به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ هشتمین جلسه از سلسله نشستهای نمایش فیلم «سینماروایت» با نمایش مستند «رنبق و خاکستر» برگزار شد. این مستند که حدودا هشت سال قبل توسط محمدرضا عرب کارگردانی شده شرح حالی ارائه می دهد از نسل کشی که صربها در ابتدای دهه نود میلادی در سربرنیتسا به راه انداختند و تعداد زیادی از مسلمانان را قتل عام کردند. "زنبق و خاکستر" روایت خود را از نگاه کاراکتری ارائه می دهد که با در دست داشتن آلبومی حاوی تصاویری از تعدادی از زنانی که فرزندان و همسران خود را در این جنگ از دست دادند به این منطقه رفته و می کوشد از وضعیت فعلی این زنان اطلاع پیدا کند.
برای دوستان مدیر، پرداخت فرهنگی به نسل کشی مسلمانان در سربرنیتسا الویت ندارد
در نشست گپ و گفت این مستند علاوه بر محمدرضا عرب کارگردان مستند، رضا استادی منتقد و روزنامه نگار سینما و همچنین محمدرضا عباسیان کارشناس سینما نیز حضور داشتند. در ابتدای نشست استادی از کارگردان فیلم خواست درباره کلیات اثر اطلاعاتی به مخاطبان ارائه دهد و همین درخواست مجالی شد برای عرب تا به یکی از معضلات بزرگ مستندسازان که عدم حمایت مدیران از سوژه های دغدغه مند است بپردازد. عرب با بیان اینکه از حدود سه سال قبل به دنبال این بوده که طرحی با عنوان "زنبقهای سوخته" با محوریت مسلمان کشی در بوسنی را در سیمافیلم به تولید برساند گفت:«من ماهها درگیر تصویب این فیلمنامه بودم و در نهایت در دوره مدیریت حسن اسلامی مهر بر سیمافیلم طرح را تصویب کردم و کُد هم گرفتم اما به محض اینکه خواستیم وارد فاز تولید شویم مدیریت سیمافیلم عوض شد و مدیر جدید آن جناب محمدرضا معصوم زادگان طرح را رد کرد!»
وی ادامه داد: «این گونه رفتارها مرا به این باور رسانده است که برای دوستان مدیر پرداخت فرهنگی به نسل کشی مسلمانان در سربرنیتسا الویت ندارد. در کنار «زنبقهای سوخته» پیگیر طرحی به نام «سلام سارایوو» هم بودم که آن نیز به نتیجه نرسید».
عرب با بیان اینکه رد کردن پروژهای که مدیر قبلی تایید کرده به یک روال در سیستم مدیریتی بدل شده اظهار داشت:«چرا باید کاری که در سینمافیلم تایید شده و هم کد دارد و هم قرارداد به ناگاه رد شود. اینکه مدیر قبلی این کار را تایید کرده یعنی اینکه نباید آن را در دستور کار قرار داد؟ این چه روش غلطی است. چرا کسانی مدیر شده اند که زیر قراردادهای قبلی می زنند؟ به نظرم اینها همه ناشی از مشکلات روحی-روانی برخی مدیران است».
با وجود همه بی مهری ها، مستند دین خود را به انقلاب ادا کرد
محمدرضا عباسیان که هم سابقه مدیریت سینمایی دارد و هم سابقه فرهنگی ابتدای سخنان خود را به جهاد فرهنگی مستندسازان اختصاص داد که از زمان دفاع مقدس آغاز شد و در سالهای بعد و در حوزه هایی مانند افغانستان، لبنان و بوسنی ادامه پیدا کرد. عباسیان با اشاره به نخستین مستندی که با موضوع جنگ بوسنی ساخته شد گفت:«اولین کار را در این زمینه نادر طالب زاده انجام که «خنجر و شقایق» را ساخت و تماشای همین مستند نقطه شروعی شد برای من و بسیاری دیگر از علاقمندان که در سالهای بعد در این حیطه کار کنیم. خوشحالم حالا که اندوخته مستندمان در این حیطه را می بینیم متوجه دست پرمان می شویم».
وی با اشاره به حضور مستندسازان در سالهای جنگ تحمیلی و متعاقب آن در جنگهای صورت گرفته در کشورهای همسایه ادامه داد:«مستند و مستندسازی دین خود را به انقلاب ادا کرد آن هم با وجود همه بی مهرهایی که به مستندسازان روا می شود. همین قدر بگویم که اغلب مدیران فرهنگی آن قدر که علاقمند به دیدار با بازیگران یا کارگردانان درجه چندم و عکس گرفتن با آنها هستند علاقه ای به دیدار با مستندسازان از خود نشان ندادده اند».
عباسیان افزود:«متاسفانه در اغلب نهادهای فرهنگی ما و حتی نهادهایی که پسوند انقلاب اسلامی هم دارند عمده توجهات به سینمای داستانی است و کسی به مستندسازانی که با جان و دل کار می کنند توجهی نشان نمی دهد. این در حالی است که سینمای بلند ما هیچ گاه نتوانست دین خود را به انقلاب و ارزشهای آن ادا کند».
سینماگران ما به هنگام امضای بیانیه علیه افراطی گری هم دستشان می لرزد که مبادا مشکل ویزا پیدا کنند!
عباسیان با تحسین محمدرضا عرب به واسطه ساخت «زنبق و خاکستر» ادامه داد:«مطمئنم که کارگردان برای ساخت این فیلم کمترین چشمداشت مالی را داشته و کلی زحمت کشیده که توانسته دو ریال بودجه از مرکز گسترش بگیرد. با این حال حاصل کار نسبتا قابل قبول است و بخشی از آنچه در نسل کشی مسلمانان رخ داد را نمایش می دهد».
محمدرضا عباسیان با بیان اینکه خیلی بد است که هنوز یک اثر سینمایی درست و حسابی درباره جنگ بوسنی نداریم گفت:«سینمای بلند ما تنها یک فیلم به نام «خاکستر سبز» را با مضمون جنگ در بوسنی ساخته که آن هم جزو آثار خوب حاتمی کیا نیست. کارگردانان بزرگ ما همیشه تحت حمایت بوده اند اما در این حیطه کمترین تلاشی نکرده اند».
وی با طعنه زدن به بیانیه های برخی فیلمسازان درباره اتفاقاتی مانند غزه افزود:«در همین ماجرای غزه و یا قبلترش رفتارهای وحشیانه داعش کارگردانان ما تنها کاری که می کنند بیانیه دادن علیه افراطی گری است؛ تازه به هنگام امضای بیانیه علیه افراطی گری هم دستشان می لرزد که مبادا مشکل ویزا پیدا کنند و نتوانند به فلان کشور غربی سفر کنند».
چرا فقط آدمهای محدودی می توانند در این حیطه کار کنند؟
در ادامه نشست رضا استادی به یکی از اصلی ترین معضلات پیرامون فیلمسازی در حوزه اثرات جنگ در نقاطی مانند بوسنی و لبنان که انحصاری شدن این حیطه برای عده ای خاص است پرداخت و گفت:«باید این سوال را مطرح کرد که چطور می شود آدمهایی که می توانند در این حیطه ها بخصوص در سینمای بلند کار کنند فقط یک عده خاص و انگشت شمار هستند و هر کسی نمی تواند در این باره فیلم بسازد».
عباسیان در پاسخ به این پرسش استادی با بیان اینکه بسیاری از فیلمهایی که با موضوع مقاومت مردم لبنان ساخته شده هم آثار خوبی نیست گفت:«فارغ از این انحصار که شما آن را مطرح کردید باید از فیلمسازان توانمندمان بپرسیم که چرا وارد این حیطه نمی شوند. اینکه وظیفه داریم به برادران مسلمان خود در دیگر نقاط جهان کمک کنیم به کنار اما مهمتر از آن کار تبلیغاتی است. باید بیاییم و فیلمهای خوب و تاثیرگذاری بسازیم تا بلحاظ جریان تبلیغاتی کم نیاوریم».
مبارزه می کنیم برای ساخت یک مستند
رضا استادی در ادامه از عرب پرسید که آیا هیچ گاه مواجهه ای برای جلب حمایت جهت ساخت فیلم بلند با موضوع بوسنی نداشته است و عرب نیز بلافاصله پاسخ داد:«ما مواجهه نمی کنیم بلکه مبارزه می کنیم و نه فقط برای فیلم بلند که برای ساخت مستند. جالب است که یکی از نمایندگان مجلس در جایی خطاب به ما گفت بوسنی و هرزگوین قدر گیلان ماست اما شما این همه بودجه می گیرید برای ساخت فیلم در این نقطه! می دانید این نگاه برآمده از چیست؟ برآمده از عدم شناخت کافی از این منطقه».
عرب ادامه داد:«منطقه بوسنی جزو معدود مناطق جهان است که دارای اسلام ایرانی است یعنی اسلامی که برآمده از ادبیات شرقی است و دقیقا به همین دلیل است که باید حالا حالاها بر روی اتفاقات این منطقه کار کنیم و تلاش کنیم وحشیگریهای صربها در این منطقه را تصویرسازی کنیم».
این کارگردان درباره دلیل ساخت «زنبق و خاکستر» هم گفت:«یادم می آید بعد از «آخرین ملکه زمین» دلم می خواست از فضای داستانی فاصله بگیرم و برای همین رفتم به سراغ این مستند و خوشبختانه دوستانی مانند پژمان لشگری پور و محمد آفریده نیز کمک کردند تا این مستند ساخته شود. اما افسوس که در تمام مدت 4 سال مدیریت شفیع آقامحمدیان بر مرکز گسترش این فیلم آرشیو شد و بیرون نیامد. دلیل خاصی هم در این باره نمی گفتند چراکه با حرف فیلم مشکلی نبود بلکه با شخص مشکل داشتند».
عرب سپس با اشاره به عباسیان اظهار داشت:«مدیران مملکت می آیند و می روند و فقط سینماگران هستند که باقی می مانند. همین آقای عباسیان علیرغم اینکه در برهه ای مدیر سینمایی هم بوده اما الان که اینجا نشسته به عنوان یک مستندساز او را می شناسیم و نه به عنوان مدیر چون مدیریت پستی نیست که تا ابد با آدمی باقی بماند. اما شخصی مثل آقامحمدیان هیچ گاه به این فکر نمی کرد ممکن است روزی مدیریت او هم تمام شود و برای همین تصمیماتی که می گرفت که به بایگانی شدن بسیاری از فیلمها انجامید».
اگر بخواهی بروی درباره داعش فیلم بسازی درب شهادت باز است
عرب درباره رانتهایی که به واسطه فیلمسازی با مضامین مقاومت به فیلمسازان می رسد اظهار داشت:«هیچ رانت خاصی وجود ندارد. همین الان اگر بخواهی بروی و از داعش فیلم بسازی درب شهادت باز است که جانت را کف دستت بگذاری و بروی و یک مستند از آنچه در عراق می گذرد بسازی. چند نفر جرات این کار را دارند؟ فقط حرف می زنیم از مبارزه با رفتارهای افراطی و گروههای تکفیری اما پای عمل که می رسد اغلب کم می آورند».
عرب ادامه داد:«یادم است حدودا ده سال قبل در «آخرین ملکه زمین» به موضوع تکفیریها پرداختم اما برای اکران آن فقط به وزارت اطلاعات و رهبری نامه ننوشتم! آن موقع این فیلم را کسی جدی نگرفت و الان همه یادشان آمده که باید درباره تکفیریها فیلم بسازیم».
بنیاد شهید یک فایل از شهدای بهزیستی ندارد
عرب با اشاره به مشکلاتی که بر سر راه مستندسازی وجود دارد افزود:«یادم می آید به دنبال این بودم که درباره شهدای بهزیستی فیلم بسازم اما شاید باورتان نشود حتی در بنیاد شهید هم یک فایل حاوی مشخصات شهدای بهزیستی وجود نداشت. برای گرفتن یک سری داده خام کلی نامه نوشتم و به جایی نرسیدم اما از آن سو گروهی هستند که در همه دوره ها فیلم می سازند».
وی ادامه داد:«جالب است که گروهی ژست اپوزیسیون می گیرند و در همه دولتها هم فیلم می سازند و از شهرداری گرفته تا تلویزیون و بنیاد فارابی و حوزه از آنها حمایت می شود اما به امثال من که می رسد بارها و بارها باید بروی و بیایی و آخرش هم هیچ».
«زنبق و خاکستر» باید در زمان خودش دیده می شد که نشد
محمدرضا عرب در پایان نشست درباره اینکه آیا بنا ندارد «زنبق و خاکستر» را بار دیگر تدوین کند اظهار داشت:«این کار برای هفت سال پیش بود و در زمان خودش باید دیده می شد که به دلایل مختلف نگذاشتند دیده شود. البته یک مونتاژ هم روی فیلم انجام دادم و از نسخه 60 دقیقه ای آن یک نسخه 50 دقیقه ای بیرون کشیدم اما فکر می کنم این فیلم دیگر کار خودش را کرده و نیازی به رجوع دوباره و تدوین مجدد نیست».