به گزارش گروه دانشگاههای کشور «خبرگزاری دانشجو»؛ اگر دقت کرده باشید، محرم امسال زودتر از سالهای قبل آغاز شد، حداقل در ایران که اینطور بود. امسال مردم زودتر به استقبال محرم شتافتند، بیرقها و پرچمها زودتر از صندوق خانهها و صندوق چهها بیرون کشیده شدند، مغازهها، خیابانها، معابر، همه و همه زودتر پرچمهای عزایشان نمایان شد و زودتر از سالهای قبل خیمههای عزا در کنار معابر برپا شد و آماده و مهیا برای هیاتهای حسین (ع) شدند.
دوستی میگفت راستی چرا مردم زودتر از سالهای دیگر به استقبال محرم رفتند؟ چون که دلشان از ظلم و جورهایی که در اطراف و منطقه شده، به درد آمده است و کسی نیست که از این همه ظلم و بیعدالتی که به شیعیان علی و آل علی (ع) رفته، شکوه کند!
انگار که همه کور و کر شدهاند و نمیبینند که چه اتفاقی افتاده و چه ظلمهایی به مردم بیگناه وارد میشود، شیعه و غیر شیعه ندارد، قلبمان برای دیگر مردمان هم میتپد؛ که چگونه اسیر چنگال ظلم نامردمانی شدهاند که هیچ قانون و حقوق بشر و حقوق غیر بشری حریفشان نیست.
چگونه چنگال انداختهاند به جان مردم، به زنان و و دختران و به پیر و جوان، به هیچ کس رحم نمیکنند. در آیین ما اگر خلخال از پای زن یهودی بیرون بکشند و مسلمانی از داغ بمیرد، بیراه نیست!
آنوقت این همه ظلم و ستم در اطراف ما اتفاق میافتد هیچ کس صدای عدالت خواهیاش بلند نمیشود. آری حسین جان دلمان برای مردانگیات تنگ شده... دلمان برای گفتههای زیبایت تنگ شده که فرمودی «اگر دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید».
آزاد مردی چیست؟ که واژهاش هم حتی گم شده چه برسد به اینکه آزاد مردی پیدا شود. آزاد مردی یعنی اینکه چشمانتان را به روی ظلم و جور نبندید! آری حسین جان! دلمان تنگ شده برای کسی که از کودک شش ماههاش بگذرد و بگوید من زیر بار ظلم شما نمیروم. دلمان تنگ شده برای کسی که قطعه قطعه شد و لحظهای دل به دشمن نسپرد.
آقا جان؛ سرورم... دلمان برایت تنگ شده... برای کاروانی که با حریت میآید. ای کاش آن کاروان را زودتر به کمک ما میفرستادی تا دردهای دلمان را التیام بخشد. دلمان تنگ شده برای کسی که در میدان جنگ به نماز میایستد و سربازانی که سپر تیرهای دشمن میشوند تا امامشان نماز بگذارد.
دلمان تنگ شده برای همه و همهٔ آنچه در کربلا گذشت... برای کسی که از آب فرات نخورد و برای کسی که آب روی آب ریخت و گفت مولایم حسین (ع) تشنه است... دلمان تنگ شده برای علمداری که مشک آب به دندان گرفت تا رقیه تشنه نماند...
دلمان برای عشق عباست تنگ شده... برای غربت خواهرت زینب (س) و تنهایی کاروان شما آقا جان، بعد از رفتنتان به قتلگاه!
میدانی آقا جان چرا این همه ظلم و جور جولان میدهد... چرا دشمن تا بن دندان مسلح و با تجهیزات ماهوارهای، وحشت زده افتاده به جان و ناموس شیعه!
آری امام جانان... اینها احساس خطر کردهاند، اینها ترسیدهاند... که این شیعه را نشناختهاند و نشناختند که چرا مولایی که بعد از 1400 صد سال فقط نامش میآید، محشر کبری به پا میشود... این مولا و این آقایی که هیچ تکلفی ندارد... اسلحه ندارد.. اسب و سوار ندارد... دلاور ندارد، چرا وقتی نامش میآید یک شیعه منقلب میشود... به سرزنان میشود؟ چرا هنوز محرم نشده همه جا بیرق عزا برپاست؟
آری آقا جان اینها حسادت میکنند... اینها به ارادت شیعه به شما حسادت میکنند. که این همه اردات به شما چرا؟ این همه عشق از کجا و به کجا...!
اینها ترسیدهاند و مثل حیوان زخم خورده وحشی شدهاند... میگویند این آقایشان که رفته است و حتی اسب و سوار هم ندارد، چرا این شیعه برایش میمیرد!
حالا اگر آن آقایشان بیاید این شیعه چه میکند؟
اینها ترسیدهاند که اگر مولایشان که خداوند وعده داده بیاید این شیعه چه میکند. چه نیرویی میشود، چه عشقی میشود اینهمه شیعه!
اینها ترسیدهاند که دست به این کارها میزنند! ترسیدهاند که زمان ظهور منجی بشریت نزدیک شده، اینها ترسیدهاند که شیعه با یار دوازدهم خود چه خواهد کرد و چگونه دنیا را تسخیر میکند و ظالمان را به جایشان خواهند نشاند... آری مولا جان دلمان برایت تنگ شده، ای آقا جان دلمان از این همه ظلم و جور به تنگ آمده، پس کی مرهمی بر زخمهای کهنه دلمان میشوی و قدوم مبارکت را بر چشمان ما میگذاری..
باشد که قدوم مبارکت التیامی باشد بر آلام و دردهایمان.. آقا جان جهان در انتظار توست...