به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از اهواز، حسین الهی قمشهای، فیلسوف، ادیب و نویسنده در نشستي که با موضوع «ستایشها و نیایشها» در دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز برگزار شد، بیان داشت: ستایش فهم و آگاهی ماست. عقل ستایش میکند و دل است که خواهان آن میشود. نیایش خواستن است؛ بنابراین عالم را میتوان به نیایش و ستایش تقسیم کرد.
وی افزود: ما دائماً به ستایش زیبایی، دانایی و نیکویی اشتغال داریم. مثل اینکه با دیدن هر گوشه و کنار این آدم حیرت میکنیم و به گفته مولوی «موج حیرت عقل را از سر گذشت». این حیرت صفت خوبی است و گفتهاند که آن را تقویت کنید.
این ادیب برجسته کشور تصریح کرد: بنابراین ستایش نشانه فرهیختگی و فرهنگ ماست. ادبیات ما تماماً ستایش است كه در آن معشوقی در نظر گرفته ميشود که در زیبایی و نیکویی بالاتر از او نیست. به گفته حافظ:
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
غزلیات حافظ بهطور کامل ستایش خط جمال یار است:
خطّ جمال يار كه بگرفت مـاه ازو
خوشحلقهايي ست ليك به در نيست راه ازو
الهي قمشهاي به بیان نمونههایی از ستایش خداوند در اشعار شاعران تراز اول کشور پرداخت و گفت: تمام دیوان غزلیات حافظ ستایش حضرت حق است. چنان که قرآن نیز همینطور است و بیان افعال و تصاویری است که خداوند آنها را آفریده است: «هو الذي يصوّركم في الارحام» يا «هو الذي بعث في الأميين رسولا منهم» و غیره؛ بنابراین قرآن خود سراسر ستایش و نیایش است.
اين نويسنده با بیان اینکه همه ادبیات ستایش و نیایش حضرت حق است، گفت: خواستن ویژگی نفس ما است. اصلا گوهر نفس (به معنای موجودی که خود را ادراک میکند) شوق و مهر و خواستن است.
حقیقت ذات ما همین عشق ورزیدن است. خواستن امتیاز ماست. چنانکه در قرآن کریم فرمود: «یا ایهاالناس انتم الفقرا الي الله» یعنی یک از ویژگیهای ما فقر و خواستن است. گداییهایی در این عالم هست که آدم را به عظمت میرساند. آدمی که به حق تعظیم میکند بزرگ میشود و کسی که گدای غنی مطلق میشود به غنا میرسد.
وی با اشاره به اشعار فردوسی به عنوان یکی از بزرگترین حماسهسراي جهان و اشعار او، گفت: شاهنامه فردوسی با اين بيت شعر آغاز ميشود:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
در شعر: «بر آن آفرین کافرین آفرید/مکان و زمان و زمین آفرید» به گفته فردوسی درک زیبایی آفریده خدا و بزرگترین خلق خداوند است. این توان ما در درک زیبایی بزرگترین اثبات دلیل خداست؛ گرچه خداوند چون در فطرت ماست، نیازی به اثبات ندارد؛ اما اگر بخواهیم او را اثبات کنیم یکی از این ادله، توانایی درک زیبایی در ماست که نشان میدهد زیبایی مطلق وجود دارد.
اين اديب و نويسنده خاطرنشان كرد: فردوسی در بيت هاي:
فریدون فرخ فرشته نبود/ ز مشگ و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت ان نیکویی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی
تکلیف شما را مشخص کرده است. قرآن از همه عجیبتر است و در چند کلمه تکلیف همه نزاعها و اختلافات را حل میکند. مي فرمايد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»: اي مردم ما شما را از زن و مرد آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله در گروه ها و اديان مختلف قرار داديم. حال در میان این گروهها کدام بهتر است؟ قرآن پاسخ میگوید: «انا اکرمکم عندالله اتقاکم» تکلیف کار خوب روشن است كه قرآن در یک آیه آن را بيان مي كند.
فردوسی نیز در این بیت شعر از نیکویی سخن میگوید: «تو داد و دهش کن فریدون تویی» اين موضوع كه خداوند هست و همه کارها به دست اوست در شاهنامه سريان دارد.
الهي قمشه اي با اشاره به جایگاه ستایش و نیایش در اشعار سنایی، گفت: سنايي در توحيد مي گويد:
ای درون پرور برون آرای/وی خردبخش بیخرد بخشای
خالق و رازق زمین و زمان/حافظ و ناصر مکین و مکان
خداوند خرد بخشي است كه بي خردان را مي بخشد. يا در جايي ديگر:
کفر و دین هر دو در رهت پویان/ وحده لا شریک له گویان
مي گويد: كسي به بهشت اعلي مي رود كه «دوزخ آشامان» يعني دوزخ ها و آت شها و خشم و تكبرها را مي بلعد و آن را از بين مي برد. شعر «اي يار شعله خوار من، اهلا و مرحبا» كه مولوي مي گويد يعني كسي كه خشم خود را مي خورد و تكبر را مي بلعد.
وي با اشاره به اشعار عطار نيز گفت: عطار نیایشها و ستایشهای بدیعی دارد:
یا اله العالمین درماندهام/ غرق خون بر خشک کشتی را ندیدهام
و مي گويد: ذره دردم ده ای درمان من
زانک بی دردت بمیرد جان من
دردهایی در اين جهان هست است که باید درمان شود و دردهایی نیز هست که آدمیزاد باید آنها را داشته باشد. وقتي كسي را مي بينيم كه گرسنه است، نمي توانيم درد او را نداشته باشيم. چنانکه داستایوفسکی مي گفت روشنفکر کسی است كه اگر كسي يا كساني در گوشه اي از عالم گرسنگی مي كشند، خوابش نبرد. راسل نیز که گرچه به عنوان فرد دینی شناخته نمیشود؛ اما صفات متعالی دینی مثل همدردی با عالم بشری دارد.
وی درباره نظامی نیز گفت: نظامی بیش از همه ستایش حضرت حق را گفته است. کسی به اندازه او از مدح و نعت خداوند و رسول او سخن نگفته است.
وي ميگويد:
خداوندا در توفيق بگشاي/ نظامي را ره تحقيق بنماي
دلي ده کو يقينت را بشايد/ زباني کافرينت را سرايد
مده ناخوب را بر خاطرم راه/ بدار از ناپسندم دست کوتاه
توصیه میکنم کسی که میخواهد خلاصه فلسفه ملاصدرا و حاجی سبزواری را بخواند اشعار نظامی را مرور کند. وي چنين گفته:
ای روی درکشیده به بازار آمده/خلقی بدین طلسم گرفتار آمده
يعني حضرت حق همه جا هست. شاهد هر جايي است و ما بهانهاي نداريم كه بگوييم او را نديدهايم. و در جايي گفته:
پرده برانداز و برون آی فرد/گر منم آن پرده بهم در نورد
پرده را برانداز و اگر آن پرده من هستم، منيت مرا از بين ببر.
نظامی در اشعار خود شاهکارها را نشان میدهد.
باغ سخا را چو فلک تازه کرد/مرغ سخن را فلک آوازه کرد
پرده نشين کرد سر خواب را/کسوت جان داد تن آب را
خداوند به همه ما پادشاهی داده است و هر قدمی که انسان برمیدارد نشان میدهد بشر اقتدار زیادی دارد. نظامي ستایشهای فراوانی کرده است كه انسان را بياختيار ميكند. اگر عاشق خدا هستیم مانند سخني كه آن زن به مجنون گفت كه همه اينها در عشق ليلي كم است، این نیایشها هم کم است. اگر عاشق خدا هستیم باید مردم را دعوت کنیم شور راه بیاندازیم. این ضیافت کمی نیست. شما جوانان متذكر نيستيد كه چه نعمتهايي داريد. آنچه امروز در اختيار داريد، روزي آرزوي سلاطين بزرگ بوده است.
وي ادامه داد: اين كه بشر روز به روز علم و قدرت زيادي پيدا مي كند، آيه «و علم آدم الاسماء» را نشان مي دهد. اين اسماء دارد حاكميت پيدا مي كند. باید این را جشن بگیرید. آدم باشيد، عظمت داشته باشید؛ چرا که آدم بودن چیز گرانبهایی است.
به گفته مولوي:
چه نقصان آفتابی را اگر تنها رود در ره/ چه نقصان حشمت مه را که بیدستار میآید
چه اشكالي دارد كه آفتاب تنها است و ماه بدون تاج است، اينها نقص نيست. این اشعار نشان این است که اگر ستایش میکنیم و به زیبایی میرسیم، باید آن را در رفتار خود نيز نشان دهیم و حق زیبایی را ادا کنیم.
آدمیزاد نگاه که میکند نگاهش طمع و تحقیر نیست. آدمیزاد حق ندارد هیچ کس را تحقیر کند؛ بلکه نگاه ما باید نگاه اعجاب باشد. اگر هم كسي در ادب و يا پول نقص داشت، به او كمك كنيم. راه رفتن، سخن گفتن و معامله کردن ما باید شکوه آدمیزاد را داشته باشد. باید نشان دهیم ستایشگر زیبایی و نیکویی هستیم.
اين نويسنده ادامه داد: زیبایی چراغ هدایت ما است. این زیبایی راه را به ما نشان میدهد. ستایش متعلق به زیبایی است، سرود زیبایی را باید خواند. سرود زیبایی را باید در زندگیتان بخوانید. اگر زیبایی را دیدید دریغ نکنید و حق آن را ادا کنید.
وی در پایان با بیان اینکه این نیایشها بهترین درس اخلاق است، گفت: دعا کنیم جامعه ما به طرف زیبایی، نیکویی و دانایی برود. به گفته مولانا« اينك فرس و اينك نگار» سوار شويد و به بوي خوش آن سرو خرامان برويد.