کد خبر:۴۰۴۵۸۲
در گفتگو با «خبرگزاری دانشجو» مطرح شد

پسر شهید حسینی‌مقدم از نحوه اطلاع از شهادت پدرش می‌گوید/ مسئولان بر روی اظهار نظرهای خود در مورد شهدا دقت کنند

محمدرضا حسيني مقدم از جانبازان جنگ تحميلي در دفاع از حرم مطهر امامين عسکريين (ع) و مبارزه با تروريست‌هاي تکفیری داعش در بهمن ماه ۹۳ به شهادت رسيده است. طبق وصيت، اين شهيد والا مقام در قبرستان وادي السلام شهر نجف اشرف به خاک سپرده شد.

به گزارش خبرنگار«خبرگزاری دانشجو» از مشهد، علی حسینی‌مقدم، مسئول بسیج دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی مشهد، دانشجوی سال چهارم بهداشت حرفه‌ای و فرزند چهارم یک خانواده شش نفره است.

 

وی دارای یک برادر و دو خواهر می‌باشد که خواهر بزرگتر دارای دکترای ادبیات و مدرس دانشگاه، برادر بزرگتر نیز دارای دکترای سیاست‌گذاری فرهنگی، مدرس دانشگاه، خواهر کوچکتر وی دانشجوی پزشکی و  مادرم وی نیز کارمند مرکز بهداشت است.

 

پدر وی شهید حسینی‌مقدم است که در بهمن ماه سال ۹۳ در شهر سامرا و هنگام حفاظت از حرمین عسکریین به دست داعش به شهادت رسید.

 

در ادامه جهت بررسی خصوصیات اخلاقی شهید حسینی‌مقدم به مصاحبه با پسر کوچک وی نشستیم.

 

از ویژگی‌های پدرتان برای ما بگویید. نزدیکان، ایشان را با چه ویژگی‌هایی می‌شناختند؟

 

مهمترین ویژگی که پدر به آن شهرت داشت توجه به صله ارحام بود به طوری که ایشان بسیار با فامیل و خانواده در ارتباط بودند و به افرادی از فامیل که نیازمند بودند سر می‌زدند و به حل مشکلات آنان می‌پرداختند.

 

 

کمک ‌رسانی و دست‌ گیری از دیگر ویژگی‌های بارز پدر بود، هر جا که احساس می‌کردند حضورشان لازم است حاضر می‌شدند. گاهی اوقات به پدر می‌گفتیم که لزومی ندارد در این مسائل وارد شوید و به این رفتار پدر خرده می‌گرفتیم؛ اما امروز که آن اتفاقات را از نظر می‌گذرانیم مشاهده می‌کنیم که چنانچه پدر وارد قضیه نمی‌شد، آن مسائل نیز رفع نمی‌شد.

 

همچنین بسیاری از افراد بر نجابت و مردانگی پدر تاکید بسیار دارند به طوری که در روابط‌ شان می‌شد فهمید که وی انسانی نجیب و با اخلاق است و نفسش را در کنترل خود داشت.

 

پدر هیچگاه پشت سر کسی حرفی نمی‌زد این‌گونه نبود که چون از فردی رضایت ندارد غیبتش را بکند، بلکه تا حد ممکن به صورت محترمانه عیب افراد را به خودشان گوشزد می‌کرد و در صورتیکه آن فرد به رفع آن عیب نمی‌پرداخت سعی می‌کرد کمتر با آن فرد رابطه داشته باشد؛ اما هیچگاه غیبش را نمی‌کرد.

 

خانواده داری پدر زبانزد همه بود. در بحث همسرداری بسیار دقت می‌کرد؛ به طوری که چنانچه روزی مادر نمی‌توانست به امورات خانه رسیدگی کند، پدر نظافت خانه و پخت و پز را انجام می‌داد و نمی‌گذاشت خانه از روال عادی خود خارج شود.

 

همچنین اهالی محل بر شجاعت پدر تاکید بسیاری داشتند به طوری که وی همیشه ایستادگی می‌کرد تا حق مردم محل تضییع نشود.

 

مرد باید دسته چِکش را بر روی زانو بگذارد و امضا کند نه روی شکم

 

با توجه به این‌که من فرزند کوچکتر خانواده هستم روابط من با پدرم به مراتب از خواهران و برادرم بیشتر بود. روزی که در اتاق نشسته بودیم به پدر گفتم مرد باید آنقدر شکم داشته باشد که دسته چِکش را روی شکمش بگذارد و امضا کند که پدر گفت: خیر مرد باید دسته چِکش را بر روی زانو بگذارد و آن را امضا کند. که این مسئله نشان دهنده تواضع و عدم توجه پدر به مادیات بود.

 

یکی دیگر از ویژگی‌های مهم پدر همسایه داری بود. پدر هیچگاه اجازه نمی داد که در خانه سر و صدا کنیم و مدام بر این مسئله تاکید داشتند که باید حقوق همسایه‌ها رعایت شود.

 

از دیگر ویژگی‌های وی پیگیری مباحث سیاسی کشور و منطقه بود به جلسات سیاسی می‌رفت و مباحث سیاسی را پیگیر می‌شدند همچنین اخبار مربوط به کشورهای عراق و سوریه را با دقت رصد می‌کرد.

 

اعتیاد جوانان از جمله دغدغه‌های پدر بود و مدام بر این مسئله تاکید داشتند که اعتیاد، جوانان کشور را نابود و توان کشور را کم می‌کند به همین دلیل می‌گفتند جوانان باید بر معنویات و نماز خود حساس باشند و تا گرفتار اعتیاد یا هجمه‌های فرهنگی دشمنان نشوند.

 

 

شهید حسینی مقدم چگونه جوانان و حتی خانواده را به بجا آوردن فرایض دینی تشویق می‌کرد؟

 

پدرم هیچگاه به صورت مستقیم به ما نمی‌گفتند که نمازت را بخوان، بلکه به صورت غیر مستقیم این مسئله را ابراز می‌کردند تا ما دلزده نشویم.

 

یکی از مسائلی که در طول زندگی برای پدر حائز اهمیت بود مسئله ولایت فقیه بود به طوری که سعی می‌کردند ما را تنهایی به جاهایی که ممکن بود سخنی بر خلاف ولایت عنوان شود نمی‌فرستاد.

 

مشکلات حاشیه شهر مشهد یکی از دغدغه‌های فکری پدرم بود

 

یکی دیگر از دغدغه‌های شهید حسینی‌مقدم مشکلات حاشیه شهر مشهد و معضلات فرهنگی موجود در مهد کودک‌ها بود و همیشه می‌گفت: کودکان قدیم روی پای میرزاها و بزرگان کسب علم می‌کردند و با اسلام آشنا می‌شدند؛ اما امروز مشخص نیست که چه کسی به آنان علم می‌آموزد!؟

 

 پدر به بسیجی بودن افتخار می‌کرد حتی در زمان جنگ نیز به دنبال پست و مقام نبود و عنوان می‌کرد همین لباس بسیجی برای من کافی است.

 

شهید حسینی مقدم پس از جنگ نیز با همرزمان خود ارتباط داشتند؟ این ارتباط به چه شکل بود؟

 

پدر به همراه همرزمان دوره دفاع مقدس هر هفته جلسه میثاق با شهیدان برگزار می‌کردند و این جلسات هر هفته در منزل یکی از همرزمان برگزار می‌شد. در این جلسات آنان به بحث و گفتگو می‌پرداختند و خود را ملزم به حضور در این جلسات می‌کردند.

 

رابطه شما با پدرتان به چه شکل بود آیا شهید حسینی‌مقدم برای برقراری ارتباط با فرزندان خود وقت می‌گذاشتند؟

 

رابطه من با ایشان فراتر از رابطه پدر و پسری بود. در مسائل بسیاری با ایشان مشورت می‌کردم و پدر نیز تا جایی که می‌توانست مرا راهنمایی می‌کرد. در مشورت گرفتن به قدری به وی وابسته بودم که زمانی که پدر به عراق رفت یک خلاء مشورتی بزرگی را تجربه کردم.

 

 

همچنین رابطه پدر با جوانان بسیار عالی بود به گونه‌ای که هر کدام از جوانان فامیل و یا دوستان من با پدرم برخوردی داشتند، جذب وی می‌شدند و حتی زمانی که برخی دوستان من خبر شهادت پدر را شنیدند به من گفتند از شنیدن خبر شهادت وی سوختیم.

 

هنگامی که شهید حسینی‌مقدم تصمیم گرفت برای مبارزه با داعش به عراق برود خانواده با رفتن وی مخالفت نکردند؟

 

من به شخصه مخالف این امر نبودم و تصور می‌کنم چنانچه مخالفتی هم از جانب خانواده مطرح شده باید از جانب مادر شده باشد.

 

پدر جانباز هشت سال دفاع مقدس بود بنابراین مادر در شرایطی مشابه با وضعیت رفتن پدر به عراق، زندگی با پدر را تجربه کرده بود و نمی‌دانم مادر با رفتن پدر به عراق مخالف بودن یا خیر؛ اما با توجه به این‌که در دوران رفاع مقدس بارها به عملیات رفته و بازگشته بودند می‌دانستیم که پدر کسی نیست که نخواهد به عراق برود.

 

پدرم پس از جنگ تفکر بسیجی خود را کنار نگذاشت

 

پدرم یک بسیجی به تمام معنا بود. ما از بسیجی بودن دم می‌زنیم؛ اما پدر قبل از این‌که حرفی بزند بسیجی ‌وار عمل می‌کرد. یکی از نزدیکان به من گفت: پدر و مادر شما در دهه ۶۰مانده‌اند در حال که همه تغییر کرده‌اند.

 

پدر در زمان جنگ بسیجی بود پس از جنگ لباس بسیجی خود را درآورد؛ اما تفکرش را کنار نگذاشت و بسیجی‌وار به کار پرداخت و هنگامی که مشاهده کرد مردم عراق نیازمند حضورش هستند به عراق رفت.

 

روزی که پدرتان به شهادت رسیدند عکس‌العمل خانواده چه بود؟ چگونه از شهادت پدر با خبر شدید؟

 

پنجشنبه ۱۶ بهمن ماه سال ۹۳ در خانه بودیم و من نیز در اتاق خود و پشت کامپیوتر نشسته بودم. یک لحظه نگران حال پدر شدم و از خود پرسیدم از پدر چه خبر؟ از مادر پرسیدم از حال پدر خبری دارید که مادر گفت: شب قبل با وی تلفنی صحبت کردم حالش خوب بود.

 

صبح روز جمعه حاج آقا صادقی‌فر یکی از همرزمان پدر به خانه ما زنگ زد و گفت: چرا حاج آقا جواب تلفن نمی‌دهد؟ به خانه شما می‌آییم تا موضوع را پیگیری کنیم. مادر نگران شد. هنگامی که حاج آقا صادقی‌فر به همراه همسرشان به خانه ما آمدند حال همسر ایشان دگرگون بود. وقتی به آشپزخانه رفتم تا لوازم پذیرایی بیاورم، همسر حاج آقا صادقی‌فر با یک لیوان گل‌گاو‌زبان به آشپرخانه آمد، هنگامی که وی را با آن لیوان دیدم متوجه شدم که چه اتفاق افتاده است...

 

هنگامی که خبر شهادت پدر را شنیدم در خانه التهابی به وجود آمد و زمانی که اعضای فامیل نیز به خانه ما آمدند غوغایی در خانه به وجود آمد.

 

 

از نحوه شهادت پدر و این‌که در کدام منطقه به شهادت رسیدند مطلع هستید؟

 

هنگامی که در منطقه ماووت عراق، پدر برای بازدید از منطقه و سرکشی از نیروها می‌روند. در حین سرکشی به سنگرها متوجه می‌شوند که یکی از سنگرها مشکل دارد و سرما به داخل سنگر نفوذ می‌کند، برای این‌که نیروهای ایشان سرما نخورند؛ به دنبال جعبه خالی مهمات می‌روند تا محل ورود سرما به سنگر را به وسیله آن مسدود کنند که در مسیر پای ایشان روی مین رفته و پا ایشان قطع می‌شود.

 

هنگامی که پای پدر قطع می‌شود، وی را به بیمارستان منتقل می‌کنند و طی این مدت خون زیادی از بدن وی خارج می‌شود. پس از عمل، دکتر جراح می‌گوید: چنانچه تا صبح دوام بیاورد عمل موفقیت آمیز خواهد بود؛ اما با توجه به این‌که خون بسیاری از بدن پدر خارج شده بود عمل جواب نمی‌دهد و به فیض شهادت می‌رسند.

 

مسئولان بر روی اظهار نظرهای خود دقت کنند

 

علی حسینی‌مقدم در بخش پایانی سخنان خود می‌گوید: خانواده شهدا از مسئولین انتظار امکانات ندارند بلکه بر این مسئله تاکید دارند که بر روی اظهاراتشان دقت لازم را داشته باشند.

 

ما می‌دانیم مذاکره کردن کار بسیار سخت و طاقت فرسایی است؛ اما این‌که عنوان شود کاری که تیم مذاکره کننده کرده فراتر از خون شهدا است سخن بسیار نسنجیده‌ای است و نباید این دو را با هم مقایسه کرد.

 

 

محمدرضا حسيني مقدم از جانبازان جنگ تحميلي در دفاع از حرم مطهر امامين عسکريين (ع) و مبارزه با تروريست هاي تکفیری داعش در بهمن ماه ۹۳ به شهادت رسيده است. طبق وصيت، اين شهيد والا مقام در قبرستان وادي السلام شهر نجف اشرف به خاک سپرده شد.

 

دست نوشته شهید حسینی مقدم

 

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار