به گزارش گروه بینالملل «خبرگزاری دانشجو»، سید حسن نصرالله" دبیرکل حزبالله لبنان در سخنانی بهمناسبت سالگرد پیروزی مقاومت لبنان در جنگ 33روزه گفت: امروز در سالگرد عزیز و گرانقدری با یکدیگر دیدار میکنیم، در سالگرد پایداری، پیروزی و جنگی تاریخی. در این یادبود باید شکرگزاری مجددی را از خداوند متعال بهدلیل پیروزی بزرگ در مقابل تهدیدی که به لبنان، ملت لبنان، مقاومت لبنان، ارتش لبنان و به تمام امت داد، انجام دهیم.
سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله در سخنانی که از شبکه المنار پخش شد، افزود: جنگ 33 روزه حلقه ای اساسی از زنجیره اهداف دشمن بود که برای آن اهداف نهایی هم طراحی شده بود. در سال 2006 قرار بود مقاومت در لبنان از بین برود. مسئله فقط خلع سلاح مقاومت نبود. یعنی قرار نبود حزب الله خلع سلاح شود ولی زیرساختهای آن و شخصیتها و اساس این جنبش باقی بماند. در واقع هدف، لگدکوب کردن و از بین بردن کامل مقاومت بود. رهبران و کادر حزب الله در این طرح باید به قتل می رسیدند، تا جایی که امکان داشت اعضای آن دستگیر می شدند. آنها حتی در یکی از شهرکهای صهیونیست نشین زندانی را آماده کرده بودند تا دهها هزار نفر را در آن جای دهند. در واقع هدف جنگ 33 روزه تغییر اساسی (مقاومت )بود. این مسایل که مطرح می کنم، تحلیل نیست بلکه اطلاعاتی است که به دست ما رسیده است. آنها می خواستند مقاومت در لبنان را از بین ببرند و بعد از آن به بهانه اینکه سوریه به حزب الله کمک تسلیحاتی کرده این کشور را مورد حمله قرار دهند و نظام حاکم بر آن را ساقط کنند و جایگزینی متحد با آمریکا به جای آن روی کار آورند. این مساله را باید یادآوری کنم که این مسایل در سال 2006 رخ داده یعنی زمانی که آمریکا عراق را اشغال کرد و نیروهای زیادی در منطقه داشت.
وی ادامه داد: حلقه سوم این زنجیر، از بین بردن مقاومت فلسطین بویژه در نوار غزه بود. کسانی که این اطلاعات را در اختیار دارند می دانند که قرار بود همه این مسایل تا پایان سال 2006 صورت گیرد زیرا در آمریکا قرار بود انتخابات میان دوره ای کنگره برگزار شود که در آن جمهوری خواهان و جرج بوش در خطر بودند بنابر این آنها می بایست قدرت خود را بر سه پایه یا به تعبیر من بر ستونی از اجساد و خون سه گروه یعنی مقاومت لبنان، مقاومت فلسطین و نظام سوریه استوار و تحکیم می کردند. به همین دلیل بود که قبل از جنگ 33 روزه شاهد جنگ رسانه ای و روانی شدید در رسانه های آمریکا علیه حزب الله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و نظام سوریه بودیم که متهم به تروریسم و مسایل این چنینی می شدند.
دبیر کل حزبالله لبنان افزود: در واقع این اقدامات، زمینه ساز برای جنگ بود تا زمانی که سر این سه گروه ( حزب الله لبنان ،مقاومت فلسطین و نظام سوریه ) قطع شد جرج بوش به آمریکایی ها بگوید که من سر سه گروه تروریستی بین المللی را قطع کردم و ادعا کند که او ضامن منافع و آینده آمریکاست و پس از آنکه با اکثریت آراء در کنگره به پیروزی رسید، حلقه بعدی را به اجرا بگذارد و برای جنگ با ایران آماده شود و نظام جمهوری اسلامی ایران را در سال 2007 سرنگون کند.
نصرالله خاطرنشان کرد: هدف از این طرح، دو مساله اساسی بود. اول سیطره کامل آمریکا بر همه منابع انرژی و نفت در منطقه بود و دوم تحمیل شرایط اسراییل برای حل و تسویه کامل مساله فلسطین. در واقع همه این طرح و نقشه ها برای رسیدن به این هدف بود. عناصر این طرح چه بودند؟ اشغال مستقیم عراق توسط آمریکا و حضور نظامی مستقیم آن در منطقه و دوم جنگهای تحمیلی اسراییل در منطقه. اما این طرح بزرگ چگونه شکست خورد؟ مقاومت جانانه و افسانه ای لبنان و پیروزی مقاومت در جنگ 33 روزه تمام این نقشه ها را نقش بر آب کرد. میدان عمل و میدان جنگ بود که فریاد اسراییل را برآورد. اگر اسراییل فریاد بر نیاورده بود همه چیز تمام می شد.
وی تاکید کرد: نیروی هوایی اسراییل کار به جایی نبرد، نیروهای زمینی اش خسته شده بودند، معادلات جنگ دریایی به هم خورده بود و مقاومت در پشت جبهه آنها عملیات انجام می داد که در اثر این تحولات اسراییل به این نتیجه رسید که در حال رسیدن به یک فاجعه نظامی است. بنابر این از آمریکا خواست تا برای متوقف کردن جنگ وارد عمل شود. بررسی خاطرات مسوولان کشورها از جمله کشورهای عربی که در نیویورک در قلب مذاکرات بودند، این مطالب را تایید می کند. مقاومت حزب الله در میدان جنگ و مقاومت و پایداری مردم و مقاومت سیاسی - هر چند که در آن زمان در لبنان مشکلات سیاسی داشتیم - وضعیت را به جایی رساند که آمریکایی ها، اروپایی ها و شورای امنیت مجبور شدند شرایط و پیش شرطهای خود را در هفته های اول و دوم و سوم برای متوقف کردن جنگ کنار بگذارند.
دبیرکل حزب الله لبنان با بیان اینکه نتیجه چه شد، ادامه داد: اولا مقاومت در لبنان از بین نرفت، زیر ساختهایش باقی ماند، خلع سلاح نشد بلکه بالعکس، مقاومت از نظر تجهیزات، بنیه و شمار اعضا، محبوبیت و احترام و اعتماد عمومی بزرگتر و قویتر شد. دوم آنکه جنگ به سوریه نرسید و در لبنان پایان یافت. سوم آنکه جنگ علیه نوار غزه تا پایان سال 2008 به تاخیر افتاد و این در حالی بود که قبل از جنگ 33 روزه اسراییل، نوار غزه را موشک باران می کرد. بالاتر از این مسایل، مقاومت در عراق علیه نظامیان آمریکایی افزایش یافت. مقاومت سیاسی و اراده مردمی هم بالا رفت تا اینکه اشغالگران آمریکایی مجبور به خروج شدند بدون اینکه پایگاهی برای نیروهایش در این کشور ایجاد کند. در آمریکا هم نو محافظه کاران در انتخابات شکست خوردند و تشکیلات جدیدی روی کار آمد. این بدان معنا نیست که آمریکا دست از اهدافش کشید.
وی خاطرنشان کرد: آمریکا اهداف ثابتی در منطقه دارد که برای رسیدن به آن راهها و طرح های مختلفی را در دست دارد که در هر یک از آنها شکست بخورد از راه دیگر وارد می شود تا اینکه سرانجام همه این طرح و توطئه ها از بین برود. اما تا زمانی که طرحها و توطئه های آمریکا از جمله اسراییل وجود داشته باشند، این کشور به دنبال راههای جدید برای رسیدن به اهدافش است. ما امروز با قاطعیت می گوییم که توانایی مقابله با همه تهدیدات و خطرات کنونی و آینده را داریم و می توانیم هرگونه توطئه علیه منطقه، کشور، ملتهایمان و مقدساتمان را خنثی کنیم. در زمان جنگ 33 آمریکا همه عناصر قدرت را در اختیار داشت و من حتی ادعا می کنم که در آن زمان آمریکا در اوج قدرت خود بود و در طول تاریخ هیچگاه آمریکا چنین قدرتی نداشت. این قدرت پس از سال 2001 و 2002 در امور نظامی، سیاسی، امنیتی و رسانه ای در اوج خود بود. شرایط منطقه و جهان هم برای نمایش قدرت آمریکا فراهم بود زیرا شوروی و سوسیالیستها وجود نداشتند و همه چیز در برابر آمریکا به نابودی کشانده شده بود.
سیدحسن نصرالله افزود: در آن زمان مجموعه ای در منطقه یعنی لبنان، فلسطین، سوریه، عراق و ایران و دیگر کشورهای منطقه به فراخور قدرت و امکاناتش توانستند در برابر چنین توطئه بزرگی بایستند و توانایی این را دارند که در برابر توطئه های دیگر هم مقاومت کنند و آن را از بین ببرند. امروز آنچه در نوار غزه می گذرد جزئی از یک توطئه جدید است. مدتی است که منطقه دستخوش تحولات جدیدی شده که در تحلیل و رویکردمان به آنها اختلاف نظر داریم اما به هر حال وضعیت جدیدی در منطقه بوجود آمده است. آمریکا بر اساس این وضعیت جدید، راه و روش و توطئه جدیدی را طراحی کرده است.
دبیرکل حزب الله لبنان افزود: اهداف آمریکا در این توطئه همان اهداف قبلی یعنی سیطره بر منابع انرژی منطقه و تسویه مسئله فلسطین با تحمیل شرایط بر فلسطینیان و عربهاست. آمریکا تاکتیکهای خود را تغییر داده اما راهبردهایش تغییر نمی کند. آنچه امروز در نوار غزه در جریان است حلقه اول زنجیر توطئه جدید است. این توطئه هم مانند دهه پیش، دو پایه اساسی دارد. در آن زمان پایه اول اشغال عراق و دوم جنگ اسراییل بود و امروز این دو پایه کمی تغییر کرده زیرا آمریکا پس از شکستهایش در منطقه و خروج از عراق دیگر حاضر به دخالت نظامی و دسته کم دخالت زمینی در منطقه نیست و برای همین است که اوباما و مسوولان آمریکایی از حملات هوایی و دخالت نکردن نیروهای زمینی سخن می گویند. من در اینجا با صراحت سخن می گویم و از برخی مسایل نام می برم که در این زمان که منطقه در خطر بزرگی قرار دارد، چاره ای جز صراحت وجود ندارد.
وی ادامه داد: توطئه جدید، بسیار بزرگتر و خطرناک تر از توطئه های قبلی است زیرا مساله، تغییر نظام و جایگزینی نظام دیگر نیست بلکه طرح جدی، طرح و توطئه تخریب، از بین بردن ارتشها و ملتها و همه چیز در منطقه است. آنها می خواهند نقشه جدیدی برای منطقه ترسیم کنند اما چگونه و برای چه چیز؟ بر اجساد پاره پاره افراد، دولتها، ملتها و جوامع. این طرح بر ویرانه ها، عقل های متحیر و سرگردان، قلوب ترسان پایه گذاری شده است. اگر تصاویر سنجار عراق را بنگرید ترس را در چهره مردم می بینید. این بخشی از توطئه جدید است. آنها می خواهند منطقه را به وضعیتی وخیمی بکشانند تا اینکه مردم برای خلاصی از آن به هر چیزی تن دهند و هر دستوری را اجرا کنند تا از این کابوس رهایی یابند. بدتر از آن اینکه دشمن اصلی را به عنوان نجات دهنده معرفی کنند. این چیزی است که در منطقه ما در حال اجراست. پایه های توطئه جدید چیست؟ یکی اسراییل است که به نوار غزه حمله کرد و به تخریب و ویرانی پرداخت تا مقاومت را از بین ببرد و مردم را از مقاومت بیزار کند و فلسطینیان را به تسلیم وادارد. پایه دوم که خطرش کمتر نیست، همان چیزی است که به نام جریان تکفیری شناخته می شود و امروز بارزترین مصداق و روشن ترین تجلی آن داعش است.