آخرین اخبار:
کد خبر:۴۶۲۹۴۰
باشگاه دانشجویان/

رسالت فراموش شده دانشگاه ۲

می‌نماییم. در باب ایرادهایی که به نظام آموزشی وارد است یک ایراد خیلی به چشم می‌آید و شاید از جمله مسائلی باشد که با رفع آن قدم بزرگ و مهمی در حل بحران آموزشی کشور برداشته شود؛ و آن چیزی نیست جز نظارت! در دانشگاه چیزی که به جرأت میتوان گفت وجود ندارد

گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*؛  در یادداشت قبل اندکی درباره سیستم معیوب آموزشی کشور صحبت کردیم. در آن یادداشت کمی از نقش دوره دبیرستان و بیشتر درباره دانشگاه حرف زدیم. اگرچه این "خانه از پای‌بست ویران است" و برای اصلاح آن باید کنکاش عمیقی در دوره‌های آموزشی قبل از دانشگاه انجام داد؛ اما بحث در این مورد را به دوستانمان و در صفحات دیگر نشریه واگذار کرده و خودمان ادامه آن روند دانشگاه را بررسی می‌نماییم.

 

در باب ایرادهایی که به نظام آموزشی وارد است یک ایراد خیلی به چشم می‌آید و شاید از جمله مسائلی باشد که با رفع آن قدم بزرگ و مهمی در حل بحران آموزشی کشور برداشته شود؛ و آن چیزی نیست جز نظارت! در دانشگاه چیزی که به جرأت میتوان گفت وجود ندارد –یا به مقدار بسیار اندکی وجود دارد- نظارت است. البته این نظارت در ابعاد مختلفی معنا می‌شود و جالب این است که در هیچکدام از آن ابعاد نظارتی نیست!

 

نظارت بر مسئولین دانشگاه:

جالب نیست که مسئولین دانشگاه‌ها عمدتا افرادی هستند که مصونیت علمی و اخلاقی و قضایی و خلاصه انواع و اقسام مصونیت‌ها را دارا می‌باشند؟! برای من خیلی جالب است که ماه تا ماه و ترم تا ترم و سال تا سال می‌‌گذرد و ما در دانشگاهمان اثری از فلان معاون یا حتی خود رییس دانشگاه نمی‌بینیم! اگر رییس دانشگاه اینگونه رفتار کند و کسی کوچکترین ایرادی به ایشان نگیرد دیگر وای به حال زیردست‌ها! حدقل حقی که دانشجو نسبت به مسئولین دانشگاه خودش دارد این است که هرازگاهی او را ببیند و حرف او را بشنود و با او درد دل گوید. ای کاش این مطلب برسد به دست مسئولین دانشگاه‌ها و حداقل اگر ما اشتباه می‌کنیم این بزرگواران اشتباه ما را به ما گوشزد کنند.


نظارت بر اساتید:

اگر یادداشت قبل و نیز خاطرات و دانسته‌های خودتان از دانشگاه را مرور کنید، حتما متوجه می‌شوید که بخش قابل توجهی از ایراداتی که در دانشگاه وجود دارد به گروهی خاص از این قشر محترم جامعه باز می‌گردد.

در کنار همه اساتید خوب و قابل تقدیری که در دانشگاه‌ها وجود دارند، عده‌ای نیز هستند که به دلیل نبود نظارت مناسب و اصولی، هر طور که بخواهند درس می‌دهند، هر حرفی که بخواهند می‌زنند، هر وقت که بخواهند می‌آیند، هر وقت که بخواهند می‌روند و خلاصه به هر نوعی که بخواهند رفتار می‌کنند.

شاید بعد از انتشار این مطلب، عده‌ای از اساتید محترم ما را سرزنش کنند که "چرا سیاه‌نمایی می‌کنید و نشر اکاذیب انجام می‌دهید". ولی با کمال تاسف باید گفت که این عده وجود دارند. هرچند تعدادشان اندک باشد؛ اما از آنجایی که "موی اندر شیر خالص زود پیدا می‌شود"، متاسفانه اینها خیلی به چشم می‌آیند. البته درست است که در دانشگاه‌ها سنجش و ارزیابی اساتید به صورت ترمی صورت می‌گیرد اما تنها نتیجه‌ای که ما نمی‌بینیم تاثیرگذاری این سنجش و ارزیابی است.

وقتی استاد دلش قرص است از اینکه هیج خدشه‌ای به جایگاه او وارد نخواهد آمد، چگونه میتوان توقع داشت که مشکلات خود را اصلاح کند و روش تدریس مناسب‌تری را برگزیند؟ اینگونه می‌شود که استادِ جزوه به دست و پاورپوینتی، هر ترم و هر سال همین روند خود را با مطالب تکراری و عاری از هرگونه تحقیقی ادامه می‌دهد و "آنچه البته به جایی نرسد فریاد است!"

 


نظارت بر دانشجو:

نمی‌شود در کشوری با چهار پنج میلیون دانشجو، همه آن‌ها را در طول چهار ماه رها کنیم و در انتهای هر ترم از آن‌ها بخواهیم که با دو یا سه هفته تلاش کردن و درس خواندن معجزه کنند! با این سیستم و با این روش معلوم است که درجا می‌زنیم.

معلوم است که سرعت رشد علمی ثابت می‌ماند. حالا بماند که همین ثابت ماندن هم، احتمالا مربوط به عده‌ای از دانشجویان می‌شود که به طرز معجزه‌آسایی در طول ترم تلاش و فعالیت خود را رها نمی‌کنند و یک‌تنه رشد علمی کشور را به دوش می‌کشند!! اگر به "العلم سلطان" اعتقاد داریم و اگر قرار است با کسب علم، سلطان و تسلط را به دست بیاوریم چاره‌ای نداریم جز اینکه نظارت خود را بر دانشجویان بیشتر کنیم. البته درست است که دانشجویان، خود می‌دانند که چه مسئولیت سنگینی بر دوششان است، اما نمی‌شود مسئولان وظیفه خودشان را به دلیل آگاهی دانشجویان تعطیل کنند! آقایان، نظارت!

 


نظارت بر خانواده و نظارتِ خانواده:

بالاخره رسیدیم به جاهای باریک قضیه! بیم آن دارم که پس از انتشار این مطلب، علاوه بر اساتید و دانشجویان، پدرها و مادرها هم طرح شکایت از ما کرده و اعاده حیثیت کنند! اما نمی‌شود چیزی نگفت و ساکت ماند. چرا با ورود جوان به دانشگاه، ارتباط خانواده با زندگی تحصیلی فرزندشان به کلی قطع می‌شود؟

چرا خانواده اهمیتی به درس خواندن یا نخواندن دانشجوی خود نمی‌دهد؟ درست است که این فرزند اکنون بزرگ شده و خودش راه را از چاه تشخیص می‌دهد، اما چه ایرادی دارد که پدر و مادر از فرزند خود درباره تحصیلش سوال کنند و او را نصیحت کنند؟

آیا زمانی از زندگی یک انسان را سراغ دارید که فرزند از نصیحت پدر و مادر خود بی‌نیاز شده باشد؟

همین که جوان ببیند خانواده برای تحصیل او اهمیت قائلند انرژی و انگیزه‌ای باورنکردنی به او می‌دهد تا این راه سخت را با قدرت ادامه دهد. البته نکته‌ای که در این میان وجود دارد این است که برای آگاه کردن خانواده‌ها باید از ظرفیت عظیم رسانه‌ها غافل نماند. خانواده‌هایی که در تمام طول روز با انواع رسانه‌ها سروکار دارند و از آن‌ها تاثیر می‌پذیرند را به راحتی میتوان آگاه کرد. فقط مسئله این است که آیا مسئولین محترم قصد انجام این کار را دارند یا خیر؟!

 

در انتها ذکر نکته‌ای هم ضروری به نظر می‌آید و آن این است که گرچه بهترین راه برای رفع مشکلات آموزش عالی کشور، بازطراحی این سیستم ناقص غربی است، اما اگر بخواهیم راه‌حلی علی‌الحساب پیشنهاد دهیم، نظارت را پیشنهاد می‌کنیم. آقایان، نظارت!

 

محمد نصیری-فعال دانشجویی

 

انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳ آذر ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۵
یک استاد منحرف میتواند باعث انحراف جوانان بسیاری شود
0
0
پربازدیدترین آخرین اخبار