گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - یاسین حاجی باشی؛ بار اول نبود که میشنیدیم. بارها گفته بود. سال هاست که میگوید، ولی کو گوش شنوا؟! بارها گفت از سیاست مهمتر است و به جای باند بازی و سیاسی بازی به آن بپردازید، ولی آقایان باز به باندبازی و سیاسی کاری و جانبداری به ناحق از جناح خود و زدن جناح مقابل پرداختند و خود ما دانشجویان از فعالیت سیاسی در دانشگاه مناظره گذاشتن را یاد گرفتیم و راستی و چپی را در رینگ انداختیم تا مثل کشتی کج گیران به جان هم بیفتند و ما طرف خودمان را تشویق کنیم و طرف مقابل را هو، ولی نتیجه چه؟ هیچ!
بار اول نبود که میشنیدیم. بارها گفته بود. سال هاست که میگوید ولی کو گوش شنوا؟! بارها گفت از اقتصاد هم مهمتر است. حتی آن زمان که گفت به غیر از اقشار ضعیف جامعه نگرانی دیگری درباره اقتصاد ندارم. گفته بود که کلید حل مشکلات، اقتصادی است و بدون در نظر گرفتن آن اقتصاد هم به مشکل بر میخورد، ولی مسئولان گوش ندادند. گفتند سرمایه داری راه نجات است و ما باید ژاپن اسلامی داشته باشیم! حرف گوش ندادند. اسلامی - ایرانی بودن را فراموش کردند. سنتمان را فراموش کردند. چشمشان به دست دیگران بود و نتیجهاش را دیدند. آن زمان هم گفته بود چه برسد به الان که اقتصاد خود معضل بزرگی است، ولی باز میگوید از اقتصاد هم مهمتر است.
فرهنگ را میگویم. همانی که آقایمان سال هاست دغدغهاش را دارد و با مناسبت و بیمناسبت از آن میگوید. همانی که از نگرانیش شبها از خواب برمی خیزد. همانی که حاضرست جانش را در راهش فدا کند. همانی که به هر زبانی میگوید از اهمیتش، از حساسیتش، از کلیدی بودنش و از راهبردی بودنش اما کو گوش شنوا...! امسال را رهبرمان سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامید، اما باز هم گفت فرهنگ از اقتصاد مهمتر است همان که در فکر مردم است، در ذهنشان، در رفتارشان، در گفتارشان، در کردارشان، در اندیشهشان، در اعتقاداتشان و در باورشان...
اما چه کردیم برای این فرهنگ؟ بیاید از قبل شروع کنیم:
مسئولان فرهنگی قبلتر از قبل ترمان که کارشان به جایی رسید که گفتند «اگر دین و آزادی در برابر هم قرار بگیرند باید دین محدود شود.»
مسئولان فرهنگی قبل ترمان که کارشان به BBC و نفی امام زمان و الهی نبودن قرآن و خیلی انحرافات دیگر رسید. همانBBC که در خط مقدم جبهه فرهنگی و سیاسی دشمن علیه ماست. مسئولان قبلمان دلسوز بودند و ظاهراً خودی و کاربلد، اما خراب کردند کار را؛ چون نفهمیده بودند فرهنگ را. مسئولان حال هم که میگویند قبول داریم تهاجم فرهنگی را، اما از آن طرف تیشه به ریشه فرهنگ اسلامی - ایرانیمان میزنند و در زمین حریف باری میکنند و مدام گل به خودی میزنند. تا بهشان انتقاد میکنیم یا توجیه میکنند یا شانه خالی میکنند از پذیرفتن مسئولیتشان و در آخر میگویند فرهنگ در اختیار ما نیست و بودجه نداریم و چند برابر بودجه ما را به نهادهای دیگر میدهند.
از مسئولان بگذریم و به خودمان برسیم. چه قدر در همین دانشگاه فعالیت فرهنگی میکنیم؟ اصلاً کار فرهنگی را قبول داریم؟ یک عده که مدام بهانه میآورند و میگویند میخواهیم، اما مسئولان دانشگاه فضا را آماده نمیکنند، اما هم ما، هم خودشان میدانند که همهاش بهانه است.
البته کار فرهنگی در نظر خیلیها شده کار بیهوده و بیفایده و بیمعنا. میگویند هم وقت خودتان را تلف میکنید هم وقت دیگران. خیری که نمیرسانند هیچ، شر میرسانند. هر چه دلشان میخواهد میگویند و در آخر به ما اندک دانشجویانی هم که فعالیت میکنیم طعنه میزنند و میگویند آدم بیکار!
اما ما دغدغه رهبرمان را فهمیدهایم و آرام و قرار نداریم. دردش را کشیدهایم. تا میآییم کاری کنیم که رهبرمان کمتر درد بکشد، تا لا اقل یک شب کمتر از نگرانی از خواب برخیزد دوستان خودمان مسخرهمان میکنند، از دیگران که بگذریم، ولی این متلک پرانیها، این نیش و کنایهها، این طعنهها و این شماتتها ما را دلسرد نخواهد کرد.
امسال رهبرمان از ما عزم ملی و اراده جهادی خواسته پس ما سربازان جان بر کفش در صف مقدم جبهه فرهنگی با عزم ملی و اراده جهادی ایستادهایم و میجنگیم و ذرهای عقب نشینی نخواهیم کرد. نه طعنهها، نه شماتتها و نه سنگ اندازیها – چه از داخل و چه از خارج - ما را متوقف نخواهد کرد. اگر لازم باشد مثل برادرمان «علی خلیلی» خون میدهیم.
آفرين، حرف منو زدي
اما من واقعا نميدونم براي تحقق منويات فرهنگي رهبر چيکار کنم، ميشه کسي راهنمايي کنه؟
چيزي که به ذهنم رسيده فعلا کار توي بسيج هست
نداي عزيز،يه روش خوب ميتونه اين باشه که اگه دانشجو هستيد فعاليت علمي کنيد و بصورت غير مستقيم دوستانتون رو ارشاد کنيد.اين روش ميتونه بسيار تاثيرگزار باشه
ميگه: من ميگم کاراتو ول کن بچسب به توليد آثار موثر.
راه امام حسين رو بروکه از همه چيزش گذشت.