به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ دو هفته نامه ردپا به صاحب امتیازی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان در سر مقاله شماره اخیر خود در مطلبی با عنوان «این حق مردم نیست» ضمن نقد فضای رایج بر حوزه سیاسی و انتخابات کشور، به بیان نکاتی پیرامون این مسائل پرداخته است.
این مطلب در چند پرده این موضوع را ارزیابی و تحلیل خود را ارائه می دهد:
پرده اول: عدالت برای همه، حتی شما دوست عزیز!
اینکه دموکراسی آنور آبی ها و یا مردم سالاری ما چه نسبتی با اسلام و حکومت اسلامی دارد و یا اینکه مردم سالاری دینی چه معنایی دارد موضوع خیلی مهمی است اما حرف امروز من این نیست، درد دل امروز من با همه شماست، و ادبیات این گفتوگو کسی را آزرده نخواهد ساخت چه سینه چاکان سر سخت ولایت فقیه و حکومت دینی مبتنی بر مردم سالاری دینی و چه کسانی که همچنان سرگشته دموکراسی غربی هستند، با این سخن همراه خواهند شد.
احترام به رای و نظر مردم پسندیده و زیباست و برای همه ما با ارزش و مهم است؛ چون عدالت، صداقت، ظلم ستیزی و ایثار و ... که برای ما ارزش های مسلمی هستند اما... باید همیشه اینگونه باشد. اگر عدالت رمز جامعه ماست، در هر شرایط و در هر حالتی باید اینگونه باشد، حتی اگر فرزند یکی از استوانه های نظام و یا معاون اول رئیس جمهور از اجرای عدالت آسیب ببیند باید به اجرای عدالت افتخار کرد.
بزرگترین خیانت به این مفاهیم و ارزش ها برخورد دوگانه با آن هاست، اگر اجرای عدالت را در مورد مخالفین سیاسی خود ستایش کنیم و در مورد فرزندانمان و یا اطرافیان خود لب به شکایت گشودیم به عدالت طلبی این ملت خیانت کرده ایم!
احترام به نظر مردم ارزشمند و زیباست! و برخورد دوگانه با آن خیانت به مردم ایران است. راستش را بخواهید احترام به ارزش ملی فرهنگ می خواهد.
مردم سالاری، چه دینی و چه غیر دینی فرهنگ می خواهد. فرهنگ پذیرفتن شکست و یا پاسخگویی پس از پیروزی و کسانی که از این فرهنگ محروم هستند با ورود به عرصه انتخابات زمینه فعالیت دیگران را نیز سلب خواهند کرد کسی می خواهد در یک مسابقه شرکت کند باید قوانین آن مسابقه را بپذیرد!
پرده دوم: بچه بودیم اما ...
از بچگی یاد گرفته بودیم که وقتی داور بازی های کودکانه ما برای حریف هم خطا گرفت قبول کنیم!
خیلی خوب یادم هست بعضی از بچه های محله ما معروف به «جر زنی» بودند! همیشه وسط بازی وقتی گل می خوردند یا پای بقیه را لگد می کردند و یا وسط بازی به دیگران توهین می کردند با تلخی و بددهنی می رفتند و بازی را به هم می زدند، طبیعی بود که دفعه بعد اجازه بازی نداشتند، چون به قواعد بازی احترام نمی گذاشتند و فرهنگ آن را نداشتند!
بارها با وساطت و دوستی مجددا با هم بازی می کردیم اما فایده ای نداشت! انگار فقط وقتی می بردند به دیگران و قانون بازی احترام می گذاشتند! هر بار هم که به خاطر بی فرهنگی های مداوم اجازه بازی نداشتند با هیاهو فریاد می زدند که شماها از بازی کردن با ما می ترسید چون می دانید که شکست می خورید، حالا بماند که بارها با تیم های مختلف بازی کرده بودند و بار ها باخته بودند!
خاطره روزهای شیرین کودکی من، گویا داستان امروز سرزمین ماست! کسانی که روزی با تمام توان و با توسل به همه ابزارها علیه انتخاب و رای این ملت و علیه جمهوریت این نظام ایستاده بودند امروز نگران مردم سلاری و احترام به رای و نظر مردم هستند و دلواپس جمهوریت نظام شده اند!
پرده سوم: از جرزنی اون روزا تا دواپسی این روزا!
چند روز پیش یکی از دوستان لینک یک فایل صوتی را برای من فرستاده بود، باور کردنی نبود! کسی که روزی با همه توان و با توسل به همه ابزار ها علیه رای و نظر این مردم ایستاده بود و با سکوت و امضاهایش پایه نامه های تهدید آمیز و حضور در تجمعات غیرقانونی همراه با دوستانش نظام را خائن، ظالم و حتی قاتل می نامید امروز بگوید که: من نمی گم ۸۸ تقلب شده !!
حالا بماند که چرا این حرف همان سال ۸۸ زده نشد، اما با خود گفتم قدرت طلبی چه قدرتی در تغییر دادن انسان ها دارد!
پرده چهارم: امام خمینی (ره) تندرو و بهشتی افراطی!
یادش بخیر امام خمینی (ره) می گفت: هر کس بگوید رای شورای نگهبان کذا است، مفسد فی الارض است!
فکر کنم امروز و فرداست که امام خمینی هم متهم به تندروی شود ،اما حقیقتا در مقابل شورای نگهبان با هر نامی بشود ایستاد با نام پیروی از خط امام نمی توان ایستاد! با توسل به بهشتی ها و رجایی ها نمی توان ایستاد! بهتر است جرزنان سیاسی و کسانی که حاضر شدند برای زمین زدن دولتی که منتخب ملت بود، برای تصویب تحریم ها با دشمنان این ملت نامه نگاری کنند به شهدای همان ها، شاید به نیکسون ها و یا لینکن ها و یا شهیدِ جاوید، جان افکندی !! متوسل شوند.
شاید هم اوباما بتواند کاری کند! اما با نام خمینی نمی توان میراث خمینی را زمین زد! با یاد بهشتی، رجایی، مفتح و مطهری جایگاه قانون و شورای نگهبان تقویت می شود نه تضعیف و امروز و فرداست که این نقاب از چهره ها برداشته شود ! و دیکتاتور های که برای این ملت فساد و کرسنت و فتنه و تحریم به ارمغان آوردند باز هم رسوا شوند.
پرده آخر: ما همه برنده ایم!
بچه های محله ما تیم های مختلفی داشتند و باهم بازی می کردند و آخر بازی همیشه شیرین بود! چه ما می بردیم و چه می باختیم! ولی همیشه با هم دوست بودیم و برای با هم بودن احترام قائل بودیم! همیشه بودیم! همه بودیم و کسی کنار نمی کشید ولی اجازه نمی دادیم جرزن های محله، بازی دوستانه ما را به هم بزنند به خاطر همین قانون اول این بود: «جر زدن ممنوع»!