به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از بجنورد، به دوستان دانشجویم در دانشگاهها سپرده بودم اگر شخصی را در تشکلهای دانشجویی می شناسند که چند ویژگی را همزمان داشته باشد، خبر بدهند تا او را به عنوان یک الگو برای بقیه دانشجویان معرفی کنیم، شرایطی هم که قید کرده بودم، این بود که با معدل بالا مشغول به تحصیل باشد، ازدواج کرده و خرج زندگی اش را هم خودش بدهد، آخرین شرطی هم که گذاشته بودم، این بود که حتما در یکی از تشکل های دانشگاه فعالیت جدی داشته باشد.
دانشجوی چند بعدی
منتظر بودم تا اینکه یکی از دوستان تماس گرفت و گفت سوژه مورد نظر پیدا شد، او حمید مظهری ترم 6 کارشناسی حسابداری دانشگاه بجنورد، معاون پشتیبانی بسیج دانشجویی این دانشگاه و کارپرداز هیات دانشجویی آنجا و نیز مسئول گروه جهادی دانشگاهشان هم هست؛ البته از همه مهمتر متاهل و دارای معدل 17.40 است.
البته بنده او را از قبل می شناختم؛ اما اصلا فکر نمی کردم چنین ویژگی هایی را همزمان داشته باشد، با او تماس گرفتم و قرار مصاحبه را گذاشتیم، اتفاقا مصاحبه ما همزمان شد با روز تشییع سومین شهید مدافع حرم محمدتقی اربابی و آخر مصاحبه باهم برای تشییع رفتیم.
ابتدا از او سیر ورودش به مسئولیت های دانشگاه را پرسیدیم، حمید در این رابطه گفت: از دوران دانشآموزی در پی بسیج و هیات بودم و در دانشگاه نیز به پیشنهاد مهدی ملایی، مسئول هیات دانشجویی المهدی(عج) دانشگاه بجنورد وارد آنجا شدم و مسئولیت مالی و اداری را بعهده گرفتم هم اکنون هم کمیته کارپردازی و پشتیبانی با من است، سپس سید الموسوی، مسئول بسیج دانشجویی نیز مسئولیت پشتیبانی بسیج دانشجویی و گروه جهادی ثارالله(ع) را به بنده سپرد.
از حمید می پرسم اردوی جهادی هم برده ای، می گوید: تا کنون یک بار به روستای قارلق جهت احیای زمینهای کشاورزی و باغات مستضعفین و محرومین اعزام شدیم و ان شاء الله ایام عید نوروز هم تصمیم به برگزاری اردوی 12 روزه داریم تا با دوستان عید را در خدمت محرومین باشیم؛ البته به زودی هم سفر معنوی راهیان نور در پیش است که از تجربه های تکرار نشدنی زائران خواهد بود.
ازدواج با جیب خالی
از حمید می پرسم چه شد در این سن کم ازدواج کردی، اصلا توضیح بده چرا، او با لبخند می گوید: 17 فروردین امسال بود که ازدواج کردم و این از کرامات پرودگار بود که شامل حال من شد؛ البته این را هم بگویم که جهت انتخاب یک فرد مطلوب و مد نظرم برای ازدواج، آنقدر به دفتر نهاد مقام معظم رهبری و دفتر مشاوره دانشگاه مراجعه کردم که آنها را بیزار کرده بودم، تا اینکه فرد مورد نظرم را که از مجموعه خانم های بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد بود پیدا کردم. او بلافاصله می گوید تمام زندگی خود را مدیون بسیج دانشجویی هستم و بزرگترین اتفاق زندگیام نیز در بسیج رقم خورد؛ بنابراین به لطف خدا تا آخر نیز در این نهاد مقدس خواهم ایستاد!
حمید می گوید هیچ کدام از شرایط ظاهری که امروز در جامعه برای ازدواج مطرح است را نداشته؛ با این حال تصمیم به ازدواج می گیرد و با جستجو برای یافتن خانوادهای متدین و انقلابی به مراد دلش می رسد، او می گوید: خانواده همسرم اصلا بحث شغل و خدمتم را مطرح نکردند و صرفا عقاید و ارزشها و مسائل اعتقادی من برایشان مهم بود، پدر خانمم مطرح کرد خود من در سن 17 سالگی ازدواج کردم و هیچ کدام از شرایط ظاهری ازدواج را نداشتم؛ بنابراین درکت میکنم و مطمئن هستم شما نیز با توکل بر خدا به همه چیز خواهید رسید.
چون خدا گفته بود
این دانشجوی فعال با اشاره به اینکه دوستان و اطرافیانم بسیار با ازدواج من مخالف بودند، گفت: البته خانواده خودم همراهی میکردند، سخنان ذکر شده از سوی اطرافیان جهت مخالفت با ازدواج من نرفتن به خدمت سربازی و نداشتن پول، شغل، خانه و ماشین و امثال اینها بود، این نگاه مادی همواره مرا آزار می داد و مطمئن بودم وقتی خداوند وعده داده که ازدواج کنید شما را از فضل خود بی نیاز می کنم، چه کسی بیشتر از خدا به عهد خود وفا می کند، این برایم نوعی نفاق محسوب میشد که باوجود این وعده صریح بازهم شک کنم.
وی افزود: بعد از ازدواج همه چیز بر وقف مرادم شد، بعد از چندی شغل پیدا کردم و در حال حاضر در کانون قلمچی پشتیبان هستم، در یک کافینت کار میکنم و گاهی کارهای حسابداری شرکت ها را انجام میدهم و خدا شکر روزگارم میگذرد و یک روز نبوده که دستم را جلوی کسی دراز کنم، در واقع ازدواج باعث شد دارای استقلال مالی شوم و الا شاید همچنان وابسته محض به خانواده بودم، ضمنا از ابتدا نگاهم این بود که هر شغل شرعی که به من پیشنهاد شود با توکل بر خدا پذیرا باشم و برایم افت نداشته باشد.
حمید می گوید: چون در روستا زندگی کرده ام، از کودکی با کارهای سخت انس دارم، فکر میکنم توان و نیروی بدنی ام زیاد است و آمادگی هر فعالیت فکری و فیزیکی را دارم؛ این در حالی است که پیش از ازدواج من صفر مطلق بودم؛ اما خدا کمکم کرد تا به این مرحله رسیدهام و شرمنده همسرم و خانواده نشده ام.
رقابت تحصیلی با همسر
مظهری با بیان اینکه انسان وقتی ازدواج میکند، باید بداند که این عامل مانع درس خواندن نیست و همسر بیشتر از خود فرد نسبت به این مقوله حساسیت نشان خواهد داد، تصریح کرد: گاهی اوقات شاید برنامه کلاسی و امتحانات را خودم حفظ نیستم و فراموش میکنم و همسرم این مسائل را یادآور میشود؛ معدل دانشگاهیام بعد از ازدواج 2 نمره بالا رفته است. یک رقابت جالب هم در خانه شکل گرفته؛ البته همسرم معدلش 18 و از من بالاتر است و من تلاش میکنم از او هم جلوتر بیفتم!
از حمید می خواهم برنامه یک روز زندگی اش را برایمان تشریح کند، او می گوید: صبحها از 7 بیدار میشوم، تا 13:30 مشغول فعالیتهای درسی و کلاسهایم هستم و گاهی تا 15:30 نیز طول میکشد، بعد از آن ناهار صرف میکنم و 4 تا 8 شب در کافینت کار می کنم، همچنین یک جمعه در میان نیز برای پشتیبانی آزمون به کانون می روم؛ بنابراین جمعه آن هفته که آزمون نیست سعی می کنم مرتب در نماز جمعه شرکت کنم.
مظهری گفت: سعی دارم هنگامی که استاد درسی را مطرح میکند، همان روز آنرا مطالعه کنم و به روز دیگر واگذار نمیکنم بخاطر همین است که مثل افرادی که دروس خود را در شب امتحان میخوانند در این ایام فشار نمی بینیم و تنها به مرور مطالب گذشته می پردازم. از حمید می پرسم پس کی به خانواده می پردازی، میگوید: گاهی اوقات در ایام هفته سرکار نمیروم و برنامهریزی کرده ام که در هفته چند روزش را هم من و هم خانمم عصر کلاس و کار نداشته باشیم که بتوانیم تفریح کنیم، به دید و بازدید بپردازیم و با خانواده باشیم.
می گفتند زودتر از سن خودت بزرگ شدی
این دانشجوی فعال در ادامه گفت: در خانواده ما همیشه میگفتند که حمید زودتر از سنش رشد کرده؛ اما فکر نمی کردند در عرصه تشکیل خانواده هم بتوانم این رشد را داشته باشم، اما به همه اثبات شد که می توان با توکل بر خدا پیشرفت کرد؛ بنابراین همه به تصمیمی که گرفتم، یقین پیدا کردند و اعتقادشان به حقیر بیشتر شد. از او بعنوان یک الگوی موفق می پرسم فکر می کنی چرا سایر جوانان ما نمی توانند این کارها را در خود پیاده کنند، او می گوید: تمام علت مشکلات جوانان ما این است که تک بعدی جلو میروند، مثلا فقط درس میخوانند؛ در حالی که میشود تمام ابعاد را با هم جلو برد، بعد از ازدواج من دو نفر دیگر از دوستان نیز امیدوار شدند که می توان در ایام تحصیل و با دست خالی هم ازدواج کرد و آنها نیز متاهل شدند و زندگی شان کاملا ارتقاء پیدا کرد و راضی هستند.
دانشجو یا دانش آموز، مسئله این است!
حمید را با سئوالی متفاوت روبرو می کنم، چرا بسیج دانشجویی را برای فعالیت انتخاب کردی، او می گوید: شخصی که دغدغهمند باشد و آرمانهای امام و انقلاب برایش اهمیت داشته باشد و بچه انقلابی باشد، متوجه خواهد شد تنها مکانی که میتواند رسالت خود در ابعاد مختلف را آنهم به صورت کامل انجام انجام دهد بسیج است. از او می پرسم فعالیت دانشجویی در کنار تحصیل را چطور ارزیابی می کنی، می گوید: آن کسی که فقط درس میخواند را نمیتوان گفت دانشجوست او دانشآموز است؛ بلکه دانشجو باید در بُعد سیاسی و فکری، فرهنگی، مدیریتی و امثال آن صاحب نظر باشد.
وی تفاوت بسیج دانشجویی با سایر اقشار بسیج را نیز چینن تشریح کرد: دانشجو کسی است که اگر در جایی از او چیزی پرسیدند، بتواند حرف بزند، بسیج دانشجویی نیز خیلی فراتر از این حد باید ظاهر شود؛ چون هم با قشر آگاه و منتقد دانشگاهی در ارتباط است و از سوی دیگر نیز نماینده نظام و انقلاب به شمار میرود، بنابراین این دو مولفه باعث می شود بسیج دانشجویی بسیار با فکر و تخصصی عمل کند و رشد در آن سریع تر از سایر اقشار بسیج انجام می شود.
ازدواج، زندگی و شهادت در راه بسیج
از این دانشجوی فعال می پرسم آیا فعالیت در تشکل ها به درس و زندگی شما لطمه نمی زند، او می گوید: جوری برنامه ریزی کردهام که بین کلاسها ساعت خالی داشته باشم تا مسئولیت های خود در بسیج و هیات را انجام دهم، اردوهای جهادی نیز که در ایام تعطیل برگزار می شود، البته گرچه درس خواندن برای بسیار مهم است؛ اما هرجا احساس کنم که بحث آبروی بسیج و انقلاب در میان است همه کار و درس و زندگی را تعطیل می کنم و به آن سو می شتابم، تلاشم را می کنم بقیه را هم واگذار می کنم به خداوند متعال و شهدای عزیز.
وی در پایان تاکید کرد: افتخار میکنم در بسیج دانشجویی عضو شدم، بواسطه آن تشکیل خانواده دادم و هم اکنون هم در آن زندگی میکنم و امیدوارم خداوند توفیق شهادت در راه بسیج را نیز به من عطا کند.