به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو،دوماه پیش در مسجد دانشگاه آزاد اسلامی کرج مشغول تعقیبات بعد از نماز عصر بودیم که ناگهان دانشجویی با ظاهر مذهبی از صف اول نماز جماعت بلند شده،دفتر خود را باز کرد و شروع به خواندن جملاتی به زبان عربی کرد...
یک دفعه در کمال تعجب گفت: من فرستاده ی خداوند هستم و برای هدایت شما آمده ام!
بعد به دفترچه ای که در دستش بود اشاره کرد و گفت : این هم کتابی است که بر من نازل شده است!!!
هیجانی در مسجد ایجاد شده و اساتید و دانشجویان حاضر در مسجد به دور او جمع شده و با وارد بحث و جدل شدند...
بعد از چند دقیقه یکی از روحانیون خوش بیان دانشگاه آمد در کنار دانشجوی مدعی پیامبری ایستاد و به حرفهای او خوب گوش داد.
بعد از چند دقیقه از او پرسید: تو کی هستی؟
گفت:فرستاده ای از طرف خدا !
روحانی خوش بیان زیرکانه گفت: من خود خدا هستم!!! یادم نمی آید تو را برای هدایت فرستاده باشم! مگر نگفتم فعلا از غار خارج نشوی !
در یک لحظه مسجد از خنده منفجر شد و همه این روحانی را تحسین کردند و از اطراف فرستاده ی خداوند! پراکنده شدند...
یکی از وسط جمعیت گفت: او را می شناسم! بیمار روانی است!ولش کنید...
القصه این دانشجوی متوهم چند روز یکبار در مسجد دانشگاه بلند می شود و با تکرار توهماتش جملاتی را عنوان می کند که با واکنش سخت برخی دانشجویان متدین مواجه می شود و حتی به اشتباه کار را به درگیری فیزیکی می کشانند! البته اغلب دانشجویان وی را می شناسند و نسبت به او بی تفاوت هستند...
عده ای از دانشجویان دیگر هم که از ماجرا بی خبر هستند ژست آزاد اندیشی گرفته و می گویند:
آقا اینجا دانشگاه است! چرا برخورد می کنید؟! بگذارید حرفش را بزند!
استاد دیگری به خیال اینکه وی حرف علمی می زند با وی وارد بحث شد تا از لحاظ علمی او را فیتیله پیچ کند! بی خبر از اینکه با یک بیمار روانی در حال بحث است!
خلاصه داستان این فرستاده ی خداوند در دانشگاه نقل محافل شده است...
بعد از بررسی های متعدد و توضیح خانواده وی تایید شد این بنده ی خدا مشکل روحی روانی دارد و حتی سابقه بستری شدن در پرونده وی موجود است...
ظاهرا قرار است دانشگاه برای درمان بیماری وی دو سه ترم مرخصی درمانی به وی بدهد...
از یکی از اساتید روانپزشک دانشگاه پرسیدم: بیماری وی قابل درمان است؟
پاسخ داد:بله مدتی اگر تحت درمان باشد بهبود می یابد...
با خود گفتم:خوش به حالش! درمان می شود... اما من برخی (تاکید میکنم برخی)را در دانشکده ی علوم سیاسی دانشگاه میشناسم که به شدت بیمار هستند ! و امیدی به بهبودی آنان نیست!
آنان به بیماری "ضبط و پخش" و "روخوانی از متون غربی" دچار هستند و بدتر از همه تلاش می کنند بیماریشان را به دانشجویان بیچاره هم منتقل کنند!
این بیماری به شدت واگیر دار است! بیماری فکری را می گویم! حاضر هم نیستند برای درمان به آزمایشگاه"کرسی های آزاد فکری" بروند تا افکارشان آزمایش و درمان شود!
زیرا به فرموده حضرت امام (ره):"ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودی ها نجات نخواهیم یافت"
لازم است دانشجویان عزیز نسبت به صحبتهای این بیمار روانی واکنشی نداشته باشند و برای شفای این دانشجوی بیمار دعا کنند.
راستی یک بنده خدایی امروز با عصبانیت می گفت: دو ماه است در مسجد شاهد زیر سوال بردن نظام،اسلام و انقلاب هستیم اما مسئولین دانشگاه یک بیمار را رها کرده اند و دانشجویان هم نمی دانند وی بیمار است. لذا باعث جنجال در مسجد شده اند!
گفتم:سخت نگیر ... با صحبت یک دانشجوی بیمار کسی بی دین نمی شود.
در جواب جمله ای گفت که دیدم راست می گوید. فلذا سکوت کردم!
گفت: اگر همین دانشجوی بیمار علیه آقای ... و مسئولین دانشگاه ... حرف زده بود مسئولین همان روز اول کاری می کردند که در بیمارستان بستری شود و یا راه دانشگاه را گم کند!