گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو» - حسن اجرایی؛ بسیاری از بیماریها مانند سرماخوردگی روش درمان مشخص و عوامل روشنی دارند و شیوه درمان آنها نیز شناخته شده است. حتی بیماریهایی مانند سرطان گرچه هنوز در مراحل اولیه قرار دارند و درمان قطعی برای آنها وجود ندارد، اما پس از تشخیص میتوان دستکم مانع پیشرفت آن شد.
اما برخی از بیماریها که ممکن است ظاهر سادهای هم داشته باشند، به دلیل ابهام در عامل اصلی بیماری، موجب سردرگمی بیماران و حتی پزشکان میشوند. موارد بسیاری از این بیماران روزانه به بیمارستانها، مطبها و درمانگاهها مراجعه میکنند و جز سردرگمی چیزی به دست نمیآورند.
بیماری را در نظر بگیرید که با درد شدید در ساق دست خود از خواب بیدار شده و تصور میکرده این درد چون ناشی از فشار بدن بر روی دست بوده، پس از گذشت چند ساعت از بین میرود. فروکش نکردن درد، بیمار را مجبور به مراجعه به پزشک میکند. بیمار که فکر میکند مسئله مهمی است، ترجیح میدهد مستقیما سراغ یک متخصص بیماریهای داخلی برود. متخصص بعد از معاینه از بیمار میخواهد آزمایشهای مختلفی انجام دهد و نتیجه آنها را در اختیار پزشک قرار دهد. همه این کارها انجام میشود اما عامل درد مشخص نمیشود و تنها کاری که انجام میشود، تجویز مسکن است.
مراجعه به متخصص بهترین کار است؟
اینگونه مشکلات را به وفور میتوان در مراکز بهداشتی و درمانی ملاحظه کرد. بیماران فراوانی تلاش میکنند با مراجعه به متخصصان مختلف، بیماری خود را مداوا کنند اما بیمار شاید هیچگاه متوجه نشود که برای درد ساق دست خود باید به متخصص اعصاب و روان مراجعه کند. یا آنکه شاید نیازی به مراجعه به پزشک نباشد و با مقداری ماساژ و مالش، این درد از بین برود.
اما این مشکلات چرا به وجود میآید؟ بیشتر مردم گمان میکنند مراجعه به پزشک متخصص بهترین کار ممکن پس از اطلاع از وجود بیماری است؛ در حالی که پزشکان متخصص تنها در حوزه تخصص خود قدرت مانور دارند و تجربه بیماران در این موارد نشان میدهد حضور ذهن و قدرت مانور پزشکان متخصص، در حوزهای غیر از تخصص خود، بسیار کمتر از پزشکان عمومی است و اینطور نیست که مراجعه به پزشک متخصص بهترین کار ممکن باشد.
پزشکان متخصص به دلیل عمیق شدن در رشته تخصصی خود، معمولا همه دردها و مشکلات را در حوزه تخصص خود تحلیل میکنند. یک متخصص اعصاب و روان، تا حد امکان همه دردها و مشکلات جسمی و روحی بیماران را در حوزه تخصص خود تلقی میکند. در این میان اگر یک پزشک متخصص پس از معاینه بیمار نتواند تشخیص روشنی درباره بیماری او داشته باشد، به جای آنکه احتمال بدهد مشکل اصلی در جای دیگری است و بیمار باید به پزشک متخصص دیگری رجوع کند، بیمار را وادار به انجام آزمایشهای مختلف برای کشف عامل اصلی بیماری میکند.
سود مالی یا تلاش برای درمان قطعی؟
شاید تا حد زیادی بتوان به پزشکان متخصص حق داد که حداکثر تلاش خود را برای کشف عامل بیماری و درمان آن به کار ببندند، اما نمیتوان از نظر دور داشت که این روش هزینههای بسیاری را به بیماران تحمیل میکند و در بسیاری مواقع نیز آزمایشها منفی از آب در میآیند. نقش تعصبهای پزشکان بر رشته تخصصی خود، و همچنین سود مالی ادامه مراجعه بیمار را نیز نباید دستکم گرفت. چرا که بسیاری از بیماران به دلیل ترسی که از ادامه بیماری و احتمال وخیمتر شدن آن دارند، حاضرند هر هزینهای را متقبل شوند و حتی با قرض و فروختن اموال و داراییهای خود، بیماری خود را درمان کنند.
موارد بسیاری از کمردردها، دردهای داخلی و عوارضی که بهیکباره در افراد پدیدار میشوند، ناشی از عوامل غیرجسمانی هستند و با کاهش استرس، آرامش بیشتر و حتی چند روز استراحت از میان میروند. و این تنها یکی از مواردی است که باعث سردرگمی بیماران و پزشکان میشود. پزشکان متخصص به دلیل آنکه بیماران بیشتری را در مدتزمان کمتر ویزیت میکنند، فرصت بسیار کمتری برای معاینه بیماران اختصاص میدهند، و طبیعتا درصد خطای تشخیص آنها بالاتر میرود. این سودجویی برخی پزشکان متخصص، در بسیاری موارد به پیشروی بیماری، افزایش هزینههای کمرشکن درمان و پشیمان شدن بیماران از ادامه تلاش برای یافتن عامل بیماری و درمان آن میشود.
بیماران نمیدانند. پزشکان هم نمیدانند؟
در نبود سیستمهای فراگیری مانند پزشک خانواده که با جمعآوری اطلاعات کامل بیماران، تشخیص بیماریها و حتی عوارض یکباره در آنها را سادهتر میکند، نقش آموزشهای بهداشتی و درمانی و همچنین پزشکان در این مسئله بسیار بیشتر میشود. چرا که اگر بیماران بدانند که پیش از مراجعه مستقیم به پزشک متخصص، بهتر است به یک پزشک عمومی مراجعه کنند، مطمئنا راحتتر و زودتر به درمان بیماری خود میرسند. علاوه بر آنکه ممکن است نیازی به مراجعه به پزشک متخصص نباشد، مطمئنا تشخیص اینکه برای هر عارضهای باید به کدام پزشک متخصص رجوع کرد نیز مسئلهای است که یک پزشک عمومی بهتر از فرد بیمار میتواند آن را تشخیص بدهد.
روشن است که این آموزشها تاکنون در اختیار مردم قرار نگرفته و در مقابل حتی آموزشهای نادرستی القا شده است که مراجعه مستقیم مردم به پزشکان متخصص در بیشتر موارد، نتیجه همین آموزشهای اشتباه است. در این شرایط نقش پزشکان متخصص جدیتر و حساستر است؛ چرا که این پزشکان باید به جای اندیشیدن به سود خود و وادار کردن بیماران به انجام آزمایشهای بعضا نامربوط، با معاینه دقیقتر و با اختصاص زمان بیشتر به بیماران، عامل اصلی بیماری را تشخیص داده و مانع هزینه بیشتر و همچنین سرخوردگی و سردرگمی بیماران شوند. حداقل کمکی که پزشکان متخصص میتوانند در این شرایط به بیماران ارائه کنند، این است که آنها را برای تشخیص عامل اصلی بیماری به یک پزشک عمومی ارجاع دهد یا آنکه با معاینه دقیق و اختصاص زمان بیشتر، خود به تشخیص درستتری برسد.
پزشکان یکی از سرمایههای اساسی جامعه و پشتوانه سلامت جامعه هستند و پزشکان متخصص بیش از پزشکان عمومی در تقویت بهداشت جامعه نقشآفرین خواهند بود، اما تصورت اشتباه بیماران، و سودجویی برخی از پزشکان متخصص باعث شده است مطبهای متخصصان شلوغ، معمولا بینتیجه و تنها درآمدزا باشد و بیماران بعد از چند بار مراجعه به پزشکان مختلف، خسته و افسرده شوند و چه بسا آن درد خودبخود آرام گرفته باشد و عاقبت معلوم شود نیازی به مراجعه به پزشک نبوده است.