به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نیکو ترخانی از هنرمندان برجسته عرصه آثار تجسمی که اثری را برای این نمایشگاه داده بود در رابطه با اثر خود گفت: من مدت هاست که با این ترکیب (پرتره هایی که در بیشینه ی موارد سلف پرتره هستند با نقوش و طرح های ایرانی) کار می کنم. این روند برای من مسیری طولانی است که از ابتدای کارم تا به امروز ادامه پیدا کرده است و فکر می کنم همچنان ادامه داشته باشد. اگر به آثار پیشین من از گذشته تا به امروز نگاهی بیاندازید متوجه خواهید شد که این سلف پرتره ها و به عبارتی خودنگاره ها در طول زمان تغییر شکل داده اند و پیرتر یا جوانتر، شادتر یا محزون تر و یا آزادتر و دربندتر شده اند. طرح ها و نقوش نیز چه از نظر میزان فضایی که در چهارچوب اثر از آن خود کرده اند و چه از نظر رنگ و کارماده ای که در ساختشان به کار رفته است تغییرات بسیاری کرده اند. شاید در گذشته من خودنگاره هایم را بیشتر "اسیر" زمینه می دیدم و امروز نگاهی خودی تر و حتی اگزوتیک تر به آنها دارم و در میانه ی انتخاب میان ماندن در پس زمینه و ایمنی و حریم نقوش (سنن) و یا رهایی از بافتاری که شاید دیگر به بخشی از وجودشان تبدیل شده؛ مردد وا می نهمشان. گویی این آثار روایتی فردی از زیست اجتماعی این کرکتر (که شاید من باشم و شاید هرکس دیگر) است که در لایه های زیرین اش داستانی کلان تر را بازگو می کند.
وی همچنین ادامه داد: در مورد رابطه ی اثر با مضمون نمایشگاه فکر می کنم نه من بلکه کیوریتور نمایشگاه فرد مناسب برای پاسخگویی به این سوال است؛ چرا که گرچه هرکدام از آثار به دست هنرمندی خاص تولد یافته و بیانیه ی شخصی او را در خود پنهان دارد؛ اما این کلیت و به بیانی "نمایشگاه کبریت های نیم سوخته" اثر ماهیار چرمچی است و چگونگی انتخاب این آثار و چیدمان و موزیک ساخته شده و یا انتخابی و خلاصه هرآنچه در محدوده ی فضای گالری رخ می دهد؛ اثر کیوریتور است. در واقع به باور من کیوریتور خود به مثابه هنرمندی است که با انتخاب و چینش آثار به کلیت نمایشگاه معنایی جدید می بخشد و اثر خود را با استفاده از آثاری دیگر خلق می کند و در این راستا گاه به تک تک آثار نیز معنایی جدید می بخشد.
معین هاشمی نسب از هنرمندان این نمایشگاه در رابطه با اثر خود گفت:کبریت های نیم سوخته نمادی بود از زمان، احساس و مرگ...
انسان به دنیا می آید، نفس میکشد، عاشق میشود، عاشق می سازد و در آخر میمیرد...
انسان همچون شعله کبریت گاه آتش میگیرد، و گاه شاهد شعله ور شدن مخاطب و مخاطبین خود است...
تابلوی عکاسی شده بنده در نمایشگاه،تلفیقی بود از تخیلات ذهنی من و آن چه که در رابطه با دختران و زنان زندیگیم تجربه کرده بودم،فیزیکی در هم آمیخته شده که همچون شعله کبریت فوران کرده و میسوزند و گاه میسوزاندند،تجربیاتی گاه تلخ و گاه تیره، از کسانی که آمدند و رفتند، افرادی در یک هارمونی منظم، در اوج آشفتگی!
در زندگی، ما انسانها در هم پیچیده میشویم و در طبیعت درون خود آتشی میسازیم .
همچون کبریتی که روزانه با گوگردی که در همسایگی اش زندگی میکند مماس میکنیم و به آتش میکشیم و اگر حواسی از ما به گمراهی رود انگشتانمان را نیز میسوزانیم.
از نظر من نمایشگاه با آرامش خاص و مناسبی بر گزار شد و از سطح خوب و مناسبی برخوردار بود، ترکیبی بود از هنرهای تجسمی و حتی موسیقی...
یلدا جمالی هم در این رابطه بیان کرد: کبریت های نیم سوخته حکایت "انسان"وسیر صعودی و نزولی او در زندگی فردی و اجتماعی اش است.
اثرمن با عنوان"هفت پند مولانا"تعریفی آبستره است از تکثر کبریت و شعله آتش که هفت پند مولانا به صورت نقاطی سبز در آن گنجانده شده و این ها همان نقاط و روزنه های سبز امید اند برای هدایت و یاری انسان در مسیر زندگی از آغاز تا پایان که در یک قاب 140*140 سانتیمتر طی دو ماه به تصویر کشیده شده است.
سمیرا حمزه زاده یکی دیگر از هنرمندان این نمایشگاه نیز گفت: موضوع نمايشگاه چيزي نبود كه به دلخواه ما باشد و از قبل مشخص شده بود،فقط انتخاب طرح با ايده خودم بود، و أيده نگاه متفاوت من به چشم ميباشد و در واقع نگاه كلي و جزئي من به روايت كبريتهاي نيم سوخته ميباشد،ودر فرصت كمي كه داشتم تلاشم بر اين بود كه أيده شخصي خودم را با موضوع تطبيق بدم و این اثر را در کمتر از یک ماه به نتیجه رساندم.