گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*؛ این که ما باید در شبکه غرب قرار بگیریم یا خیر، این که باید همانند برخی از کشور ها از آرمان هایمان بگذرینم یا نه، این که استکبارستیزی بس است یا نه، این که ما هنوز باید روبروی مستکبرین عالم بایستیم و با آنها مقابله کنیم یا نه، این که هنوز باید مرگ بر آمریکا بگوییم یا نه، این ها همه مواردی است که امروز در جامعه پر شده است و گاهی هم به نظرمان حرف های منطقی و خوبی هستند.
در همین راستا می توان با یقین گفت و استدلال کرد که امثال سریع القلم ها نتوانسته اند مفهوم انقلاب اسلامی را به خوبی درک کنند و مدام دم از توسعه برونگرا می زنند.
مدام می گویند برای پیشرفت اقتصادی راهی جز این که همانند بقیه کشور ها جذب شبکه غرب شویم نداریم و باید در این مسیر، با آن ها تعامل داشته باشیم و به صراحت می گویند که باید از برخی ارزش ها و اصول عدول کرد!
دکتر سریع القلم (که به نوعی خوراک فکری رئیس جمهور است) خود می گوید در راه تعامل با غربی ها استقلال کشور خدشه دار می شود، اما این هزینه را باید پرداخت. شاید این به دلیل است که ایشان و امثال ایشان نتوانسته اند ماهیت انقلاب اسلامی را به خوبی درک کنند و مدام انقلاب اسلامی را با کشور های دیگر مقایسه می کنند.
در این که قرار گرفتن در شبکه غرب، پارادوکس با استقلال هر کشوری است و قرار گرفتن در امپریالیسم جهانی، چیزی جز تضعیف ملت ها در برابر مستکبرین و زورگویان عالم ندارد شکی نیست و عجیب تر این که آقایان چه طور این ها را نمی فهمند.
آقایان می گویند باید اقتصاد کشور را به اقتصاد غرب گره زد، درحالی که عجیب تر این که وضعیت کشور های اروپایی امروز نظیر یونان، پرتغال، اسپانیا و حتی خود امریکا را نمی بینند که غوطه ور در مشکلات و بحران های اقتصادی شده اند هر روز با تظاهرات و درگیری داخلی مواجه هستند. همچنین یادمان نرفته که دولت امریکا به دلیل بدهی های مالی شانزده روز تعطیل شد. حال این که اقتصاد سرمایه داری لیبرال چگونه می تواند تنها راه نجات ملت ها و کشور ها باشد مشخص نیست و این را باید از آقایان پرسید.
شاید یکی از بهترین جواب ها که چرا ما همانند بسیاری از کشور های توسعه نیافته در سیستم شبکه غرب قرار نگرفته ایم و استقلال سیاسی و اقتصادی خود را حفظ کرده ایم را شهید آوینی در مقاله "دیکتاتوری اقتصاد" داده است. او در قسمتی از این مقاله می نویسد:
«رمز پیروزی ما در این است که خود را از دیکتاتوری اقتصاد رها کردهایم، و یا بهتر بگویم، در راهی قرار داریم که به نفی دیکتاتوری اقتصاد میانجامد.
دشمن نیز بر این واقعیت بهخوبی آگاهی دارد و میداند که شکست ما آنجاست که اقتصاد بتواند بر سایر وجوه زندگی ما غلبه پیدا کند و اگر این چنین نبود و دشمن بر این حقیقت وقوف نداشت، بدون شک همهی تلاش خود را در این جهت تمرکز نمیبخشید.
جنگ نفت و حملات سازمانیافتهی دشمن به مراکز صنعتی ما نشاندهندهی همین واقعیت است که استکبار جهانی میخواهد با تحمیل فشارهای تحملناپذیر اقتصادی، ما را وادار کند که از اعتقاداتمان صرف نظر کنیم. آنها میخواهند با اقتصاد بر اعتقاد ما غلبه کنند، و انصافاً در دنیای امروز، اگر هم راهی برای غلبه بر ایمان و اعتقاد وجود داشته باشد، همین است و لاغیر.
ابرقدرتها در هیچ یک از مقاطع تاریخ حاکمیت خویش، به موردی چون انقلاب اسلامی ایران برنخوردهاند. آنها همواره توانستهاند که نهضتهای اعتقادی را با فشارهای اقتصادی سرکوب کنند یا حداقل به انحراف بکشانند.
تاریخ قرنهای اخیر در کرهی زمین مملو از شواهد و مصادیقی است که میتوانند این ادعا را تأیید کنند. در بعضی از این موارد همچون شیلی، شکست کامل بوده است و در بعضی دیگر مثل کوبا، رهبران انقلاب ناچار شدهاند که از ترس شغال به گرگ پناه ببرند و از چاله به چاه بیفتند.» (شهید آوینی، مقاله دیکتاتوری اقتصاد)
محمد امین حقگو-فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.