به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ در دومین سال از عمر دولت یازدهم و در حالی که تکاپوی اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت با استفاده از پلکان دولت روحانی بیشتر شده است، اصلاح طلبان در تکاپوی وحدت برای قبضه کردن مجلس دهم و دولت دوازدهم؛ سردرگم و متفرق تر از گذشته به نظر می رسند.
اصلاح طلبان که در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ترجیح دادند تا عارف را فدای روحانی کنند، اکنون در برزخ حمایت و انتقاد از دولت -در جهت سهم خواهی بیشتر از روحانی- گرفتار شده اند. آنچه مسلم است اینکه عارف برای بسیاری از اصلاح طلبان، گزینه ی حداکثری و اصلاح طلبی اصیل به حساب نمی آمد و به همین دلیل او را در قماری سیاسی با چند وزیر در دولت روحانی طاق زدند. قماری که بعدها مشخص شد عارف تنها کسی بوده است که هیچ سودی از آن نبرده است و نه از دولت، نه از پدرخوانده های اصلاح طلبان دل خوشی ندارد.
اکنون صداهای مختلفی از اردوگاه اصلاح طلبان به گوش می رسد. آنها از طرفی دولت روحانی را دولتی حسین قلی خانی و رحم اجاره ای خود خطاب می کنند و از طرفی فعلاً ترجیح داده اند تا در رسانه های زنجیره ای خود به روند حمایت از سیاست خارجی دولت با قدرت هر چه بیشتر ادامه دهند.
اگرچه تاریخچه فعالیت سیاسی اصلاح طلبان در فضای کشور همواره شاهد اینگونه تشتت ها بوده است و این مسئله را می توان یک مشکل ریشه دار در اردوگاه اصلاح طلبان دانست، ولیکن در شرایط جدید پیش آمده در کشور، به نظر می رسد این زخم قدیمی بیش از پیش آنان را آزار می دهد.
محوریت سیدمحمد خاتمی -که زمانی اصلاح طلبان تندرو در زمان ریاست جمهوری اش، از او نیز عبور کرده بودند- مجدداٌ در دولت های احمدی نژاد با محوریت مخالفت با وضع موجود و ائتلاف بر سر منافع مشترک، تا حدودی در اردوگاه اصلاح طلبان احیا شده بود.
حوادث پیش آمده در سال 88 و در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم، اما خط کشی های بین گروه های اصلاح طلب را پررنگ تر کرد و موقعیت متزلزل خاتمی را در اردوگاه اصلاح طلبان با شدت بیشتری تضعیف نمود. اصلاح طلبان در جریان حوادث فتنه 88 چند پاره شدند.
گروهی به حمایت تمام قد و آشکار از فتنه گران پرداختند و گروهی به حمایت چراغ خاموش از فتنه بسنده کردند و حاضر نشدند هزینه بیشتری را برای مقابله با ساختارهای قانونی کشور بپردازند. گروه سومی نیز وجود داشتند که به محکوم کردن فتنه و فتنه گران پرداختند.
اکنون خاتمی و افراد نزدیک به او به عنوان پدرخوانده های اصلاح طلبان، در حالی می خواهند بین این گروه های چندگانه وحدت برقرار کنند که به نظر می رسد دعوا بر سر سهم خواهی بیشتر گروه هایی که در فتنه 88 هزینه بیشتری را متحمل شده اند- و خود را تنها اصلاح طلبان اصیل می دانند- دعوای روز اصلاح طلبان است.
در نگاه بسیاری از اصلاح طلبان، خاتمی و افراد نزدیک به او که تا کنون هیچ هزینه ای را برای اقدامات خود در مقابله با ساختارهای قانونی کشور نپرداخته اند، مشروعیت لازم برای محوریت جریان اصلاحات را ندارند. این گروه از ایفای نقش پیاده نظام جهت اجرای سیاست های پدرخوانده ها خسته شده اند و علناً با اقدامات خاتمی مخالفت می کنند.
رای دادن پنهانی خاتمی در انتخابات مجلس نهم در حالی که بسیاری از اصلاح طلبان، انتخابات را تحریم کرده بودند با واکنش های توام با عصبانیت این افراد مواجه شد. چندی پیش و در جریان اعلام موجودیت تشکل اصلاح طلب ندا، این اختلافات آشکارتر از گذشته خود را نشان داد.
تشکل ندا با محوریت صادق خرازی با آنکه در بیانیه اعلام موجودیت خود، اعلام کرده بود فعالیت خود را با هماهنگی سیدمحمد خاتمی آغاز کرده است، با برخوردهای سختی از ناحیه اصلاح طلبان شناخته شده مواجه شد.
در بخشی از بیانیه مزبور چنین آمده است: «در فضای سرد و سنگین اولین انتخابات پس از انتخابات ۱۳۸۸ یعنی انتخابات مجلس نهم که بخشی از تشکلهای اصلاحطلب، ناامید و سردرگم، چندان رغبتی برای حضور نداشتند، تدبیر، مسئولیتشناسی و دوراندیشی حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی، با وجود مخالفتهای بسیاری، آغازگر دوران جدیدی برای اصلاحات و اصلاحطلبان بود».
خرازی سپس در چند جای دیگر از جمله مصاحبه با روزنامه الحیات و همچنین در حاشیه مراسم ختم همشیره نجفی از حمایت تمام قد خاتمی از تشکل نوپای ندا خبر داد و تصریح کرد که با موافقت و مشورت خاتمی چراغ ندا را برافروخته است!
چندی بعد خاتمی در این باره چنین گفت: «حضور تشکلهای مختلف در ذات اصلاحطلبی است و گروههای مختلف میتوانند فعال باشند، البته اولویت من فعال شدن تشکلهای موجودی بود که بعضی از آنها محدود شدهاند».
اما همه ی اینها نتوانست خشم اصلاح طلبان را از خرازی و تشکل ندا، فرو بنشاند. احمد شیرزاد از چهره های شناخته شده اصلاح طلبان- فردی که اولین بار در مجلس ششم علیه برنامه هسته ای کشور سخنرانی کرد و باب پرونده هسته ای ایران را در مجامع بین المللی گشود- در تعریضی آشکار به خرازی، نسبت به تشکیل ندا واکنش نشان داد.
شیرزاد ابتدا گفته بود: «تجربه نشان داده دیپلماتها سیاستمداران خوبی نیستند». وی البته تنها به این تعریض قانع نشد و در مصاحبه با روزنامه زنجیرهای اعتماد صراحتاٌ اعلام کرد: «به صادق خرازی نمیخورد لیدر نسل دوم اصلاح طلبان باشد».
احمد پورنجاتی دیگر اصلاحطلبی بود که به تاسیس تشکل ندا واکنش نشان داد؛ او در صفحه فیسبوک خود عصبانیت خود از سهم خواهی تشکل های نوپا و جدید را با طنزی تلخ، اینگونه بیان می کند: «شنیدهام یک فقره آقا صادق خرازی به قصد قربت و لابد برای پیشبرد روند اصلاحطلبی، یک تشکیلات درست کردهاند به نام ندا یا نسل دومیهای اصلاحات، مبارک است؛ این نوه نسل سومی عمهجان بنده هم قصد دارد تشکیلاتی درست کند به نام نسا یا نسل سومیهای اصلاحات».
محمد رضا تاجیک در اظهار نظری جداگانه بدون درنظر گرفتن افاضات سیدمحمد خاتمی تاکید کرد: «ندا صدای نواصلاحطلبی نیست».
صفایی فراهانی نیز از فرصت تاسیس تشکل ندا استفاده کرد و مخالفت خود با ورود سهم خواهان جدید به جرگه اصلاح طلبان را اینگونه ابراز کرد: «راهاندازی تشکل ندا به آن معناست که اصلاحات باید با یک نگاه جدید وارد عرصه سیاست شود و به نظر من این تعریف کاملا اشتباه است چراکه اصلاحات، نیاز به بازنگری ندارد و از مشی سیاسی خاصی برخوردار است».
محمد قوچانی، سردبیر روزنامه های اجاره ای اصلاح طلبان که ید طولایی در توهین به مقدسات اسلامی دارد و اخیراً به عضویت شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی درآمده است نیز جریان ندا را جریانی مشکوک معرفی کرد. وی می گوید: «من به موج اخیر نسل دوم اصلاحطلبی مشکوکم، این کار بازی کردن در زمین حریف است».
«جوانان اصلاحطلب دزد هستند!!»؛ این اظهارنظر عماد بهاور را شاید بتوان رادیکالترین موضع اصلاح طلبان در قبال تاسیس تشکل ندا دانست؛ او که خود از محکومان فتنه ۸۸ محسوب میشود، طبیعی است که واکنش شدیدتری به ورود سهم خواهان جدید در اردوگاه اصلاح طلبان نشان دهد.
اصلاحطلب بدلی، محافظهکار، قدرتطلب، نفوذی، تواب، بیشناسنامه و خیانتکار از دیگر صفات و عناوینی بود که مدعیان اصلاحات به تناوب پیشکش تشکل ندا، موسسین و اعضایش کردند.
جدا از اینکه برخوردهای چکشی با تشکل ندا، موید روح تمامیت طلب و زیاده خواه این جریان است، خاتمی در ایجاد وحدت بین گروه های مختلف اصلاح طلب با مشکلات دیگری نیز روبرو خواهد بود.
شنیده ها حاکی از آن است که گروهی از اصلاح طلبان معتدل معتقدند اعتراف شخص خاتمی به اشتباهات خود در سال 88 و عذرخواهی از مردم و نظام، روند بازگشت اصلاح طلبان به قدرت و جلب اعتماد عمومی توسط اصلاح طلبان را بسیار تسریع خواهد کرد.
این گروه از رفتار دوپهلوی خاتمی ناراحت هستند و معتقدند اگر خاتمی رفتار پنهانی خود در انداختن رای به صندوق انتخابات مجلس را علنی انجام می داد، اصلاح طلبان نیمی از راه جلب اعتماد عمومی مردم قشر متوسط و شهرستان ها را طی کرده بودند.
مشکل دیگر خاتمی برای ایجاد اجماع در اردوگاه اصلاح طلبی، حضور افراد تمامیت خواه کارگزاران سازندگی است. این افراد به مناسبت قرابت و نزدیکی که با هاشمی احساس می کنند، اولاٌ خاتمی را زیر بلیط هاشمی دانسته و او را به هیچ عنوان به عنوان محور اجماع قبول ندارند. ثانیاٌ با توجه به تفرعن و برتری طلبی افراد شاخص این حزب دولت ساخته، آنها در صورت رضایت به اجماع با اصلاح طلبان، به چیزی کمتر از سرلیستی یکی از اعضای خود رضایت نخواهند داد.
در نهایت باید گفت شخص خاتمی در حال حاضر بیش از آنکه بتواند به عنوان نماد اجماع اصلاح طلبان مطرح شود، خود محل بحث و اختلاف بسیاری در جمع های خصوصی و عمومی اصلاح طلبان شده است. حضور سمبلیک و بی اثر خاتمی در مناسبت های نمایشی مانند بریدن کیک تولد، بازدید از نمایشگاه نقاشی، خواندن خطبه عقد و ... نیز موید همین مطلب است.
واقعیت آن است که سطح کنش سیاسی خاتمی در اردوگاه اصلاح طلبان از یک فرد محوری به فردی حاشیه ای در حال نزول است و با توجه به شرایط گفته شده؛ پیش بینی می شود این سیر نزولی ادامه داشته باشد.
خجالتم خوب چیزیه
انگار شما به چیزی به اسم معاد هیچ اعتقادی ندارید