گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ سیده سارا توانگر ـ آیا فیلم "شهر موشها 2" یک فیلم کودک است؟ شاید این مهمترین و بنیانیترین سئوالی است که درباره اثر پرطمطراق مرضیه برومند باید پرسید؛ خط اصلی فیلم، نمادگرایی محسوس و متظاهرانه فیلم و اساساً خط داستان کاملاً در این خصوص پرمعنا هستند اما اصرار منیژه حکمت بر کودکانه بودن فیلم است: "این فیلم یک فیلم کودک است که بزرگترها هم از دیدن آن لذت میبرند..."
بگذارید مرور کوتاهی بر فیلم داشته باشیم. موشهایی که 30 سال پیش نماد مقاومت ملت ایران در برابر تجاوزات استکبار صدام بودند حالا بزرگ شده اند و با تغییرات محسوسی که حاصل گردش روزگار است با فرزندانشان کشمکش دارند. این بار هم دشمن اصلی موشها به شهر حمله می کند. موشهای قدیمی می ترسند و بچه های نسل جدید موش متهورانه به مبارزه با دشمن می روند و او را نابود می کنند.
خط داستان اصلا به سادگی فیلم های مرسوم کودک نیست. فرهاد توحیدی فیلمنامه ای سر پا و دقیق و مناسب حال امروز جامعه سیاسی ایران نوشته که شاید پدر و مادرها بیشتر از کودکانشان با آن ارتباط برقرار می کنند. چرا که نکته های فیلم را تا حدود بسیار زیادی بزرگتر ها درک می کنند. گِراهای سیاسی فیلم را بزرگتر ها دریافت می کنند و شنیدن اسم کپل و نارنجی و آقا معلم و سرمایی و امثالهم برای بزرگتر ها جذاب و خاطره انگیز است. اصلاً خاطره مال پدر و مادر هاست! دست اندر کاران فیلم همگی متفق اند بر دیده شدن فیلم توسط نسل اول و دوم. خط داستان و نمادگرایی های آن هم کاملاً مربوط به بزرگترهاست. پس هر چقدر هم تهیه کنندگان فیلم بر فیلمِ کودک بودن شهر موشها اصرار کنند باز هم نمی توان آن را یک کار کودک صرف دانست. که اگر کار کودک بود قطع یقین این قدر دیده نمی شد و این حد از تکیه به خاطره بازی در حاشیه فیلم به وجود نمی آمد. چرا که کودکان امروز اساساً خاطره ای از شهر موشها ندارند که خاطره بازی های آن بخواهد آنها را جذب کند.
اما اشکالی ندارد. ما هم به اصرار فیلمساز، کار را صرفاً کار کودک قلمداد می کنیم و کودکانه در باره اش می نگاریم...!
در تمام دنیا کار کودک بر اساس تقابل خیر و شر و پیروزی خیر شکل می گیرد. یعنی اساساً سن کودک ایجاب می کند که این چنین برایش ساخته شود. اما همه فیلمسازان کودک هم می دانند که اصلِ تأثیرگزاری فیلم کودک، نه در داستان اصلی، که در جزئیات و حواشی آن است. حواشی که فرضا در بخشی از کارهای کودک هالیوود از وطن پرستی در ظاهر فیلم شروع می شود و به اروتیسم ختم می شود و بخشی دیگر تشکیک در مفهوم توحید و قس علی هذا. پدر و مادر سر خوش از داستان زیبای فیلم و آموزنده بودن آن(که خیر بر شر پیروز است) نادانسته کودک را در مقابل تاثیرات بی رحم فیلم می گذارند و کودک از حواشی و جزئیات کاملاً تأثیر می پذیرد...
پس برای سنجش توفیق فیلم باید جزئیات آن را به دقت واکاوی کرد.
اولین دور همین فیلم، گپ و گعده موشهای قدیمی (پدر و مادر ها) است که مختلط و شاد دور هم نشستهاند و میگویند و میخندند. یکی در میان خانم و آقا. بدون هیچ گونه پردهای از حیا که میان شان باشد. آیا این مدل مهمانی، مدل واقعی ما ایرانیهاست؟ یعنی خانوادههای ایرانی این قدر روشنفکر(!) هستند که خانم و آقا در آن این قدر راحت بنشینند و بگویند و بخندند؟ یعنی ما هیچ حدی از حیا را میان خانمها و آقایان رعایت نمیکنیم؟!
در همین دور همی، خانمی که معلم موسیقی موشهاست(موشموشکِ شهر موشها1) با موهایی بلند پشت پیانو نشته و آواز میخواند؛ دقت نمیخواهد! همه چیز عیان است. آواز خوانی یک خانم در جمع بیش از صمیمی موشها. خانمی که معلم موسیقی مدرسه موشها است. جالب آن که در کل فیلم کلاً 2 معلم مدرسه نمایش داده می شوند. معلم اصلی مدرسه که مرد جوانی است. و این خانم زیبارو و خوش صدا که موسیقی درس می دهد. یعنی این حد اصرار بر موسیقی، آن هم توسط یک خانم، و آواز خوانی زن که به کراّت در فیلم رخ می دهد اتفاق سهوی است؟ اگر آری که وای بر فیلمنامه نویس و کارگردان و اگر خیر(که همین صحیح است) که باز هم وای بر فیلمنامه نویس و کارگردان...
وضعیت پوشش موشها بسیار حساب شده است؛ نارنجی که نماینده جریان روشنفکری کشور است پوششی کاملاً اروپایی دارد و حتی مواضع مختلفش هم صراحتاً تحت عمل جراحی زیبایی قرار گرفته، آقای دکتر هم بسیار متین و موقر است و در همه صحنهها کراوات به گردن دارد. کپل هم زنجیر طلا به گردن دارد. سیاه هم که نوجوان سخت کوش و شخصیت سفید فیلم است، نوازنده گیتار است و روی پیراهنش آرم گیتار طلایی دارد. تمام خانم ها روی سر گل سر دارند و حتی عروسک کلفَت این فیلم دستمال سر به سر دارد. تنها چیزی که در شهر موشها2 از آن خبری نیست پوششی برای موی خانمهاست. بگذارید درباره این موضوع بیشتر گفتگو کنیم: در شهر موشهای 1 هرگاه بنا بر نمایش جامعه بود، تعدادی از عروسک های حاضر در صحنه روسری به سر داشتند. در شهر موشهای 2 هم نهایت جزئی نگری برای پوشش موشها شده است. پس یقیناً کسانی که تا دستمال گردن و کراوات و سنجاق سینه موشها را تدارک دیده اند، می توانستند نماد دلنشین و کودکانه ای از مفهوم حجاب را هم در فیلم بگنجانند. در واقع اگر بر عدم اصرار بر پوشش بود پس این همه جزئی نگری درباره پوشش تمام موشها چیست و اگر قرار بر جزئی نگری هست( که هست!) پس چرا خبری از مفهوم حجاب در این شهر نیست؟! یقیناً اگر راویان فیلم می خواستند می توانستند مثل شهر موشهای1 چنین مفاهیمی را هم در فیلم شان بگنجانند. اتفاقاً نقطه عطف تمام فیلم همین جاست: زاویه نگاه مرضیه برومندِ شهر موشهای1 به اجتماع با مرضیه برومند شهر موشهای2 چقدر متفاوت شده است؟ راستی کدام نگاه به جامعه واقعی ما نزدیک تر است...؟
در تمام فیلم کلید حل مشکلات در دست یک زوج است: دختر نوجوانی به نام صورتی و پسر نوجوانی به نام سیاه. جالب است. دوست دختر و دوست پسری که بسیار روشنفکرانه با هم ارتباط دارند و در کنار هم مشکلات بزرگ تمام شهر شان را حل می کنند. حتی یک نیم نگاه منفی هم نسبت به این ارتباط از طرف والدین این دو نوجوان وجود ندارد. و این دو تا در عین خوب بودن با هم خلوت می کنند و غم از دل هم می زدایند! در چند سکانس مختلف هم پسرک گیتار می زند و دخترک آواز می خواند. حتی در یکی از سکانس ها، شب هنگام، موقعی که سیاه کنار رودخانه نشسته، صورتی بر او وارد می شود و به او اصرار می کند که می خواهم برایت شعر تازه ام را بخوانم. و سیاه می نوازد و صورتی می خواند...!!!
یعنی جامعه ایران اعم از نوجوانان و والدین شان این قدر روشنفکر شدهاند واقعا؟! یعنی دوستی دختر و پسر نوجوان این قدر منفعت و برکت دارد و ما از آن بیخبر بودهایم؟! یعنی دوستی دختر و پسر در سنین نوجوانی این قدر در جامعه نهادینه شده واقعا؟! یعنی جامعه امروز ما این شکلی است اصلا؟!
موارد مذکور صرفاً گزارشی از آن چیزی است که شهر موشهای 2 روی پرده نقره ای نقش می بندد. نگاهی که به اصرار سازندگان فیلم استوار بر کودکانه بودن فیلم است و هیچ نشانه شناسی یا واکاوی حول محور نگاه خاطره انگیز فیلم برای نسل قدیی تماشاگر فیلم نشده است.
اما آیا با توجه به تمام تأثیرپذیری معصومانه کودکان از این فیلم خوش ساخت و باکیفیت بصری، تمام جزئیات فیلم بر اساس واقعیت است و جنبه آموزشی مثبت و سالم برای کودکان دارد؟ یعنی واقعاً شهر موشهایی که فرهاد توحیدی فیلمنامه اش را نوشته و مرضیه برومند هم کارگردانیش کرده، نماد شهر شایسته ای برای ممکلت ایرانِ اسلامی ماست؟ یعنی می توان شهر موشها را قدمی در جهت آموزش مفاهیم و تعالیم وطن پرستانه و متدینانه به کودکان این سرزمین بدانیم؟ یعنی اصلاً شهر موشها نمادسازی مناسبی از جامعه امروز ایران است؟
صادق باشیم. هر چه فروش این فیلم بیشتر شود تاثیرگزاری ش هم بیشتر خواهد بود.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این ها روی بچه های ما تاثیر می گذارد. شهر موشها قبح دوستی دختر و پسر را در ذهن بچه های ما خدشه دار می کند. قبح آواز خوانی زن را در مجامع عمومی برای کودکِ ما تا حدودی می شکند. برای کودکان مذهبی ما این سئوال را ایجاد می کند که پس چرا هیچ کدام از این موشها حجاب نداشتند؟ و اگر موسیقی این قدر چیز خوبی است، پس چرا در مدرسه های ما خبری از خانم معلم موسیقی نیست؟! و چرا مادر من با مرد های غریبه به راحتی مادر این موشها در شهر موشها نیست و قس علی هذا...
هیچ کس نمی تواند ادعا کند نکات مذکور در این نوشتار از چشم تیزبین سازندگان فیلم دور مانده. چه آن که جزئی نگری بسیار دقیق موجود در فیلم نشان از توجه کامل آن ها به چیزی دارد که روی پرده نقره ای به نمایش در آمده. از طرفی هم اگر این فیلم، برای مخاطب بزرگ ساخته شده بود نکات مذکور رنگ و بوی کمتری نسبت به حالا به خود می گرفت، اما حالا که خودِ سازندگان فیلم بر کودکانه بودن فیلم اصرار دارند می توان این فیلم را نماینده شایسته ای برای سینمای "کودک ایرانیِ مسلمان" دانست؟ یعنی شهر موشها، آموزشگاه شایسته ای برای سبک زندگی ایرانی اسلامی به کودکان این مملکت هست...؟
عرق خوردن و مست کردن و از شدت مستی رقصیدن و رپ خوندن گربه ها هم برای بچه ها نکات آموزنده و مثبت داره
+
خانوم برومند موچکریم...
یک القاء فرهنگی ناباب فوق العاده زیرکانه اون هم در سالی که رهبر انقلاب اینهمه تاکیدات داشتن نشون دهنده عزم جدی وزارت ارشاد در کار فرهنگیه
اما به جای کلمه روشنفکر زیبنده است که از کلمه غربزده استفاده کنید
مثلا اگر چنان روشنفکر شده اند به چنان غربزد شد اند تبدیل شود بار معنایی صحیح منتقل میشود
با سلام و احترام
بینهایت از تحلیل دقیق، زیبا و درستتان متشکریم.
لطفا به جای کلمه "روشنفکر" از کلمه "غربزده" استفاده کنید این باعث می شود بجای برداشت غلط، معنای واقعی تحلیلتان منتقل شود
مثلا "یعنی خانواده های ایرانی این قدر روشنفکر(!) هستند که خانم و آقا در آن این قدر راحت بنشینند و بگویند و بخندند؟"
بجای آن یعنی خانواده های ایرانی این قدر غربزده(!) هستند که خانم و آقا در آن این قدر راحت بنشینند و بگویند و بخندند؟
یا "یعنی جامعه ایران اعم از نوجوانان و والدین شان این قدر روشنفکر شده اند واقعا؟!یعنی دوستی دختر و پسر نوجوان این قدر منفعت و برکت دارد و ما از آن بی خبر بوده ایم؟"
این روشنفکری نیست! غربزدگی است
بار معنایی روشنفکری مردم را به این سو سوق میدهد!
باتشکر خداقوت
به نظر من همون روشنفکر بهتره.
اخه دیگه مشخصه داره بهشون تیکه میندازه داره طرز فکر غلطشون رو نشون میده
یه جور فرار رو به جلوست....
ببینید فرب زدگی تا کجا رفته حتی یکی از فیلم هایی که توی این نمایشگاه نشون داده شد در مورد فیلم های قبل از انقلاب و فیلم های مورد داره این سال های جشنواره فجر بود که سری مردم داشتند در موردش نظر میدادن(نظر غرب زدگی)که این هم جزء فیلم های برگزیده شده بود
وای به حال ما با این وضع فرهنگیمون
جامعه از خود ماها تشکیل شده
فقط کافی خودمونو اطرافیانمنو درست کنیم جامعه درست میشه...
چرا قبل از این ک اکران بشه یاد این قضایا نیفتادین؟؟؟؟
((( نوش دارو بعد مرگ سهراب )))!!!!!!!!
غرب سال هاست گیر کرده و داره دنبال راه کار میگره که از این وضعیت در بیاد ولی و پیدا نمیکنه!!!!!!!!!!!
چرا کار نشده ، شده ما آژانس شیشه ای رو داریم ولی خوب حق با شماست ،بله کار خوب کم داریم که یه همت بلند می خواهد
خیلی خوبه که تذکر داده می شه ولی راه کار ارائه بدین چرا که تاسف شما و امثال بنده هیچ فایده ای ندااااااااااااااااره
بعد دشمنان فهمیدند که از کجا شروع کنند تا ریشه دیانت و اخلاق و فرهنگ اسلامی را بخشکانند و ما دانسته و یا ندانسته داریم پازل آنها را کامل می کنیم ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
درسته منم دیدم این فیلمو
واقعا موشها اروپایی بودن
مردهاشون کروات داشتن
زنهاشون هم از مدل های اروپایی تقلید کرده بودن
واقعا موش های ایرانی نبودن مورد تهاجم فرهنگی قرار گرفته بودن
موش هم موش های قدیم
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
" منظور کارگردان و تهیه کننده این بوده است که آنهایی که حجاب دارند مثل موش می ترسند و عناصری ضعیف در جامعه محسوب می شوند و دیگر اینکه حجاب به سر حیوانات کردن به هر بهانه ایی نوعی بی احترامی به محجبه های جامعه ی دینی است چه اینکه کودکان در سنین پایین هیچ تمایزی بین حجاب و بی حجابی قائل نیستند"
تحلیل های صد من یک غاز
باید بگویم متن بسیار خوبی است حرفهای دل من را بیان کردید
به نظرم این جامعه ای است که امثال خانم برومند آرزو می کنند در ایران اسلامی ما برقرار کنند
ان شاء الله چنین آرزوئی را به گور خواهند برد
باید به گلشیفته فراهانی بگوئیم یک جا هم برای خانم برومند در خانه سالمندان اون ور آب رزرو کنند!