به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»،۱. در تاریخ ادبیات ما حضور زنان شاعر پس از انقلاب حضوری پرشمارتر از پیش از انقلاب است؛ طاهره صفارزاده، سیمین دخت وحیدی، سپیده کاشانی و... قسمتی از این شکوه را به تماشا گذاشته اند، در این میان نگاهی به شعر و اندیشه سپیده کاشانی خواهیم داشت.
سپیده کاشانی (سرور باکوچی) در کاشان در اول مرداد 1315 دیده به جهان گشود. در دوران دبییرستان، با نوشتن قطعه های ادبی، فعالیت خود را آغاز کرد و در سال 1348 به شعر روی آورد. اولین مجموعه شعر او با عنوان «پروانه های شب» سال 1352 به چاپ رسید.
با شروع انقلاب اسلامی، تمام توان شاعر دفاع از حریم ارزش های انقلاب شد. این شاعر انقلاب در تاریخ 23 بهمن 1371 در گذشت و بنا به وصیت خودش در بهشت زهرا (س) در جوار شهیدان انقلاب اسلامی به خاک سپرده شد. دو مجموعه شعر کاروان سپید (1372) و سخن آشنا (1373) پس از وفات وی به چاپ رسیده است.
2. شعرهای سپیده کاشانی، در عین سادگی، از سلامت و بار فراوانی برخوردار است. اگر «سخن آشنا»ی ایشان را تورق کنید. با اشعار زیبا و ماندگاری از وی آشنا خواهید شد که به صورت سرود و تصنیف در آمده اند؛
سالی گذشت و کاروان، منزل به منزل می رود
با کاروان لاله ها، صد کاروان دل می رود
چاووش گل با صد سخن، پیراهنی گلگون به تن
با کاروان عاشقان، محمل به محمل می رود...
این شاعر رسالت مدار، بعد از پیروزی انقلاب، به دلیل اعتقاد راسخی که به اسلام و انقلاب اسلامی داشت با اراده ای جدی در عرصه فعالیت های فرهنگی – انقلابی نمایان شد. او از نخستین روزهای پیروزی انقلاب، همکاری خود با مطبوعات را آغاز کرد و برای مدتی مسئولیت صفحات ادبی مجله «زن روز» را به عهده گرفت. در سال 1358 به دعوت شهید «مجید حدادعادل» همکاری خود را با صدای جمهوری اسلامی ایران به عنوان نویسنده برنامه های تلویزیونی آغاز کرد و به عضویت شورای شعر و سرود صدا و سیما درآمد که این عضویت تا ده سال ادامه داشت.
او در دوران همکاری خود با شورای شعر و سرود صداوسیما توفیق سرودن چهل قطعه شعر با موضوع انقلاب و دفاع مقدس را پیدا کرد که همه این ها به صورت سرود اجرا شده اند. یکی از معروف ترین این سرود ها، سرود زیر است؛
به خون گر کشی خاک من دشمن من
بجوشد گل اندر گل از گلشن من
تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی
جدا سازی ای خصم، سر از تن من
کجا می توانی ز قلبم ربایی
تو عشق میان من و میهن من
مسلمانم و آرمانم شهادت
تجلی هستی است جان کندن من
مپندار این شعله افسرده گردد
که بعد از من افروزد از مدفن من
نه تسلیم و سازش، نه تکریم و خواهش
بنازد به نیرنگ تو، تو سن من
کنون رود خلق است دریای جوشان
همه خوشۀ خشم شد خرمن من
من آزاده از خاک آزادگانم
گل صبر می پرورد، داهن من
جز از جام توحید هرگز ننوشم
زنی گر به تیغ ستم گردن من
بلند اخترم، رهبرم، از ره آمد
بهار است و هنگام گل چیدن من (سخن آشنا صص 15 و 14)
بیشترین مفاهیمی که در شعرهای سپیده کاشانی به چشم می خورد؛ عدالت خواهی، انسان دوستی، پایبندی به اصول و مبانی اخلاقی است.
توجه این شاعر به معمار کبیرانقلاب باعث می شود تا مثنوی بلندی برای ایشان بسراید اما سرودن سپیده در لفافه ای از مفاهیم عاطفه و احساس و اندیشه گل می کند؛
چهارده قرن بسی گل واشد
از یکی روح خدا پیدا شد
گلی آزاده ز صحرای خمین
خونش آمیخته با خون حسین
گل صد برگِ خِرَد پرافشان
آمد و آمد و آمد چون جان
آمد و داروی بیماران شد
چلچراغ ره بیداران شد...
سپیده کاشانی در نثر هم فرد قابل توجهی است. کتاب «حکایت آنان که بقا را در بلا دیدند» یادداشت های دو سفر او به جنوب است. این کتاب دستاورد حضور این شاعر در جبهه های حق علیه باطل است، مجموعه این یادداشت ها ما را با فرهنگ جبهه و ارزش های متعالی برآمده از دفاع مقدس می تواند ما را تا حدود زیادی با زوایای پنهان شخصیت، اندیشه ها و باورها و روح لطیف و نجیب این شاعر زن مسلمان آشنا کند.
یادداشت از: ابوالقاسم هوشمند