به گزارش خبرنگار"خبرگزاری دانشجو" از مشهد، پدر شهید آقاسیزاده امروز در دیدار جمعی از فعالین فرهنگی بسیج دانشجویی خراسان رضوی که در منزل این شهید برگزار شد، گفت: مادران شهدا حتی از خود شهدا نیز بهتر هستند؛ بنابراین باید در تمامی محافل از آنان نیز یاد شود زیرا از دامان چنین مادرانی بود که شهدا پرورش یافتند.
وی در خصوص فرزند شهید خود با اشاره به اینکه فروردین ماه سال 1338 همزمان با اذان صبح به دنیا آمد، گفت: حسن فردی بیآزار و جستجوگر بود و از همان کودکی نماز میخواند.
آقاسیزاده ادامه داد: در سال 1344 وارد دبستان شد و با نمرات عالی دبستان را خاتمه داد در دوران دبیرستان وارد رشته ریاضی شد و همزمان با تحصیل اعلامیههای امام خمینی(ره) را توزیع میکرد، هنگامی که متوجه این کار حسن شدیم به او اعتراض کردیم که چرا این کار را میکنی خطرناک است، گفت: "بهتر که شما فهمیدید زیرا از این به بعد بهتر میتوانم به توزیع اعلامیهها بپردازم".
وی با بیان اینکه پسرم در سال 55 دوره دبیرستان را به اتمام رساند، تصریح کرد: برای گذراندن تحصیلات دانشگاهی به دانشگاه تورنتو میرود و در آنجا راهپیماییهایی علیه اسرائیل را راهاندازی میکند. زمانی که امام (ره)را به پاریس میبرند حسن نیز به پاریس میرود که امام(ره) به وی و دیگر همراهان عنوان میکنند" بروید و به تحصیل خود ادامه دهید؛ چرا که کشور به متخصص نیازمند است".
پدر شهید آقاسیزاده افزود: زمانی که امام(ره) به ایران بازمیگردد حسن نیز بر آن میشود از خاک ترکیه وارد ایران شود که به او اجازه این کار را نمیدهند، زمانی که این مسئله را با ما در میان گذاشت به او گفتیم مگر امام(ره) به شما نگفت به تحصیل خود ادامه بده؟
وی تصریح کرد: بعد از این گفتگو حسن به تورنتو بازگشت. زمانی که تحصیلش به اتمام رسید به ایران آمد و در جهاد مشغول کار شد، بعد از آن به سپاه رفت و در نهایت مسئول قرارگاه خاتمالانبیاء شد.
آقاسیزاده خاطرنشان کرد: در دوران جنگ چند بار مجروح شد و آخرین باری که برای گذران دوران نقاهت به مشهد بازگشت درصدد بود به اتریش برود که طی تماسی که از جبهه با وی داشتند عنوان کردند ماموریتی در پیش است که حضور تو در این ماموریت تاثیرگذار خواهد بود.
پدر شهید آقاسیزاده بیان داشت: پس از این تماس، حسن علارغم اینکه شش ماه مرخصی داشت به جبهه بازگشت و در 28 آبان ماه سال 67 و در 28 سالگی به شهادت رسید.
وی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن بیان اینکه چنانچه انسان نفس خود را مهار کند به همه جا خواهد رسید، گفت: زمانی که به اهواز رفتیم به دلیل گرمی هوا مقابل آب میوه فروشی ایستاده و آب میوه خریدیم زمانی که آب میوه ما تمام شد حسن آب میوه خود را بین ما تقسیم کرد.
آقاسیزاده ادامه داد: یک ساعت بعد زمانی که در حال عبور از خیابان بودیم مشاهده کردیم حسن مشغول خوردن آب از شیر آب کنار خیابان است، زمانی که علت آب میوه نخوردنش را جویا شدیم گفت: "با من بحث نکنید".
" من بسیجی هستم و به بسیجی بودن خود افتخار میکنم"
پدر شهید آقاسیزاده ضمن اشاره به این موضوع که هیچگاه بر روی قالی نمیخوابید و در ایام تابستان برای شاگردانی که در تحصیل ضعیف بودن کلاس تقویتی میگذاشت، تصریح کرد: همیشه از مادرش میخواست راضی به شهادتش باشد. همیشه عنوان میکرد:"من بسیجی هستم و به این بسیجی بودن خود افتخار میکنم.
وی در ادامه در خصوص ماجرای ازدواج پسرش بیان داشت: روزی قبل از ازدواج، عروس خانم خواب میبیند که عقد ایشان و حسن را امام(ره) خوانده است. این موضوع را با مادرش در میان میگذارد و مادر ایشان با مادر حسن موضوع را در میان میگذارد.
آقاسیزاده ادامه داد: زمانی که مادر حسن این موضوع را به پسرم میگوید، حسن عنوان میکند "من نیز باید همین خواب را ببینم". که در نهایت حسن این خواب را میبیند و در نهایت این دو با هم ازدواج میکنند.
وی تصریح کرد: حسن در گذران زندگی، فردی ساده و بی آلایش بود به اندازهای که حتی اسباب زندگیش بسیار ساده و در حد لوازم ضروری زندگی بود و به عروس خانم اجازه نداد جهیزیهای مفصل به خانه بیاورد.
"قصه نخور مملکت ما مملکت امام زمان(عج) است و هیچ اتفاقی نخواهد افتاد"
پدر شهید آقاسیزاده در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در زمان فتنه 88 یکی از فامیل حسن را در خواب میبیند. زمانی که فامیل ما به حسن میگوید میبینی چه بر سر مملکت آمده است؟ حسن عنوان میکند: " قصه نخور مملکت ما مملکت امام زمان (عج)است و هیچ اتفاقی نخواهد افتاد".
وی در پایان گفت: شهید آقاسیزاده شخصی بود که ابتدا خود عمل میکرد و بعد حرف میزد.