گروه سیاسی ـ حسن رضایی؛ نامه نگاری اخیر رهبر انقلاب به جوانان غرب را می توان از چند جهت مورد تحلیل و بررسی قرار داد. میزان تاثیر این نامه نگاری بر فضای افکار عمومی غرب، زمان خاص انتشار این نامه و نحوه ی برخورد جریان رسانه ای غرب با این پیام را می توان از مهم ترین نکات مورد بررسی در این باره دانست.
انتشار این پیام تاریخی در چند روز اخیر واکنش های گوناگونی را در محافل فرهنگی و رسانه ای داخلی و خارجی به دنبال داشته است. در این میان، آنچه در اولین نگاه بیش از همه جلب توجه می کرد، تاخیر رسانه های وابسته به جبهه ی غرب در انتشار محتوای آن بود. در واقع این رسانه ها به مدت 24 ساعت، در تناقضی بین پایبندی به شعار جریان آزادی اطلاعات و انتشار پیامی که ماهیت اطلاع رسانی خودشان در متن آن زیر سوال رفته بود، گرفتار شدند و در نهایت چاره ای جز توسل به روش های تحریف رسانه ای نیافتند و از بایکوت کلی متن پیام رهبر مظلم انقلاب منصرف شدند.
نوع پرداختن به انتشار این پیام در رسانه های غربی، مسئله ای مسبوق به سابقه بود. نوع برخورد این رسانه ها با نامه حضرت امام(ره) به پاپ در جریان شروع جنگ تحمیلی علیه کشورمان گواهی روشن بر این مدعاست. اما فارغ از نوع برخورد این رسانه های هماهنگ با جریان کاپیتالیسم حاکم بر جهان، آنچه بیشتر از هر چیزی اهیمت دارد، وظیفه ی جریان رسانه ای داخلی و تک تک افراد دلبسته به ارزش های الهی مکتب اسلام در برابر این هجوم فراگیر و بی رحمانه به ساحت اسلام عزیز است.
نامه نگاری رهبر انقلاب به جوانان غربی در حالی که 36 سال از عمر نظام جمهوری اسلامی می گذرد، در کنار نشان دادن منطق مسلط و مهاجم مکتب اسلام در برابر مکاتب بشری، از طرفی نشان دهنده ضعف جریانات رسانه ای داخلی در انتقال پیام اسلام عزیز به مخاطب غربی نیز بود.
شکی نیست که جبهه ی رسانه ای مقابل اسلام از امکانات بسیار بیشتری برخوردار است، با این حال در صورتی که بخواهیم مقهور امکانات مادی طرف مقابل شویم و از پیدا کردن راه مناسب برای تقابل با این جریان اختاپوسی رسانه ای پا پس بکشیم، این به آن معناست که بی شک ذلت را پذیرفته ایم!
در واقع این نوع نگاه هیچ تفاوتی با رویکردهای تدافعی و تنش زا! در سیاست خارجی، مسائل اقتصادی و فرهنگی ندارد که نتیجه آن چیزی جز از دست دادن فرصت و موقعیت های بسیار زیاد موجود در این عرصه نخواهد بود. از این رو برای ایفای نقش فعال در این جنگ رسانه ای ناجوانمردانه ابتدا بایستی نگاه درست و صحیحی به صحنه ی رویارویی داشت.
مرحله ی بعدی تعیین نوع تاکتیک جنگی مورد استفاده خواهد بود. بدیهی است در صورتی که ما بخواهیم به همان صورتی که حریف به صورت برنامه ریزی شده، دقیق و همه جانبه در رسانه های مکتوب، اینترنتی، رادیویی و سینما به هجمه علیه بنیان های هویت بخش دینی و ملی ما مشغول است، به مقابله بپردازیم، همان ابتدا جنگ را باخته ایم! زیرا ما نه امکانات مالی، تجهیزاتی و انسانی طرف مقابل را دارا هستیم و از طرفی در راه انتشار دیدگاه هایمان با محدودیت هایی از سوی اربابان همین رسانه ها مواجه هستیم.
از نظر نویسنده ما بایستی به تاکتیک جنگ نامتقارن و ناهمطراز در عرصه ی رسانه ای ایمان بیاوریم و در جهت اجرایی کردن جنگ پارتیزانی و نامنظم در عرصه ی رسانه برنامه ریزی کنیم. برای فهم آسانتر این موضوع ابتدا لازم است به بازخوانی مفهوم و تاریخچه جنگ پارتیزانی بپردازیم. پایه گذار جنگ پارتیزانی یک سردار نامدار ایرانی به نام سورنا است.
سورنا
در دوران معاصر افرادی چون ارنستو چه گوارا، مصطفی چمران، احمد شاه مسعود، کارلوس ماریگلا، مائو زدونگ، وندل فرتیگ، رژی دبره، وو نوین جیاپ و چند تن دیگر را از شاخصترین نظریه پردازان و متفکرین مبارزات پارتیزانی میدانند.
ارنستو چه گوارا
احمد شاه مسعود
مصطفی چمران
سورنا (سورن پهلو) یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ در زمان اشکانیان است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شکستگی سخت و تاریخی روبرو ساخت. وی در این هنگام بیش از ۳۰ سال نداشت!
کراسوس (رییس دورهای شورا) با سپاهی مرکب از ۴۲ هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان را برعهده داشت به سوی ایران روانه شد وارد (اشک۱۳) پادشاه اشکانی، سورنا سردار نامی ایران را مأمور جنگ با کراسوس و دفع یورش رومیها کرد. روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگ و گریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند. در این جنگ کراسوس، پسرش و بیشتر سربازانش نابود شدند که این، بزرگترین شکست رومیها از ایرانیان در طول تاریخ بوده است.
افسران رومی درباره شکستشان از ایران به سنای روم چنین گزارش دادند: سورنا فرمانده ارتش ایران در این جنگ از تاکتیک و سلاحهای تازه بهره گرفت. سربازان ایرانی به نوبت با روش ویژهای از میدان بیرون رفته و به استراحت میپرداختند. سواران ایران توانایی تیراندازی از پشت سر را دارند. ایرانیان کمانهایی تازه اختراع کردهاند که با آنها توانستند پای پیادگان ما را که با سپرهای بزرگ در برابر انها و برای محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درست کرده بودیم به زمین بدوزند. هر واحد تنها از یک نوع سلاح استفاده میکرد و مانند ما خود را سنگین نمیکرد. سربازان ایرانی تسلیم نمیشدند و تا آخرین نفس باید میجنگیدند. این بود که ما شکست خورده، هفت لژیون را به طور کامل از دست داده و به چهار لژیون دیگر تلفات سنگین وارد آمد.
پس از پیروزی سورنا بر کراسوس و شکست روم از ایران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس از این جنگ نزدیک به یک قرن، رود فرات مرز شناخته شده بین دو کشور گردید و مناطق ارمنستان، ترکیه، سوریه، عراق تبدیل به استانهایی از ایران گردیدند!
آنگونه که می دانیم امروزه عرصه رویارویی ها به سوی جنگ نرم رفته است. از این رو لازم است ما به عنوان ملتی که میراثدار نبرد پارتیزانی در تاریخ هستیم، امروزه در جهت تئوریزه کردن نبرد پارتیزانی در جنگ نرم گام های محکمی برداریم. در واقع در نبرد پارتیزانی، سرباز بدون در نظر گرفتن تجهیزات دشمن و ناامیدی در اثر شکست های مقطعی در یک قسمت از جبهه، با تجهیزاتی اندک، ضربات مهلکی را به سازمان جنگی اصلی دشمن وارد می کند.
واضح است که سازمان جنگی اصلی دشمن در جنگ نرم، دستگاه تفکر او و انگاره هایی است که بر اساس آن هویت خود را شکل داده است. همان چیزی که رهبر انقلاب در نامه اخیر خود، آن را به سختی به چالش کشیده است. فعالین رسانه ای و افسران جنگ نرم در کنار تلاش برای انتشار نامه ی استراتژیک رهبری انقلاب، بایستی با الگوبرداری از رویکرد نهادینه شده در نوع پرداخت به مقابله با رسانه های اختاپوسی غربی در نامه ی مذکور؛ رویکردهای خود را برای فعالیت در جنگ نرم، بر اساس آن تنظیم کنند.
در این زمینه بایستی توجه داشت که ما در عرصه ی این نبرد سرنوشت ساز، اتفاقاٌ-مانند جنگ کراسوس و سورنا- همان سلاح هایی را در اختیار داریم که برای کراسوس و رومیان در مقابله با ایرانیان ناشناخته بود! و علت شکست شان را در گزارش به سنای روم، همین سلاح ها ذکر کرده بودند.
این سلاح ناشناخته برای غرب، همان ارتباط گیری اسلام و نظام جمهوری اسلامی با فطرت انسان غربی است. در واقع همانگونه که در نامه ی اخیر رهبر انقلاب نیز-که مصداق کاملی از جنگ رسانه ای پارتیزانی است- مشهود است، ما در عرصه ی جنگ نرم لزوماٌ نیازی به شبکه رسانه ای گسترده و همطراز با دشمن نداریم و تنها بایستی حرف اصلی اسلام و جمهوری اسلامی را از هر طریق ممکن به انسان غربی برسانیم.
ما در این مجال کوتاه تنها به معرفی رویکرد اصلی مورد نیاز برای حضوری موثر در عرصه جنگ نرم بر مبنای نامه تاریخی رهبر معظم انقلاب پرداختیم وتشریح عملیاتی جنگ پارتیزانی در عرصه ی رسانه و جنگ نرم را به مطالبی دیگر موکول می کنیم.
البته شفاهي خيلي خيلي فعالم! تا حالا خيلي ها رو كه جنگ نرم روشون تاثير گذاشته بود آگاه كردم.
يا علي
دشمن ما رو به خودمون سرگرم كرده! بين خودمون اختلاف انداخته ما همش مشغول داخل كشور هستيم. ما بايد تا جايي كه مي تونيم دشمن رو به خودش مشغول كنيم تا بتونيم بخشي از نيروش رو كم كنيم بعد اون كار اصلي رو انجام بديم.
يا علي