به گزارش گروه اقتصادی «خبرگزاری دانشجو»؛ ویتفوگل در «استبداد شرقی» نظریهای را تدوین کرده که بعدها پایه و اساس تحقیقات فراوانی درباره جوامع شرقی قرار گرفته است. او معتقد است که در حکومتهای شماری از کشورهای کشاورزی دوران باستان، ویژگی های دیوانسالاری مشاهده میشود که معلول مدیریت نظام آبرسانی در مقیاس گسترده است. او مطالعات خود را با بررسی طبقات اجتماعی شروع میکند که استبداد مدیریتی کشاورزی بخشی از چنین نظامی است. او از این جوامع با عناوین متعدد و مترادف نظیر، استبداد شرقی، جوامع آب - پایه، جوامع آسیایی، کشت - مدیریتی، دیوانسالاری و غیره نام میبرد. اما علت اینکه در نهایت « استبداد شرقی» را برمیگزیند، نخست به خاطر تاکید بر عمق تاریخی «مفهوم محوری» بوده که مراد کرده و دوم اینکه، بیشتر تمدنهای بزرگ آب – پایهای از نظر جغرافیائی در منطقهای قرار داشتند که بهرسم مرسوم، شرق نامیده میشوند.
ویتفوگل در کتاب استبداد شرقی خود اینگونه مینویسد: «از آنجا که میان اقتصاد کشاورزی که مستلزم آبیاری تنگ دامنه یا همان کشت آبی است و اقتصادی که به فعالیتهای آبیاری پهندامنه و مهار سیلاب از طریق مدیریت دولتی نیاز دارد(کشاورزی آبسالارانه) تمایز قائل بودم، به این باور رسیدم که اصلاح جامعه آبسالار و تمدن آبسالار بهتر از اصطلاحهای مرسوم، ویژگیهای سامان تحت بررسی را بیان میکند. این اصطلاح تازه که بیشتر بر کنش انسانی تاکید دارد، مقتیسه جامعه صنعتی و جامعه فئودالی را آسان میسازد. اصطلاح آبسالار به معنایی که من در نظر دارم، بر نقش برجسته حکومت تاکید دارد و توجه مارا به خصلت مدیریت کشاورزی و دیوانسالاری کشاورزی این تمدنها جلب میکند.»
بر اساس فصول کتاب فوگل، مارکس تنها پس از بررسی دوباره اقتصاددانان کلاسیک در لندن، هوادار سرسخت مفهوم «آسیایی» شده بود و افزون بر اصطلاح «استبداد شرقی»، «جامعه شرقی» (استوارت میل) و «جامعه آسیایی» (ریچارد جونز) را به کار برده بود و به جنبه اقتصادی جامعه آسیایی پرداخته بود. او هند را بازنمای جامعه آسیایی دانسته و به دخالت حکومت مرکزی در مهار آب و وضعیت پراکنده مردم آن اشاره کرده بود. بعد از آن در دهه 1850 چین را نیز در این دسته گذاشت و در 1853 از روسیه به عنوان کشوری نیمه آسیایی نام برد که این اصطلاح، نه به موقعیت جغرافیایی که به سنتها و نهادها و خصلتها بازگشت داشت. مارکس پیوسته از بردگی عمومی در شرق سخن میگفت و این بردگی را یک بردگی دولتی عمومی میدانست.
ویتفوگل در ادامه به بررسی روسیه بلشویکی، شوروی کمونیستی و چین مائوئیستی میپردازد و این الگوها را الگوهای قهقرایی استبداد شرقی میداند که خطر رسیدن به آنها از پی متحول شدن برای کشورهای شرقی وجود دارد. او مینویسد که پهنه آزادی به سرعت در حال کاهش است و نظام بردگی دیوان سالارانه دولتی دو سوم نوع بشر را در بر گرفته است و میپرسد که «آیا غرب میتواند از این تحول جلوگیری کند؟.» در پاسخ، امکان تغییر دادن نتیجه این نبرد نظامی و عقیدتی ـ سیاسی به سود خود و از شکست، پیروزی ساختن را در گرو ارزیابی درست دو قضیه بردگی و آزادی میداند و کتاب را با این داستان تاریخی به قلم هرودوت پایان میدهد: هیدارنس، کارگزار بلندپایه پارسی، به دو فرستاده اسپارتی پیشنهاد کرد که اگر به شاه بزرگ و سرور مستبد پارس بپیوندند، در سرزمین مادریشان قدرتمند خواهند شد. آنها به این کارگزار گفتند که تو تنها نیمی از قضیه را میدانی؛ نیم دیگرش در فراسوی آگاهی تو جای دارد. تو تنها زندگی بردهوار را درک میکنی و هرگز طعم آزادی را نچشیدهای. اگر میدانستی که آزادی چیست، ما را برای جنگیدن به خاطر آن، فرا میخواندی.»
به هر حال نظریه استبداد شرقی که با نقدهای فراوانی از جهت ترجمه و حتی متن سنگین و پیچیده مواجه شد، در پی بیان نوعی گفتمان است که بر اساس قول ویتفوگل در جوامع شرقی شایع شده و نظام توزیع قدرت سیاسی را تحت تأثیر قرار داده است. کتاب ویتفوگل، در 10 فصل در پی روشن کردن سویههای گوناگون جامعههای آب سالار بوده که ویژگی دستگاه سیاسی و ساختار اجتماعی آنها توتالیتاریسم است. در فصل نخست، با رویکردی بیشتر انسان شناختی به انسان، تاریخ و اقلیم جامعه های آبسالار پرداخته شده؛ در فصل دوم، تمرکز بر اقتصاد چنین جامعههایی بوده و در فصل سوم به ساخت قدرت و دستگاه سیاسی پرداخته شده است.
در فصل چهارم با برخی ویژگیهای قدرت توتالیتر، دموکراسی گدامنشانه آن و نسبت چنین دیوان سالاری ای با کارآمدی و خیرخواهی توجه شده و در فصل پنجم جنبههای منفی چنین نظامی، ارعاب تام، اطاعت تام و تنهایی تام بیشتر کاویده شده است. فصل ششم به ساختار جغرافیای ـ اجتماعی جامعههای آب سالار و ساخت مرکز ـ پیرامونی آن که ساختار نهادی را نمیپذیرد، اختصاص دارد. در فصل هفتم دوباره به وضعیت مالکیت و متفاوت بودن آن از مالکیت در غرب پرداخته شده و در فصل هشتم طبقات جامعه آب سالار بررسی شدهاند. فصل نهم بیشتر بحثی است نظری دربارهی خود نظریه «شیوه تولید آسیاسی» و استبداد شرقی، که به نوشتههای مارکس، انگلس و لنین توجه دارد و در فصل دهم و پایانی هم به گذار جامعههای آب سالار در درازای تاریخ و چشم انداز پیش روی آنها پرداخته شده است.