کد خبر:۳۳۱۱۵۲
نگاهی بر «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»
تلنگری بر دو راهی سنت و مدرنیته...
جالبتر اما نوع برخورد خاله محدثه بود. نوع برخوردی که نشان از یک زن کامل ایرانی دارد. زنی که پایبند به الزامات خانوادگی و تعهد خود است و به خود اجازه نمیدهد به راحتی رفتاری صمیمانه و دور از شان خود داشته باشد اما همهی این حفظ جایگاهها مانع از این نمیشود که...

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ فرامرز فضیلت- این روزها فیلمی با عنوان «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» روی پرده سینماها قرار گرفت. فیلمی که میتوان از دریچههای مختلفی به آن نگریست و آن را با توجه با دقائق هنری مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. با این حال گرچه که میتوان در این زمینهها به نکات بسیاری اشاره کرد اما در این نوشتار قصد توجه به آن را نداریم. آنچه که در ادامه به آن خواهیم پرداخت در واقع هدفی است که فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» به دنبال آن است. هدفی عمیق که تعارضی آشکار را در جامعه امروز کشور ما، هدف گرفتهاست!
فیلم خیلی ساده و روان پیش میرود طوری که مخاطبش متوجه نمیشود چگونه به آرامی با جریان فیلم همراه شدهاست. لوکیشن بسیار سادهاست و تمام آنچه مخاطب از ابتدا تا انتهای فیلم میبیند در یک خانه قدیمی با یک معماری سنتی رخ میدهد. اما دقیقا در همین فضاسازی سادهاست که فیلم ناگهان با چند سیلی محکم سعی میکند مخاطب را متوجه این مفهوم کند که در فضای سنتی خود به سوی اغما در حرکت است و باید به خود بیاید و از لجام گسیختگی فرهنگی فرار کند.
به نظر میرسد تمام تلاش فیلم به تصویر کشیدن تعارضاتی است که یک جامعه سنتی(جامعهای که خانواده آقای محمودی ماکت آن است) در مواجهه با شرایط مدرن احساس میکند. این مواجهه دقیقا از همان آغاز فیلم با ورود یک ماشین مدل بالا در همان خانه قدیمی آغاز میشود همین لوکیشن ساده برای تصویر تعارض سنت و مدرنیته، طعم چیزی که در ادامه مخاطب خواهد چشید را نشان میدهد.
جالب آن است که حتی بهانه شروع داستان فیلم نیز به نوعی، نمادی از چالش میان سبک زندگی سنتی و سبک زندگی مدرن است. داستانی که این فیلم حول آن شکل میگیرد در مورد این است که ساناز(ترانه علیدوستی) و شوهرش(پیمان قاسم خانی) برای تغییر شکل معماری و مرمت خانه قدیمی خاله محدثه(هنگامه قاضیانی) چند روزی مهمان خانه او و همسرش آقای محمودی(حمید فرخنژاد) میشوند و این میهمانی چند روزه خود بستری میشود برای برخوردهای فرهنگی. خانواده آقای محمودی که سالها است به دلیل اختلافات خانوادگی ساناز را ندیدهاند، متوجه میشوند که او تفاوتهای بنیادینی با طرز فکر او پیدا کردهاست و تفکراتی غربی یافتهاست و رفتارهای متقابل ساناز و همسرش با یکدیگر و با خانواده آقای محمودی داستان فیلم را رقم میزند.
بنا نداریم که تمام آنچه که در فیلم گذشته را یک به یک تشریح کنیم و به نقد هر یک بپردازیم اما این واقعیت غیر قابل انکار است که بسیاری از دیالوگها در سکانسهای مختلف در خدمت هدف فیلم یعنی تصویر تعارضات فرهنگی و واکنشهای متفاوت به این تعارضات است. پس بد نیست اشارههایی گذرا به برخی از این تصاویر بکنیم. نوع برخورد صمیمانه ساناز با آقای محمودی، برخورد موقرِ خاله محدثه با رامتین، علاقه فرزند خانواده به رفتارهای ساناز، واکنشهای متفاوت آقای محمودی و خاله محدثه به رفتارهای ساناز و بسیاری از سکانسهای دیگر در خدمت هدف این فیلم هستند. اما به نظر میرسد نقطه اوج این داستان گفتگویی است که بین خاله محدثه(هنگامه قاضیانی) و رامیتن(پیمان قاسمخانی) در میگیرد. نقطه اوجی که در آن ارزش سبک زندگی اصیل ایرانی-اسلامی به تصویر کشیده میشود. رامیتن از راهی باز میگردد که آقای محمودی شیفته پیمودن آن است اما او نادمانه از این را بازمیگردد چه آنکه خود تصریح میکند همسر سابقش را به خاطر برخی درخواستهای عجیب از دست دادهاست و اگر اخلاق امروزی او بود همان موقع بود، برای همسر سابقش حکم یک فرشته را داشت. جالبتر اما نوع برخورد خاله محدثه بود. نوع برخوردی که نشان از یک زن کامل ایرانی دارد. زنی که پایبند به الزامات خانوادگی و تعهد خود است و به خود اجازه نمیدهد به راحتی رفتاری صمیمانه و دور از شان خود داشته باشد اما همهی این حفظ جایگاهها مانع از این نمیشود که خود را از برخوردها اجتماعی محروم کند و رفتاری دگم و غیر انسانی با مردی دیگر داشته باشد. خاله محدثه میداند که باید نیاز در این جامعه با مردها در ارتباط سالم و محدود باشد اما اینها باعث نمیشود خاله محدثه حدود و شأنِ خود را نشناسد. به عبارت دیگر رفتاری که از این زن دیده میشود رفتاری شایستهی ستایش است. او به هیچ عنوان دست به رفتارهای سلبی نمیزند و ترسی از صحبت با مردی دیگر ندارد اما در عین برخوردی شایسته حریم خود را به حدی حفظ میکند که رامیتن نمیتواند باور کند که با خاله محدثه همسن است!
به نظر میرسد در ساختار این فیلم میتوان خانواده آقای محمودی و بانو را ماکت کوچکی از جامعه ایران دانست. جامعهای که برخی درگیر افکار جدیدی شدهاند و برخی نیز اگرچه هنوز دچار برخی افکار متجددانه نشدهاند تا حدی به آن مسیر علاقه پیدا کردهاند اما در این بین مسیر صحیح همان مسیری است که خانم محمودی برگزیدهاست مسیری که نه در آن از افراط خبری هست و نه از تفریط. برخوردهایی که نه بسته است و نه افسارگریخته.
به یقین باید گفت این فیلم خوب و دوست داشتنی، تلنگری بزرگ به زندگی امروزی اجتماع ما در مورد نوع برخوردها و مواجهه با مدرنیسم زد. تلنگری که می تواند ما را از خواب غفلت بیدار کند و از لجام گسیختگی روابط نجات دهد. نباید فراموش کرد که رامیتن همسر سابق خود را به خاطر عدم تمایل به برقراری ارتباطاتی راحت با دیگر مردها کنار گذاشته بود اما ساناز دقیقاً به دلیل آزادی در همین روابط به او خیانت کرد و او را ترک کرد! باید تلنگر این فیلم را جدی گرفت...
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
چرا خاله محدثه با پسري نامحرم که تا حالا اونو نديده تو برخورداي اول اينقدر گرم مي گيره؟به نظر شما اين رفتار يک زن مسلمان ايراني است؟