گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ فاطمه پاخیرزن/ وقتی ماه مبارک رمضان آغاز شد منتظر بودیم ببینیم صدا و سیما چه برنامه هایی را برای این ماه تدار ک دیده است با بالا و پایین کردن دکمه های کنترل تلویزیون برنامه هایی جسته گریخته و نه چندان دلچسب دیدیم که اگر چه بخشی از این برنامه ها تولیدی بودند اما آنچنان در خور ماه مبارک نبودند.
شاید تنها برنامه ای که در این میان خودنمایی می کرد برنامه ماه عسل از شبکه سوم سیما بود. برنامه ای که خاطرات پخش آن در سالهای 90 و 92 همچنان در اذهان مخاطبان وجود دارد پس به دنبال این بودیم تا بدانیم پس از خاطرات تلخ و شیرین که این برنامه برای مخاطبان و مهمانانش در سالهای گذشته به جای گذاشت، امسال چه ارمغانی برای مخاطب مشکل پسند ایرانی دارد. مخاطبی که دیگر عیار سنجی می کند و با هر برنامه ساده ای راضی نمی شود.
در ابتدا منتظر تفاوت جدی تر، خلاقیت بیشتر و یا حتی قصه های متفاوت تری در برنامه ماه عسل بودیم با شروع برنامه متوجه شدیم که مجری همان احسان علیخانی سالهای گذشته است تیتراژ نیز به شیوه تیتراژ سالهای گذشته، و شاید تنها تفاوت نفراتی باشد که با صدای مرتضی پاشایی لب می زنند حتی دکور برنامه نیز با تغییر چندانی مواجه نبود همان فضا، همان رنگ تیره و فقط شاید جایگاه مهمانان از شکل کروی سال گذشته صدف شکل شده بود. هرچند صدف امسال، به لحاظ محتوایی صورت دلپذیرتر و پر مفهوم تری نسبت به دکور سالهای گذشته داشت و مردم را مانند مروارید ارزشمند در صدف نشان می داد.
اما آن چه باعث همراهی مخاطبان با این برنامه شد نه صدای خواننده نه دکور و نه حتی پخش این برنامه از شبکه سوم سیما به عنوان شبکه ای پر مخاطب بود بلکه آنچه باعث شد مردم به استقبال این برنامه بردند نگاهی نو به زندگی مردم جامعه است. نگاهی که در آن به دغدغه ها، رنج ها، شادی ها، حوادث و اتفاقات زندگی مردمی می پردازد که از شعار، از دروغ تهی هستند و جنس بودن، زندگی یا مرگ را تجربه کرده اند در این رابطه صداقت و صراحت برنامه و اجرای خاص علیخانی باعث می شد مهمانانی که تا دیروز از حضور در برنامه و گفتن راز های زندگی شان ابا داشتند امروز بر صندلی ماه عسل بنشینند و برگی از زندگی خود را برای بیننده ورق بزنند.
ماجراهایی گاه شیرین و البته عموما تلخ که تماشاچی ایرانی پس از پایان آن به فکر فرومی رود و در ذهن افراد تامل و تعمقی طولانی را به دنبال دارد که به راستی اگر من جای مهمان برنامه و راوی این قصه زندگی بودم چه می کردم و حتی گاهی با خود بگوید خدا را شکر که من جای این فرد نیستم! و انسان هایی که شاید تا دیروز حسرت زندگی مادی فلان فرد معروف یا ثروتمند را می خوردند با تلنگری که به واسطه این برنامه به آنان می خورد امروز به خاطر داشتن حد اقل ها شکر گزار باشند.
قصه هایی که در ماه عسل مطرح می شد هر چقدر که باور نکردنی باشند اما افسانه نیستند داستان هم نیستند بلکه ماجراهایی هستند که با شنیدن آنان در ابتدا شاید منکر شوی سپس تامل کنی بعد باور نمایی و در نهایت شاید نگاهی غلط از تو را تغییر دهد.
وقتی پرونده ماه عسل را مرور می کنیم می بینیم این تاثیر از دورترها نیز بود. بسیاری از مقوله هایی که روزی حتی از مخیله ما نیز نمی گذشت و یا حتی جرأت فکر کردن و پرواختن به آن را نداشتیم با نمایش در ماه عسل فهمیدیم که چقدر برخی از این افکار پوشالی و غیر واقعی بوده است در برنامه های سالهای گذشته آن از موضوعاتی مانند افرادی کوتاه قامت در جامعه که از آنان با لفظ « کوتوله» یاد می کنیم یا پرداختن به شغل شریفی مانند غسالی که از آن با نام «مرده شور» نام برده می شوند شاید بسیار موثر بود.
اما اصلا چرا راه دور برویم. در همین برنامه ماه عسل 93 که موضوعاتی مانند کودکان کار و رنجی که برای امرار معاش می کشند، کوکانی که در پژوهشگاه بزرگ می شوند و محنتی که بابت نداشتن هویت می برند، قتل هایی که به صورت اتفاقی رخ داده است و فرد نام قاتل به خود می گیرد، موضوع دیه، بخشش، قصاص، جانبازان دفاع مقدس، قصه عاشقانه سولماز و وفاداری همسرش، قصه شیرین عمو حسن، ماجرای مرد کارتون خواب که جواهرات گمشده را به صاحبش می رساند و البته شاه بیت برنامه امسال یعنی زنی که در چاه افتاده، قربانی طمع شده و به مدت یک هفته در زندان غفلت خود اسیر شده بود، همه و همه نهیب هایی جدی به مخاطب می زنند که حتی اگراین پیام ها و دریافت آن گذرا باشد و پس از ماه رمضان تاثیر کوچکی ازاین برنامه را همگان گرفته باشند و برای حفظ آن تلاش کنند، به این شکل شیرینی ماه عسل به کام مخاطب نشسته پس امری شگرف رخ داده است.
ماجرا این بود که عده ای از مردم که حرف هایی ناگفته داشتند در برنامه ماه عسل جلوی احسان علیخانی حاضر می شدند و سخنانی را می زدند که به گوش مخاطب غریب بود و یا اصلا نشنیده بود. البته نباید فراموش کرد که این برنامه شاید گاهی برنامه مجری معروف آمریکایی «آپرا ویفری» را تداعی می کرد اما آنچه مشخص است اینکه برنامه ماه عسل به وزنی در میان برنامه های صداو سیما تبدیل شده است.
به نظر می رسد مخاطب ایرانی دیگر دلزده از پیام های مستقیم باشد که مجری برنامه از روی کاغد و با ایما و اشاره عوامل پشت صحنه می گیرد. مخاطب به دنبال شنیدن حرف های صریح و بی پرده است بدون اینکه چیزی به او دیکته شود. می خواهد خود بیاندیشد خود قضاوت نماید و خودش به نتیجه برسد.
حال طرح این پرسش ضروری است اکنون که ما می توانیم برنامه ای جذاب و تاثیر گذارمانند ماه عسل که اکنون دیگر نه فقط در کشور بلکه در حال گذار از مرزهای ایران است و مخاطبان جدی در دنیا پیدا کرده است بسازیم. چرا برنامه سازان ایرانی به فکر نیستند؟
آنچه که باید در برنامه سازی تلویزیون مورد توجه قرار گیرد این است که شاید لازم است صداو سیما با دقت بیشتری به فکر ساخت برنامه های مناسبتی بپردازد زیرا تکرار مکررات در اجرا و در نوع برنامه باعث ناراحتی و دل آزردگی مخاطب می شود اگر قرار است که تلویزیون ما به تلویزیونی جذاب و تاثیر گذار برای بیننده تبدیل شود شاید ما به ماه عسل های زیادی در حوزه های مختلف نیاز داریم.
این با وجود اینکه این برنامه در حوزه اجتماعی قرار می گیرد و اصولا موضوعات جذاب و چالش برانگیزی را شامل می شود اما باید بدانیم وقتی امری چند بار محقق شد می تواند پس باز هم می تواند تکرار شود و زمانی که موفقیتی حاصل شد باز امکان وقوع دارد پس مسئولان رسانه ملی باید هشیار باشند تا با تلاش به فکر ساخت برنامه هایی در خور مانند برنامه ماه عسل در حوزه های مختلف بیافتند. البته نه اینکه این دستاویزی برای ساخت برنامه های صرفا تقلیدی شود اما باید توجه داشته باشیم که اگر بخواهیم با افزایش کمی شبکه های تلویزیونی برنامه های تکراری، کاریکاتوری و تصنعی برای پر کردن آنتن تلویزیون به تهیه برنامه بپرداریم و با پخش سریال های تکراری چند بار پخش شده بخواهیم بیننده ایرانی را پای قاب تلویزیون بنشانیم راه به جایی نمی بریم. زیرا اگر کمیت را ملاک قرار دهیم شهروند ایرانی با رسانه ای با نام ماهواره در ارتباط است که می تواند همزمان 2 هزار شبکه تلویزیونی را جلوی چشمانش ببیند، پس آنانی که دغدغه رسانه و تلویزیون را دارند به فکر باشند و با حرکت به سوی برنامه های تولیدی، جذاب و مردمی بیننده ایرانی را به تماشای تلویزیون مشتاق کنند.