فجر 92 به قول همان سینماگران، آزادانه برگزار شد و سیمرغ بلورین فقط شایسته آنان بود.
شما سینماگران غرور و عزت مردم ایران را در همه جوانب تجربه کرده اید، پس چرا خودتان را از مردم جدا ساخته اید و پیامی که از جشنواره به دنیا مخابره کردید و به گوش جهانیان رساندید جز تباهی و ناامیدی مردم نبود! پس شما چشمتان را بسته اید و گوشتان را جای دیگر سپرده اید ...
به لطف شما پیام جشنواره فجر مخابره شد!
چطور به خودتان اجازه می دهید که این طور غرور یک ملت را زیر سوال ببرید؟ شما باید وظیفهتان را بشناسید و به آن درست عمل کنید تا باعث افتخار ملت باشید.
این نشانه شایستگی را از دست همین مردم بگیرید نه از دست دیگران...!
به لطف شما عزیزان، پیام جشنواره فیلم فجر ایران مخابره شد؛ سوالی که میخواهم از شما بپرسم این است، مگر هنرمندان ایرانی این فیلم ها را خلق نکرده اند؟
نه! شاید باید بگویم هنرمندی که پرورش یافته اندیشه غرب است چیزی از ماهیت ایرانیش باقی نمانده و هر آنچه دارد را فروخته تا مُهر تایید را از دیگران بگیرد، باید با اطمینان کامل گفت که جز این انتظار نمی رفت، که نگاه هنرمند ما سیاه نگر باشد و با هر تکنیکی و ترفندی با جادوی سینما، بیننده را به اجبار به سیاهی بکشاند.
این نگاه فیلمسازها را چه کسی باید پاسخ دهد؛ مسئولین یا سینماگران متعهد؟!
هر چه هست پاسخ تکراری نمیطلبد، باید اندیشه درست کرد و راهکاری سریع و کارساز برایش یافت؛ تا این تب خانمانسوز همهگیر نشده یا اینکه مثل همیشه خیلی زود دیر نشود!
ما نمیتوانیم با سینمای غربی به جایی برسیم
غربی که ایدئولوژی و مبانی آن بر مادیگرایی مطلق است و نگاه آن به جامعه، صرفاً مصرف گراست و این جامعه پایانی را برای ستیز با جهان و سنت برای خود قائل نیست.
ما نمی توانیم در دایره مدرنیته باشیم و بگوییم که بیرون از مدرنیته هستیم - این یعنی که ما توان حرکت در چارچوب سینما را نداریم و ظواهر را به تصویر کشیدهایم - و بعد هم ادعا کنیم که ما دارای سینمای اسلامی هستیم و سوژهها را از دل جامعه اسلامی بیرون می کشیم.
ما از سینمایی سخن می گوییم که آرمانش گلدن کلوپ و اسکار است، در حالی که تکنیک برای آن مطرح است؛ چرا ما باید جشنواره های بین المللی را به رسمیت بشناسیم، در شرایطی که نه در تکنیک وضعیت مناسبی را داریم، نه در محتوا، نه در ساختار و نه در مضامین. به قول استاد میرشکاک عزیز، مگر می شود در این جهان بود و در این جهان نبود، پس باید جریانی آسمانی راه انداخت و در آسمان به اوج ایدئولوژی نگاه کرد، که آن متون الهی قرآن عظیم الشأن است. آن وقت میشود دل را تا عرش رحمان برد.
اگر همان ساحت که در انقلاب و در دفاع مقدس بود را داشتیم، هرگز متوجه زمین نمیشدیم و این اتفاق برای سینما و تلویزیون ما نمی افتاد.
سنت یا مدرنیته، فیلمسازان ایرانی به کدام سمت میروند!
وضعیت 35 سال پیش ایران را مروری کنید؛ وقتی که هجمه بسیاری به فرهنگ و اقصاد و سبک زندگی مردم بود، آن چنان تغییری در بطن مردم نداشتیم، اما حال ما با سینمای مدرن کجای کار هستیم و وضعیت فعلی سینما ما چگونه است؟
این سینما نشانی از مدرنیته است، یعنی آدرس دقیقش مدرنیته و ساختار انسانی است، به طور مثال تلویزیون و رادیو و اینترنت و ... همه در خدمت مدرنیته هستند که مادرشان سینماست!
سینمای ایران چه قصدی دارد، قصد دارد که با سلطه سینمای غرب روبرو شود! و در مبارزه آن را شکست دهد!
در حال حاضر، این سلطه ما را هم درون خود حل می کند؛ این در حالی است که ایران اسلامی در دایره دین است، بنابراین کارهایی که انجام می دهند باید برای تربیت دینی و اخلاقی مردم باشد.
پس به خود ظلم نکنیم. یعنی دفاع از انسانیت و تربیت دینی و اخلاقی را درون سینما فراموش نکنیم، ما درون سینمای خود ظلم و سیاهی را نشان می دهیم و با رهنمود و خواسته مدرنیته غربی فیلم می سازیم؛ از این سینما می توان توقع دیگری داشت، وقتی تکریم از ثروتمندان و مظلوم کردن مظلوم را به تصویر می کشید!
سینما، انقلابمان را منحرف کرده است و نمی توان از آن توقع دیگری داشت.
صدها میلیارد خرج میکنیم برای مثال دانشگاهی میسازیم، بعد از این دانشگاه می خواهیم کسانی را پرورش دهد که به کشور و مردمشان خدمت کنند؛ بعد شاهدیم که خود این دانشگاه منبع و منشا خرابی های موجود کشورش میشود؛ حال سینما هم همین طور است.
سینمای خیلی اخلاقی ما
سینمای حال حاضر نه تنها اخلاق را رعایت نمیکند، بلکه بر بداخلاقی خود پافشاری دارد، وقتی خانواده ایرانی در سینما چشم یا گوش فرزند خود را می گیرند، آیا این سینما مخاطب خود را شناخته است؟ باید جواب این را از کارگردانانی پرسید که این نوع فیلم ها را می سازند. آنها حجتشان تحریف است. با این مواجهه صریح با سبک زندگی ایرانی چه میتوان گفت!
از سینما نمی توان توقع دانشگاه و حتی حقیقت را داشت، البته خود سینماگران هم این را قبول ندارند!
ما شاهدیم که در مصاحبههایشان می گویند ما وظیفه نداریم حل مسئله کنیم، ما فقط طرح مسئله می کنیم. باید به اینان گفت که هر کسی می تواند مسئله طرح کند. اینان به این واسطه اجازه دارند هر چه می خواهند بسازند و پخش کنند، ولی کار سینماگر نشان دادن حقیقت و راستی انسان است که در ادیان الهی به معنی کمال انسانی از آن نام برده میشود.
تا کی می خواهیم شعار دهیم، آیا ایران ام القرای اسلام است؟ این اسلام را در کجا جاری کرده ایم؟ در شهرسازی، در اقتصاد، در فرهنگ یا مناسبات اجتماعی، کجا؟
این در حالی است که با این شرایط می خواهیم سینمای دینی داشته باشیم، اما وقتی مشغول حفظ وضعیت موجود هستیم، اوضاع روز به روز بدتر میشود و یادمان می رود که این باورها و خواستههای مردم است؛ مردمی که هر روز به امید زندگی می کنند و به آینده روشن اطمینان دارند؛ برای چه سعی می کنیم چیزی غیر واقع به آنها نشان دهیم؟ یک فیلم باید اخلاق مدار باشد و باید به ملت و ارزش های اسلامی پایبند بماند، اگر فیلمی الگوی درست نشان ندهد نباید دیده شود؛ چرا که جامعه ما جامعه خانواده محور و اخلاق مدار است.
سینما تحت سلطه است، چون سیما تحت سلطه میباشد و مدرنیته فرهنگ مان، سبک زندگی مان، اقتصاد و سیاستمان را تحت الشعاع مدام خود قرار داده است، نمی توان به فکر حفظ وضعیت موجود بود و همه را راضی نگاه داشت و با برگزار کردن چند جشنواره و چند هزار سمینار وضعیت را اسلامی کرد و گفت سینمای ما سینمای اسلامی است.
ما اولین کشوری هستیم که پول بیت المال را میدهیم تا برای مردممان سیاهی نمایی و سبکی علیه سبک زندگیشان بسازیم. ما پول می دهیم که به خودمان بگوییم بدبختیم و راه حل فقط و فقط مدرنیته است! همه اینها را در جشنواره فجری نشان می دهیم که دولت ناظر آن است!
و این نشان میدهد که ما از کف جامعه (مردم) خود بی خبر و عقبیم...
ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم
این روزها استادان من زیاد این جمله را از امام نقل میکنند که حضرت روح الله فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم» امام میدانست که این سینما به فحشا کشیده میشود و به ماهیت آن تعرض شده است؛ چون امام می دانست مدرنیته غیر از این را برای ما به ارمغان نخواهد آورد.
سینما صورت تکنیک است و این تکنیک جهان را تحت سلطه خود خواهد گرفت، کدخداپروری را بر جامعه جهانی تحمیل خواهد کرد، در حالی که از خِرد انسان کنونی کاری بر نمی آید؛ در این شرایط باید به دین بازگشت نه به ایدئولوژی که معنایی منحرف شده است.
و در آخر باید بگویم که ...
امیدوارم انتقاد دردناکی نباشد؛ با این وضعیت نامناسب کشور، فقر، طلاق، بیکاری، کارتن خوابی و فحشای خاموش - به گفتار بنده - که در حوزه سینماست، به جنابتان بر نخورد و حرف های تند مرا تاب بیاورید ...
ادب سرباز سینما
جمله آخرم صحبت های جناب ابراهیم حاتمی کیا باشد، من ادب سربازی را دارم که روی میدان مین حرکت میکند، ولی دوران، دورانی است که باید روی فرش قرمز حرکت کرد!