کد خبر:۳۳۹۲۶۰
برای سید علی لواسانی

از همراهی رهبر تا تحسین همه شاعرها...

مصرع اول را که خواند مصرع دوم را رهبر با او همراهی کرد «...با خود ببر مرا»، و با هر بیت تحسین‌ها و آفرین‌های رهبری را نصیب خود می‌کرد. ابیات این شعر آن‌قدر زیبا و تأثیرگذار بود که مقام معظم رهبری حتی در سخنرانی خود در همان جلسه دیدار شعرای سال ۹۰ از سید علی لواسانی به‌عنوان یکی از آینده داران شعر و ادبیات فارسی یادکرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مگذار باز از سفرت بی‌خبر مرا/ یک‌بار هم اگر با خود ببر مرا

بیت اول شعر بود، مصرع اول را که خواند مصرع دوم را رهبر با او همراهی کرد «...با خود ببر مرا»، و با هر بیت تحسین‌ها و آفرین‌های رهبری  را نصیب خود می‌کرد. ابیات این شعر آن‌قدر زیبا و تأثیرگذار بود که مقام معظم رهبری حتی در سخنرانی خود در همان جلسه دیدار شعرای سال ۹۰ از سید علی لواسانی به‌عنوان یکی از آینده داران شعر و ادبیات فارسی یادکرد.

کتاب «صبح زود» اولین اثر شاعر جوان و آینده دار کشورمان سید علی لواسانی است که در سال جاری توسط  انتشارات «شهرستان ادب» منتشرشده است.

این کتاب حاوی ۳۱ شعر در قالب‌های کلاسیک و نیمایی می‌باشد که ۱۸ شعر از این کتاب اشعار کلاسیک مانند و غزل و مثنوی است و ۱۳ شعر دیگر در قالب اشعار نیمایی.

سید علی لواسانی که متولد سال ۱۳۶۹ است در همین اوان جوانی بااستعداد و نبوغ شعری خود توانسته تحسین بسیاری از بزرگان شعر و ادبیات کشور را برانگیزد و نگاه‌های زیادی را به خود جلب کند.

چند ماه پیش و در ایام نمایشگاه کتاب همزمان با انتشار کتاب «صبح زود» سید علی لواسانی، یوسفعلی میر شکاک که در نمایشگاه حضور یافته بود در پاسخ به سؤالی درباره اشعار سید علی لواسانی گفت: «سید علی اگر همین مسیر را ادامه دهد از آینده داران شعر و ادبیات فارسی خواهد بود و آینده ای روشن در انتظارش خواهد بود».

زبان شعری خوب و بروز وقتی با مضامین بکر و زاویه نگاه جذاب لواسانی همراه می‌شود آثاری بکر و جذاب خلق می‌کند که موجب تحسین همگان می‌شود.

در ادامه چند شعر از اشعار زیبای لواسانی که در کتاب صبح زود منتشرشده را خواهید دید...


مگذار باز، از سفرت بی‌خبر مرا

یک‌بار هم اگر شده با خود ببر مرا

شکر خدا که گریه ی سیری نصیب شد

هر بار تشنه کرد غمت بیشتر مرا

سر را به دامنت بگذارم اگر، سراست

دامن چو می‌کشی به چه‌کار است سر مرا؟

یک‌بار جای این‌همه زخم‌زبان زدن

راحت بگو که دوست نداری دگر مرا

آه ای خیال دور! که آواره‌ات شدم

یک‌شب بیا به خانه ی خوابت ببر مرا



****



به همیشه شاعر، استاد مرتضی امیری اسفندقه



نیافت راز من ای بهترین، قرینِ تورا

قرینِ سینه ی بی‌کینه‌ی امین تورا

به هم‌نشین شب و روز تو - به شعر -  قسم

که بی تو دوست نداریم هم‌نشین تورا

نوشته روی جبین تو دوست‌داشتنی

مپرس بوسه چرا می‌زنم جبین تورا

منم که همیشه مزاحم است ولی

بنازم آن عرق سرد شرمگین تو را

سؤال می‌کنم از خود که: «باز می‌شنوم

به بیت بیت غزل‌هایم آفرین تو را؟»



****


گفتم دعای تشنه ی من مستجاب شد

تا دیدنت دویدم و دیدم سراب شد

دیدی که گرگرفته‌ام از آتش عطش

دیدم چگونه در دل تو قند آب شد

بیچاره چشم‌باز شد و باز گریه کرد

بیچاره گل چه زود دوباره گلاب شد

عکسی به یادگار برایم گذاشتی

دیوار، قلب من شد و عکس تو قاب شد

عکسی به یادگار از آن روزهای شاد

آن روزها که با تو پر از شعر ناب شد

انگور چشم‌های تو یادش به خیر باد

جوشید بادل من و آخر شراب شد...

 
 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار