به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری دانشجو ، عطاالله رفیعیآتانی در برنامه پایش با بررسی اقتصاد ایران در دوران دفاع مقدس، اظهار داشت: اصل انقلاب اسلامی ما فرهنگی بود و نظام ارزشهای مردم به گونهای شکل گرفت که اقتصاد هدف زندگی نبود و مردم ما اهداف بالاتری داشتند.
وی افزود: تلاش برای اینکه ارزشهای اخلاقی متعالی را در خودشان ایجاد کنند، تلاش برای اینکه مسایل و عدالت اجتماعی را تحقق ببخشند، و کلا تلاش برای تعالی اخلاقی و عزت اجتماعی، اهدافی بودند که همه عرصههای زندگی را به دنبال خود میکشیدند. هیچ موقع هدف مردم این نبود به دنبال زندگی اقتصادی باشند که در مسیر اهداف فوق نباشند.
عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ایران متذکر شد: در دوران دفاع مقدس برای مردم فرصتی فراهم شد که تعالیطلبی اخلاقی و اینکه دنبال مسایل اجتماعی باشند، در مقایسه با منافع فردی در اوج تحقق پیدا کند. یک فرصتی بود که کمتر شرایطی مثل زمان جنگ برای دولتی پیش بیاید و مردم ما که تازه انقلاب کرده بودند، ارزشهای انقلابی تازه بود و در واقع فرصت نشان دادن آن ارزشها را به شکل جدی و جدیدی پیدا کردند.
رفیعیآتانی تصریح کرد: در همه شرایط آنقدرها نمیشود بین مردم و مسوولان دیوار کشید، به گونهای است که تا حدود زیادی مجموعهای از مسوولان که کار را برعهده میگیرند، بخشهایی از خود مردم هستند. البته میزان اثرگذاری مردم بر مسوولان همیشه زیاد است.
وی عنوان کرد: فضای عمومی اساس انقلاب اسلامی همه را به یک سمت برده بود. مسوولان هم از دل همین مردم سر برآورده بودند، خصوصا که بسیاری از مسوولان دوره نخست انقلاب خودشان از انقلابیون اصلی بودند. یعنی خودشان فرهنگ و ارزشهای انقلابی را در جامعه ترویج کردند. حتی مبنایی بود تا فداکارترین را به عنوان مسوولان انتخاب کنیم و سابقه جهاد و مجاهدت در انقلاب هم جزو ملاکهای انتخاب بود. البته الحمدالله الان هم هست.
تفاوت احساس رفاه با رفاه
عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ایران در پاسخ به این سوال که آیا احساس رفاه با رفاه متفاوت است؟ گفت: اکنون حتما سطح رفاه بالاتر از جنگ است، اما حدود 70 درصد از مردم گفتن احساس رفاه آن موقع بیشتر بود. احساس رضایت از وضعیت خود به معنای احساس رفاه است. مردم در زمان جنگ اهداف دیگری داشتند و احساس میکردند که اهداف بالاترشان در حال تحقق است و اقتصاد را هم در خدمت همان مسیر قرار میدادند. مردمی که از حداقلهای زندگی بهرهای نداشتند، همان حداقلها را برای کمک به جبهه میفرستادند، چون از شرایط راضی بودند.
رفیعیآتانی در پاسخ به سوال دیگری که چه اتفاقی میافتد تا احساس رفاه از بین میرود؟ افزود: بعد از جنگ تحمیلی اتفاقی که افتاد این بود که در وزندهی به ارزشها یک تفاوت ایجاد شد. یعنی زندگی اقتصادی، اقتصاد فرد، خانواده و ملی در مقایسه با ارزشهای فرهنگی قرار گرفت.
وی ادامه داد: بعد از جنگ تحمیلی به هر حال با یک سری مطالبات معوق اقتصادی روبهرو بودیم. همچنین مردم و دولتمردان احساسشان این بود که کارهای انجام نشده در حوزه اقتصاد زیاد داریم. بخشی از آن مربوط به ارزشهای انقلابی که بود که سطح زندگی مردم باید ارتقا پیدا کند، بخشی از مربوط به خسارتهای جنگ و بخشی هم مربوط به این بود که به دلیل خسارتهای ناشی از جنگ پروژههای اقتصادی اجرا نشده و باید صرف جنگ میشد.
عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ایران یادآور شد: این شرایط زمینه را فراهم کرده بود که اگر یک دستگاه مدیریتی قصد تصمیمگیری داشت که اقتصاد را به یکباره وزن بدهد، جلوه اجتماعیاش موجود باشد. ما میتوانستیم این کار را انجام ندهیم و اعلام کنیم که همچنان آن نظام ارزشهای انقلابی را که ارزشهای اخلاقی، مسایل اجتماعی در مقایسه با مسایل فردی در اولویت است، همچنان در اولویت بماند و اقتصاد را همچنان فرمانبردار آن نظام ارزشی انقلابی بدانیم. اما یک اتفاقی افتاد و آن هم این بود که در مدیریت کشور هم تفاوت نگاه به وجود آمد. برخی مدیران اعتقاد داشتند حالا که شرایط عادی شده، باید به دنبال پاسخگویی به مطالبات اجتماعی مردم باشیم.
رفیعیآتانی تصریح کرد: همین که به دنبال این پاسخگویی به مطالبات اجتماعی رفتند، اقتصاد کشور در زمان جنگ دو دستهوار اداره میشد. بعد از جنگ اتفاقات زیادی افتاد و یکی از آنها این بود که نظامهای اقتصادی دولتسالار که نماد اصلی آن شوروی بود، ثابت شده بود. بنابراین با اتفاق در کنار بسیاری از دلایل دیگر باعث شد تا به سمت اقتصاد آزاد برویم، وقتی به سمت اقتصاد آزاد رفتیم، در حقیقت نظام ارزشی مخصوص به خودش را نیاز داشت.
وی متذکر شد: ارزشهای انقلابی برای ما بسیار وزن داشت. در واقع ما باید به دنبال این میبودیم که یک نظام اقتصادی را در دل همان ارزشهای انقلابی شکل دهیم. به صورت کلی مردم بعد از جنگ بیشتر به دنبال منافع فردی رفتند. واقعا بعد از جنگ وقتی به سمت نظام اقتصاد خصوصی رفتید، این نظام و بازار آدم خاص خودش را نیاز دارد، آدمی که به دنبال منافع شخصی خودش باشد. یعنی یک قرانی را در هوا بزند و اگر اینطور باشند، شرایطشان بهتر بوده و موفق خواهند شد.
عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ایران یادآور شد: ما این تصمیم را گرفتیم که نظام اقتصاد آزاد را پیاده کنیم. وقتی این تصمیم گرفته شد، نظامهای ارزشی و فرهنگی که از جمله آنها شکلدهنده محیط سرمایه اجتماعی هستند را در واقع یک جوری پیش پای این مطلوب (نظام اقتصاد آزاد) قربانی کردیم. واقعا مردم پس از جنگ دچار یکسری تضاد فرهنگی شدند. یک تضاد فرهنگی که شاید بتوان اسم آن را تهاجم فرهنگی که در آن دورهها هم از این واژه استفاده میشد، گذاشت.
اقتصاد چقدر وزن دارد؟
رفیعیآتانی متذکر شد: احساس رفاه با خود رفاه متفاوت بوده و ممکن است افرادی با درآمدهای بالا و ثروتهای زیاد از زندگی خود راضی نباشند. ولی در مقابل مردمانی هستند که سطح برخورداری از مواهب مادی پایینی دارند، اما از زندگی راضیتر هستند. دلیل این رضایت هم اهداف بالاتر آنها است، به عنوان نمونه دانشمندی که در حال انجام کارهای علمی است، گاهی غافل از پرداختن به حداقلهای زندگی خود شده و حتی ممکن است غذا هم نخورد. یا اینکه پوشش درستی نتواند داشته باشد، چون اهداف بلندتری دارد.
وی تاکید کرد: مهم این است که مسوولان در دستگاه کامل محاسباتی، نظام زندگی اقتصادی و مواهب مادی بررسی کرده و معلوم شود که اقتصاد چقدر وزن دارد. اگر وزن اول را پیدا کند، هر اندازه هم افراد از آن بهرهمند باشند، باز هم احساس رضایت نخواهند داشت، چون بیشترش را میخواهند.
عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ایران ادامه داد: بخشهای زیادی از غلط بودن سیاستها به خاطر این است که سیاستها در زندگی اجتماعی ما استوار نیستند. وقتی از اقتصاد مقاومتی صحبت میشود، یعنی از چیزی صحبت شده که در فرهنگ بومی، انقلابی و اسلامی ما استوار است.
رفیعیآتانی تصریح کرد: همچنان که براساس فرهنگ دینی و انقلابی توانستیم در دفاع مقدس یک مقاومت بسیار با قدرتی را نشان دهیم، یعنی زندگی مانا و پایداری را به نمایش بگذاریم، الان هم میتوانیم در زندگی اقتصادیمان همین اتفاق را رقم بزنیم. اگر نظام ارزشی و فرهنگی باز هم پررنگ شود، یعنی اینکه مصلحت اجتماعی در کنار منفعت فردی وزن بیشتری پیدا کند، آن وقت یک اتفاق فرهنگی رخ داده و در صورت تحقق این اتفاق خیلی از موضوعات اقتصادی بد مثل چشم و هم چشمی و همچنین رقابتهای ناصحیح در مصرف از بین خواهد رفت.
وی عنوان کرد: اگر مردم مصالح اجتماعی را بر منفعت شخصی خود مقدم بدانند، یک نظام اقتصادی موفق و ارزشی را شاهد خواهیم بود. امروزه مردم اعلام میکنند که در زمان جنگ تحمیلی دارای یک نظام ارزشی بودیم که این نظام ارزشی زندگی اقتصادی ما را به گونهای رقم زده بود که زندگی اقتصادی همه هدف و یا اینکه هدف اصلی ما نبوده و هدف اصلی تری داشتیم. در واقع بعد از جنگ نظام مدیریتی شکل گرفت و یک دستگاهی برای اداره کشور ایجاد شد که نظام ارزشهای جابه جا شده را رقم زد. این اتفاق چیزی بود که در نظام ارزشی مردم رقم خورد، یعنی مصالح اجتماعی جای خودش را به منفعت طلبی فردی داد.
عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ایران افزود: در دوران جنگ تحمیلی برای اینکه میخواستند به مردم و برای مصالح اجتماعی کارهای اقتصادی را انجام دهند، یک نهادی به نام جهاد سازندگی به وجود آمد. این نهاد برای این به وجود آمد که وقتی افراد تصمیم به انجام کار اقتصادی ولی نه برای خود بلکه برای جامعه را داشتند، اقدام به خدمت رسانی کنند.
رفیعیآتانی تصریح کرد: نکته این است که چرا این نهاد باقی نماند، هرچند که به نحوی تلاش شد تا این نهاد را به عنوان زیرمجموعه جهاد کشاورزی نگه داریم، ولی واقعیت این است که این نهاد رفت. دلیل رفتنش هم این بود که تلاش برای مصالح اجتماعی در عرصه اقتصادی چندان مهم نیست. نهادهایی که برای تحقق مصالح اجتماعی را در نظام اقتصادی نهادینه کنند، امروزه دیگر طبیعتا فلسفه وجودی ندارند. یعنی خود به خود مثل یک چیز زائد بود.
وی عنوان کرد: وقتی نظام ارزشی جامعه به منفعتطلبی فردی در حوزه اقتصادی وزن داد، دیگر نهایتا نهادهای مخصوص خودش را از جمله بازار میخواهد. تدابیری که از سوی مقام معظم رهبری اتخاذ میشود، یعنی مفاهیمی مانند جهاد اقتصادی، اقتصاد مقاومتی و یا وجدان کار خیلی خوب و کاربردی است. تمامی تاکیدات نشان دهنده این است که اقتصاد مهم است ولی باید از طریق فرهنگ دینی، انقلابی و بومی ما به دست بیاید.
رفیعیآتانی خاطرنشان کرد: اگر مدیریت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه سازوکارهایی را به وجود بیاورد که مردم بتوانند در بستر انقلابی و دینی فعالیتهای اقتصادی انجام دهند، یعنی بتوانیم بپذیریم که نظام ارزشی ما میتواند یک نظام اقتصادی مخصوص به خودش را داشته باشد، در واقع میتوانیم توقع داشته باشیم که هم شرایط فرهنگی جنگ را داشته باشیم و هم رفاه و اقتصاد خوبی را داشته باشیم. اگر فضای عمومی جامعه این باشد که باید به دنبال رفاه اقتصادی رفت، به عنوان نمونه سطح زندگی در نمایشهای تلوزیونی باعث خراب شدن نگاهها میشود، چون بسیاری از این نمایشها هیچ تطبیقی با فضای زندگی در شهرستانها ندارد.
وی متذکر شد: فرهنگ دینی و انقلابی را قبلا اصل دانسته ولی امروزه فعالیتهای اقتصادی و سیاسی را اصل میدانند. حتی حجم فعالیتهای سیاسی احزاب هم قابل قیاس با دوران جنگ نبوده و احزاب در دوران جنگ جدای از هم نبودند. زندگی سیاسی، اقتصادی، نظامی و همه یک جورایی فرزند زندگی فرهنگی هستند. در زمان جنگ به دلیل شیرینی اهداف بلندتر با اینکه رفاه هم نبود، ولی برای مردم شیرین میشد. اگر اقتصاد اصل و مبنا برای افراد قرار بگیرد، موقع پرداختن به مسائل فرهنگی هم شاخصهای اقتصادی را درنظر میگیرند. به عنوان نمونه درآمد و هزینههای آموزش و پرورش را تعیین میکنند.
رفیعی تاکید کرد: باید به دنبال این باشیم که همه اتفاقاتی که به فرهنگ آسیب زده را کنار میگذاریم. باید در برنامه توسعه که قلب شاخصهای آن اقتصادی است را باید به فرهنگ تغییر دهیم. یعنی در برنامهریزیهای توسعه اهالی فرهنگ باید نقشآفرینی کرده و شاخصهای پیشرفت فرهنگی، علمی و آموزشی معیارهای تعیین کننده پیشرفت کشور باشد.
وی تصریح کرد: اعتقاد من این است که اموره در مورد کمیت بهرهمندی از مواهب مادی نباید سختگیر باشیم. یعنی فضای بهره مندی باید برای ما مهم باشد، نه سطح زندگی و یا اینکه میزان بهره مندی اقتصادی؛ زمانی که نظام ارزشی یک سری ارزشهای دیگر را به جای اقتصاد اصل قرار دهد، آن وقت دیگر بسیاری از مشکلات فرهنگی روی نخواهد داد.
رفیعی یادآور شد: اگر بخواهیم شاخصهای اقتصادی را در نظر بگیریم، الان وضعیت بهتر است. ولی احساس رفاه برای مردم به همان دیدشان به زندگی بستگی داشت. برخی افراد ارزشهای اقتصادی را به مصالح اجتماعی و فرهنگی ترجیح میدهند، برای همین فکر میکنند صحبت از میزان رفاه در زمان دفاع مقدس خیال خوش است.