گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، یکی دو ساعت مانده به صبح، حدود نیمه های شب و وقت خاص راز و نیاز، از چادر تبلیغات گردان خیلی ملایم و آرام به نحوی که فقط کسانی که هوشیار هستند بفهمند و بیدار شوند، طنین صوت قرآن منتظران را کنار منبع آب می کشاند و آنها را برای نماز و نیایش آماده می کرد. سپس مناجات حضرت امیر (ع) پخش می شد. به این ترتیب، اهل تهجد بر می خاستند و مناجات ادامه داشت تا اذان صبح که صدای بلندگو بلندتر می شد و بچه ها برای نماز صبح بیدار می شدند.
از نماز صبح تا طلوع آفتاب: فاصله بین الطلوعین را که علی (ع) در اهمیت آن فرموده «هرگز خورشید طلوع نکرد مگر این که پسر ابوطالب بیدار بود»، رزمندگان بیدار بودند و از آن ساعات طلایی استفاده می کردند. بعد از فراغت از نماز صبح و تعقیبات آن، بیش از همه خوانده زیارت عاشورا معمول بود. بعد از زیارت عاشورا که هر روز در جبهه خوانده می شد نوبت خواندن دعای صباح بود. این دعا بعد از قرائت قرآن در صبحگاه هم خوانده می شد.
غروب با آفتاب و خلوت با خدا: در غرب، بعد از عملیات و موقع غروب آفتاب روی صخره ها غوغای آدم بود. در قلاجه بچه های تخریب سنگ ها را می بوسیدند و می بوییدند، درست مثل کسی که در سرزمین مکه است. هنگام غروب هر جا را که نگاه می کردی ضبط صوت کوچک واحد تبلیغات بود و نوار زیارت عاشورا و دو سه نفری که سر در گریبان با چشمان خونبار زمزمه می کردند و بعد صرف چای و مرور خاطرات و خواب های شهدا؛ آن گاه قدم زنان قبل از اذان مغرب به محوطه اردوگاه بازمی گشتند.
از عادات بچه ها و از جمله آداب و سنت های دعا و مناجات در جبهه این بود که برای خواندن دعا در وقت مخصوص و با فضلیت خودش، هیچ کس منتظر دیگری نمی شد و نگاه به جمع و کمی یا زیادی عده حاظران در جلسه نمی کرد بلکه سر ساعت مقرر هر که اهل دعا بود و می توانست در آن جلسه شرکت کند، می آمد و خودش شروع می کرد به خواندن دعا.
رزمنده ها شأن و مقام دعا را بالاتر از آن می دانستند که بخواهند دنبال افراد بروند و چشم به راه حضور آنها در دعا باشند. رزمنده ها یکی یکی از راه می رسیدند و به جمع ملحق می شدند اگر چه کمتر کسی بود که بدون عذر، فرصت دعا را از دست بدهد. همیشه بنا بر این گذاشته می شد که سنت دعا خواندن حفظ بشود و هیچ بهانه ای موجب وقفه و ترک آن نشود. گذشته از این ادب، همه اهل مناجات بودند. این گونه نبود که همیشه یک نفر به عنوان مداح یا دعاخوان باشد و بقیه هم اگر خواستند گوش کنند و اگر نخواستند بروند بخوابند یا در عالم خودشان باشند.
برای ایجاد صمیمیت بیشتر و تحکیم روابط، رزمنده ها اکثرا دعای توسل شب های جمعه را به صورت نوبتی در چادرهای گروهان های مختلف برگزار می کردند. بچه ها از همه جا می آمدند و جمع می شدند و بعد از مراسم دعا به عزاداری و سینه زنی می پرداختند. رزمنده ها چه شب های چهارشنبه و چه شب های جمعه شام را بعد از مراسم دعای توسل و دعای کمیل می خوردند.
بارها پیش می آمد که زیر چهار، پنج ساعت آتش تهیه سنگین دشمن که عده ای تصور می کردند دشمن در آن منطقه عملیات کرده، بچه ها طبق معمول بعد از نماز و تعقیبات آن مشغول برگزاری دعا و راز و نیاز با خدا می شدند به نحوی که واقعا عاشورا تداعی می شد. حتی بر اثر اصابت گلوله و لرزش سنگر، فانوس بارها به زمین می افتاد اما بچه ها دست از توسل به ائمه برنمی داشتند.
در این میان تنها افسوس می خوردند که چرا در عملیات شرکت نداشته اند اما کمترین تزلزلی در دلشان راه نمی یافت و موجب نیمه کاره رها کردن دعا نمی شد. رزمنده ها آماده بودند که سنگر گور دسته جمعی آنها بشود چناچه در منطقه عملیاتی فاو و ادامه عملیات کربلای 5 این وضع پیش آمد.
بعد از تعقیبات نمازهای یومیه و پایان مراسم و جلسات، غیر از دعاهای رایج و زبانزد خاص و عام مثل «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» و دعا برای پیروزی رزمندگان و آزادی اسرا، چند دعا بود که بیشتر بچه ها اصرار به خواندن آن به طور دسته جمعی داشتند. این دعاها عبارت بودند از: دعای فرج و دعای وحدت و از سوره های قرآن سوره «والعصر» که بیشتر در پایان جلسات خوانده می شد.
صلوات: چه به شوخی و چه به صورت جدی، متداول ترین دعایی که رزمنده ها همدیگر را به آن دعوت می کردند و اختصاص به شرایط خاصی نداشت صلوات بر محمد و آل محمد (ص) بود. صورت های دعوت به این دعا مختلف بود: «دم به دم، در همه دم بر گل رخسار محمد صلوات»، «برای سلامتی سپاه کوبنده، جهاد سازنده، بسیج توفنده، امام پاینده، صلوات»، «صلوات را خدا گفت، در شأن مصطفی گفت...».