به گزارش خبرنگار حوزه هنر و ادب"خبر گزاری دانشجو"؛ سومین شب ماه محرم به نام سه ساله ی اباعبدلله الحسین (ع) نام گذاری کرده اند،حضرت رقیه (س) نام گذاری شده است، به همین مناسبت چند شعر از شاعران اهل بیتی کشورمان تقدیم به حضرت رقیه منتشر می کنیم که در ادامه خواهید دید...
مگر که منتظر یک خبر نبودی تو
مگر که منتظر تشت زر نبودی تو
تو که ستاره ترینی در این خرابه، چرا
شب فراق تو بودی، سحر نبودی تو
بگو به خیل نفهمان که اصل کرببلا
نمی رسید بجایی اگر نبودی تو
خمیده، دست به پهلو، سه ساله بانویی
چگونه فکر کنم پشت در نبودی تو
چهار تیر سه شعبه به دست حرمله بود
هزار شکر که اصلا پسر نبودی تو
صفر رسید پدر جان و تازه فهمیدم
دروغ بوده و اصلا سفر نبودی تو
به دست سنگ سرم را نشانه رفت کسی
گمان کنم سر آن رهگذر نبودی تو
تو را به من که ندادند با غضب گفتم
به نیزه دار: مگر که پدر نبودی تو
مهدی رحیمی
فارغ از خود کی کند ساز پریشانی مرا؟
بس بود جمعیتم کز خویش می دانی مرا
در بساط وصل چشم و لب ندارند اختلاف
گر بگریانی دلم را،یا بخندانی مرا
خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست
کاش ای بابا نمی بردی به مهمانی مرا
چند شب بی بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد
نیستی دختر مرنج از من نمیدانی مرا؟!
دختران شام می گردند همراه پدر
کاش می شد تا تو هم با خود بگردانی مرا
دخترت نازک تر از گل هیچ گه نشنیده بود
گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا
تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش
کاش می شد باز بر زانوت بنشانی مرا
انتظاری مانده روی گونه ای پژمرده ام
می توان برداشت با بوسی به آسانی مرا
شبنم صبحم ،خیالم ،خاطرم ،شوقم ،دلم
ارتباطی نیست هرگز باگران جانی مرا
چشم تو هستم زغیر من بیا بگذر پدر
چشم پوشی کن کفن باید بپوشانی مرا
محمد سهرابی
هم بازیانم نیستند، امشب کنار بسترم
قاسم، عمو عبّاس، عبدالله، داداش اکبرم
یادت می آید من چقدر آسوده می خوابیدم آن
شبها که می خندید در گهواره ی خود اصغرم؟
امشب ولی بدخوابم و هی خواب می بینم چهل
اسب بزرگ سرخ مو رد می شوند از پیکرم
بر گونه ام جای چهار انگشت می سوزد عمو!
زخم است، تاول تاول است انگشتهای لاغرم
بابا! برای من نخر آن گوشوار نقره را
حالا که هی خون می چکد از گوشهای خواهرم
بابا لبش را بسته و دیگر نمی بوسد مرا
دیگر نمی گوید به من «شیرین زبانم، دخترم»
من دختر خوبی شدم آرام می خوابم فقط
امشب نمی دانم چرا هی درد می گیرد سرم
پانته آ صفایی