ایران سرزمینی مهیج و اسرارآمیز
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» چيت يو يوان، پژوهشگر فيليپيني كه براي شركت در كارگاه آموزشي سازمان ملي بهرهوري ايران با عنوان «ايران، زنان، كشاورزان و پايداري» به كشورمان آمده بود، مقالهاي با عنوان «ایران سرزمینی اسرارآمیز و مهیج» در روزنامه «استار» فيليپين، منتشر كرد.
به گزارش ادارهكل روابط عمومي و اطلاعرساني سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، سازمان ملي بهرهوري كشورمان با هدايت و مشاركت مالي سازمان بهروهوري آسيايي و شركت 20 زن از 8 كشور آسيايي، چند ماه پيش، يك كارگاه آموزشي با عنوان «ايران، زنان، كشاورزان و پايداري» در تهران برگزار كرد.
يكي از شركتكنندگان فيليپيني اين كارگاه، به نام چيت يو يوان، چندي پيش، (16 فروردين) برداشت خود را پيش از اين سفر و پس از آن، در قالب يك گزارش سفر در روزنامه مشهور «استار» فيليپين منتشر كرده است.
در اين مقاله كه با عنوان «ایران سرزمینی اسرارآمیز و مهیج» منتشر شد، چيت يو يوان، پژوهشگر زن فيليپيني، نوشته است: «از اطرافیان سؤال کردم؛ کدامیک از شماها تاکنون از ایران دیدار کردهاید؟ ظاهراً هیچیک از آنان از این کشور اسرارآمیز دیداری نکردهاند.
میدانیم که ایران همان پرشیاست، همه آنچه تا کنون در مورد ایران شنیدهایم قالی ایرانی، غذای ایرانی و موسیقی ایرانی است. اما همانگونه که در کتاب «سرزمین تنها» آمده است از دوستان و آشنایان در مورد سفر به ایران سؤال نکنید، در آن صورت هرگز به ایران سفر نخواهید کرد.
بسیاری از دعوتشدگان شک داشتند که در کارگاه آموزشی نمونه تجاری برای زنان روستايی که به همت سازمان بهرهوری آسیايی (آ ـ پی ـ او) در ایران بر پا شده بود شرکت کنند؛ اما در آخر با حرکت دست خود جواب مثبت دادند.
با مطالب کوتاهی که در کتاب راهنما مطالعه کردم و براساس توصیههای سفر به ایران، آنچه برایم مسجل شد این بود که باید موی زنان با پارچهای که حجاب گفته میشود پوشانده شود. البته دیده شدن بخشی از موی جلوی پیشانی برای گردشگران خارجی بلامانع است. موی بسیاری از زنان سنتی ایران نه از مقابل و نه از پشت سر قابل رؤیت نيست. بسیاری از زنان ایرانی مانتو میپوشند و برخی از زنان سالمند چادر به سر میکنند که سراسر بدن آنها را میپوشاند. من لباسهای گوناگونی مانند کلاهی همراه با شال برای پوشاندن مو، گردن و شانههای خود فراهم کردم.
ایرانیان مردمی خونگرم هستند. مردان و زنان زیادی را در مدت 5 روز برگزاری کارگاه آموزشی دیدیم که دوستانه برخورد میکردند. البته نباید با مردان دست داد، می توانید دست راست خود را بعنوان احترام روی سمت چپ سینه خود قرار دهید که حامل این پیام است که از ملاقات با شما خوشوقتم. .
فرهنگ ایرانیها هم بسیار جالب است، نه میشود از غذاهای آنها گذشت، نه از نوشیدنیها (غیرالکلی) و نه از لباسها. در رستورانی دعوت شدیم که گروه های مختلف موسیقی، آهنگهای کردی، ترکی و فارسي، اجرا میکردند که نشاندهنده فرهنگی بسیار غنی است.
غذای ایرانی بيشتر با کباب همراه است، خورشتهای متنوع مرغ و گوشت گوسفند نیز دیده میشوند، بادمجان را به روشهای مختلفی از جمله تاسکباب میپزند و از گردو و انار، غذايی درست میکنند که فسنجان نام دارد، آن را روی مرغ بریزید و با برنج میل کنید. دانههای برنج بزرگتر از برنج باسماته است که یا ساده مصرف میشود یا همراه زعفران، زرشک یا باقلای سبز و گوشت، سر سفره گذاشته میشود.
نانها سنتی، تُرد و پهن هستند. برخی مثل نان بربری، کنجد دارند و برخی از آرد گندم درست شده، پهن و ساده هستند که آنها را لواش مینامند. نان تافتون مانند نان لایهدار فرانسوی تُرد و دندانه دار و کمی هم شور است؛ اما با کره و پنیر خیلی خوش طعم میشود.
یک مایع کِرمدار خریدم که ماست نام داشت و با مربا سر سفره میگذارند.
یک وعده غذای استاندارد ایرانی با آش جو، لیمو و کمی روغن زیتون و میزان زیادی سالاد، همراه است. در ایران مردم خیلی سالاد مصرف میکنند؛ چون معتقدند مجموعه غذايی مرکب از غذاهای گرم و سرد برای بدن مفید است. این سردی و گرمی مربوط به درجه حرارت نمیشود؛ بلکه منظور طبیعت غذاهاست.
گوشت، چربیهای حیوانی و گندم، گرم و ماست، تُرب و تُرشی، سرد تلقی میشوند.
در سفره قبل از کباب، سوپ و سالاد میبینید. استفاده از نان و انواع برنج نیز مرسوم است. تمام این مواد غذايی به خاطر ایجاد تعادل گرمی و سردی غذاهاست که با معده من کاملاً سازگار بودند.
من هر روز صبح، منتظر صبحانه بودم که شامل نان، پنیر، مربای گل سرخ و مربای هویج، بود.
سفر به ایران بدون خرید معنا ندارد. قرار شد ما را به یک فروشگاه خرید سوقات ببرند تا بتوانیم جعبههای لاک و الکلزده، قالیچههای کوچک، بشقابها و ظروف دستساز، کیفهای دستباف و دیگر سوغاتیها را بخریم. بافتنیها از ابریشم و پشم ساخته شده و گلیمهايی نیز دیده میشوند که از پشم بدون گره تولید شدهاند.
گروه ما همچنین درخواست کرد ما را به مغازه آجیلفروشی ببرند. صاحب مغازه وقتی یک گروه 20 نفره بانوان را دید که کیلو کیلو پسته، گردو و فندوق، میخرند کمی دستپاچه شد. با خرید چنین تنقلاتی در ایران ضرر نمیکنید. ایران آب و هوايی 12گانه دارد و تقریباً هر چیزی که در مخیله شما مثل آجیل، خرما، پرتقال، سیب، برنج، گندم و بسیاری دیگر خطور میکند، در ایران تولید میشوند.
بازار، محلی است که گردشکران تکتک یا به صورت زوج گردشگر، برای خرید به آنجا میروند؛ نه مثل ما که گروه بزرگی بودیم. از این رو، میزبانان زیر بار بردن گروه به بازاری بزرگ، شلوغ و پر رفت و آمد نرفتند؛ زیرا لازم بود مراقب ما باشند. در عوض به یک فروشگاه بزرگ رفتیم و دوستان شالهای ایرانی، کیف و سوغاتیهای دیگر خریدند.
هوای تهران در ماه ژانویه سرد و کمی آلوده است. یکی از بهترین خاطرات اولین روز سفر این بود که توی برفها این طرف و آن طرف دویدیم. کوه البرز در پشت سر ما قرار داشت و پوشیده از برف و بسیار زیبا بود. برف در لحظات آغاز برگزاری کارگاه آموزشی شروع به باریدن گرفت؛ ما هم دم را غنیمت شمردیم و برای گرفتن عکس یادگاری بیرون ریختیم.
«ایران، زنان، کشاورزان و پایداری» این عنوانی بود که ما به خاطر آن به تهران رفتیم تا نسبت به تبادل نظر پیرامون کسب و کار پایدار و مداوم با رهبران زنانی که از 8 کشور آسیايی شامل ایران به نشست مذکور آمده بودند تبادل نظر کنیم. ایران بخشی از آسیا و در خاورمیانه قرار دارد. در این سفر بیشتر از آنچه قرار بود با تبادل نظر به دانستههای ما افزوده شود، در مورد ایران آموختیم.
ایران هنوز کشوری اسرارآمیز است، اما سرزمینی است که هر کسی لازم است در طول عمر خود یک بار هم که شده از آن دیدار کند.»