گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ فیلمی که ساخته کمال تبریزی و به قلم پیمان قاسم خانی باشد میتواند خیلیها را مشتاق تماشا کند؛ زیرا آنها در کارهای قبلی که به صورت جداگانه انجام شده نشان دادهاند که نبض مخاطب را در دست دارند و میتوانند فیلمهایی بسازند که هم تماشاگرپسند باشد و هم از حداقلهای حرفهای برخوردار باشد. ساخته مشترک قبلی تبریزی و قاسم خانی یعنی «مارمولک» نیز توانسته بود در جذب مخاطب خوب عمل کند. اما ویژگی مشترک دیگر این دو، رفتن سراغ سوژههایی است که عموما خط قرمز محسوب میشوند که اوج آن را در همین فیلم مارمولک شاهد بودیم. البته، این بازی با خط قرمزها به خصوص برای کمال تبریزی کم هزینه نبوده و تا به حال چندین اثر او توقیف شده که آخرین آنها نیز سریال «سرزمین کهن» بود.
تبریزی و قاسم خانی در فیلم طبقه حساس نیز روی سوژه بکری دست گذاشتهاند که در نگاه اول میتواند جالب توجه باشد و تماشاگر را برای دیدن فیلم تشویق کند اما مخاطب در هنگام تماشای این فیلم قطعا شوکه خواهد شد. به خصوص اگر اندک اعتباری برای حیا و اخلاق صحیح جنسی در جامعه قائل باشد. فیلم، داستان مرد متعصبی است که نمیتواند دفن شدن جسدی بر طبقه فوقانی قبر همسرش را تحمل کند و به هر ترتیبی شده سعی میکند زمین و زمان را به هم بدوزد تا وضعیت ایجاد شده را تغییر دهد.
البته، ماجرای طبقه حساس صرفا به این سوژه آشکارا جنسی آن منتهی نمیشود و در این فیلم طنز شاهد انواع و اقسام شوخیهای جنسی رکیک هستیم که در ارتباط با فیلمنامه و بدون ارتباط با آن از زبان بازیگران شنیده میشود. شوخیهایی که پیش از این، جای آن فقط در میان گروههای خاصی بود اما اکنون به لطف قبح شکنی فیلمساز و بی توجهی مسئولان محترم سر از پرده سینماها در آورده است و یک خانواده میتوانند با پرداخت چند هزار تومان ناقابل در کنار هم به تماشای این شوخیها بنشینند.
نویسنده و کارگردان ادعا دارند که فیلم آنها یک نقد اجتماعی نسبت به تعصبات کور و جاهلانه و داستانی درباره مردی است که پس از مرگ همسرش تازه عاشق او میشود. البته این ادعای دوم که تنها در بیان فیلمساز محترم قابل مشاهده است اما در فیلم اثری از آن نیست. ادعای نقد اجتماعی نیز نمیتواند ادعای چندان درستی باشد زیرا طبقه حساس به بهانه نقد اجتماعی ملغمهای از شوخیهای زشت شده است که تمام توجه مخاطب در فیلم به همین شوخیها جلب میشود و نقد اجتماعی صرفا بهانهای برای پرداختن به این شوخیهای رکیک است. البته، در این فیلم یک روحانی جوان با بازی بد و تصنعی محمدرضا فروتن نیز موجود است که موضع دین نسبت به سوژه فیلم را نشان میدهد و سعی میکند مرد داستان را متقاعد کند که حساسیتهای او جاهلانه است اما این یک سکانس هم ارتباط چندانی با فضای فیلم ندارد و تصنعی از آب درآمده است.
اگر از نظر معیارهای سینمایی نیز به طبقه حساس نگاه کنیم این فیلم پس رفتی در کارنامه کارگردان و نویسنده آن است. فیلمنامه چیز زیادی برای گفتن ندارد و ایده یک خطی آن در همان اوایل فیلم تمام میشود و ادامه فیلم صرفا بر پایه شوخیهایی پیش میرود که به تدریج لوث و حوصله سر بر میشوند. طبقه حساس تنها به بازی رضا عطاران تکیه دارد و جز بازی عطاران که البته به شیرینی ذاتی او بازمیگردد امتیاز ویژه دیگری ندارد. گویا فیلمساز به این نکته پی برده که با انتخاب این داستان و زاویه دیدی که در فیلم شاهد آن هستیم نیز میتواند در جذب مخاطب موفق باشد و تلاشی برای بهتر شدن فیلم انجام نداده است. طبقه حساس در این هدف خود موفق بوده و توانسته در اکران عید خوب بفروشد و حتی از نظر فروش به فیلم ده نمکی که در سالهای قبل فیلمهای او با فاصله زیادی نسبت به فیلمهای دیگر قرار داشتند، نزدیک شود. اما فروش خوب این فیلم هیچ ارتباطی به ارزشمند بودن آن ندارد و تنها به تابوشکنی و قبح شکنیهای عجیب و غریب آن برمیگردد که طبیعتا مخاطب را کنجکاو میکند و فیلمسازان طبقه حساس باید به خاطر داشته باشند که نمیتوانند با اتکا به فروش بالا، فیلم خود را ارزشمند بدانند.
در اینجا میشود این سوال را از وزارت ارشاد مطرح کرد که با چه منطقی به این فیلمنامه مجوز ساخت و نمایش داده است. اما نکته تعجب برانگیز، رفتار رسانههای مدعی اخلاق و ارزشهاست که عمدتا در مورد این افتضاح اخلاقی روی پرده سینماها سکوت اختیار کردهاند و این پرسش را مطرح میکنند که اگر این فیلم نیز سیاسی بود و حرفهایی خلاف سیاستهای این رسانهها میزد باز هم با همین سکوت مواجه میشد؟ آیا اخلاق جامعه به اندازه مسایل سیاسی اهمیت ندارد که رسانهها روی آن حساسیت نشان دهند؟
گرچه موضوع سينماي مايک يا دو نفر نيست........................
اميدوارم راه درست رو پيدا کنند و ما هم همينطور
چ هم فيلم بود اينم فيلمه...
در سينمايي که اينجور چيزا داره بايد گل گرفت ...
همين دويروز يعني بعد از ظهر پنج شنبه 28 فروردين 93 از شبکه اي فيلم فيلمي پخش شد
که موضوع ان اين بود :
مرده اخرش فهميد اشتباه کرده با زني ازدواج کرده که يه مرد ديگه رو دوست داشته ومدتي با او دوست بوده
پس به اين فکر افتاد که از زن جدا بشه تا او به عشقش برسه
اين هم خوبه هم بد
چون بهتره کسي به زور تن به ازدواج با ديگري نده
اما بدش اينه که طلاق و جدايي را عادي جلوه مي ده
يا فيلم اون دختر بي بندو باره و پسر حزب اللهيه با بازي شهاب حسيني
همه اش قبح شکني بود
من انقدر به هم ريخته بودم که نگو
در اخرالزمان دين مثل اتش کف دست ميشود
متاسفانه فيلم گشت ارشاد 90درصدش توهين به نيروي انتظامي توهين به شعار امام حسين يعني امربه مروف و نهي از منكر است.
بدتر از آن كه اين فيلم در زمان اصولگرايان توزيع و پخش شد. البته آخر فيلم ميخواست تا حدودي بفهماند كه كسي كه متاهل ميشه آزاد است و مردم نسبت به جوانان غيرمتاهل ديدشان فرق ميكند ولي از اول فيلم به بسيج و بخصوص نيروي انتظامي توهين ميكند. من ماندم چرا نيروي انتظامي هيچ اقدامي نكرد
حتي از اوضاع جامعه نيز به خوبي آگاهي ندارد و نميداند که توقف سريال سرزمين کهن به بهانه هاي واهي و صرفا براي تفرقه اندازي بين مردم انجام شده.
من مارمولک رو ديده بودم. واقعا شوخي هاي اغراق آميز و زشتي داشت که اگر از فيلم حذف مي شد هيچ لطمه اي به فيلم نمي خورد.
با اين تفاسير هم که از فيلم ط حساس شنيده و خوانده ام ظاهرا چنين شوخي هاي نچسبي در اين فيلم وجود دارد که احتمالا اگر هم نبود هيچ تاثيري در محتواي فيلم نداشته.
اما در مورد سريال سرزمين کهن بايد بگم که چه نيازي وجود داره که موي سر زنان مسلمان ايراني بدون اينکه بخواهد مطلبي را برساند بيرون باشد؟
آدم اينها که که مي گذارد کنار هم حس مي کند فيلم هاي آقاي تبريزي بيشتر سعي در هنجار شکني و قبح شکني ضد فرهنگ هاي اجتماعي دارد تا اهداف ديگر.
واقعا فيلم مسخره اي بود. احساس کردم واقعا وقتم تلف شد. يعني اصلا فيلم هيچ تلاشي براي اينکه مخاطب را تا آخر پاي فيلم بنشاند نکرده بود. جاهايي که بعضي ها توي سينما مي خنديدن(البته معلوم بود که خنده زورکي است) من حتي لبخند هم روي لبم نمي آمد. وسط فيلم مي خواستم از سينما بروم بيرون اما نتوانستم.
اصلا مقايسه با مارمولک کار درستي نيست. مارمولک صد برابر جذاب تر از اين فيلم بود و حداقل مخاطب را تا پايان فيلم مي کشاند ولي اين فيلم ...
صهيونيزم جهاني داره با انواع رسانه: اينترنت، مجله، تلويزيون و سينما به دنيا حکومت ميکنه.
خوب که چي؟:
که، ارزش رسانه اي مثل سينما را خوووب ميدونند.
بنابراين وقتي بخوان يک کشور با فرهنگ کهن و عقبه دار و پرچم داري رو زمين بزنند؟؟ :
واسه سينماش خيييلي برنامه ها دارن.
از اون طرف؛ ازون طرف مجلس آمريکا هر ساله مبلغ کلوني رو صرف مبارزه با ؟؟؟:
ايران ميکنه. اونم علني. فعلاً با ريال هاي همسايگان محترم کاري نداريم.
حالا لطفاً پيدا بفرماييد پرتغال فروشو!
راستي فيلم پرتغال فروشو کي ساخته! نويسنده شو مي شناسم اسم کارگردانش يادم رفته؟!
تا بعد.
امضاء: ميم.ميم
فقط ميتونم بگم بااين فيلم ها دارن حرمتهارو ازبين ميبرن!
آخه يه آدم تو اين دمودستگاه وزارت بي عرضه ارشاد پيدا نميشه جلو اين کارا رو بگيره خاک بر سر همشون
اين همون فيلمي يه که بازيگر اصلي اش حاضره واسه خندوندن مردم هر کاري بکنه ؟؟؟؟؟؟!!!!!!! حتي شلوارش رو ......
چه بايد کرد؟!
انقدر سربه سرشون نذارين