به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، روزنامه حامی دولت خراسان در واکنش به سخنان نعمتزاده نوشته است:"هفته گذشته در نامهای خواستم تا به صادرکنندگان سنگ خام تذکر دهند تا این دکان را جمع کنند". این جمله وزیر صنعت، نشان از نیت خیر ایشان برای مقابله با خام فروشی است. نیتی که با توجه به اظهارات آقای وزیر، هنوز راه زیادی تا عمل دارد.
دلیل روشن و واضحش هم آن است که هیچ دکانی را، تا نان آور باشد، نمی توان با زور و نامه جمع کرد. واقعیت این است که همه می دانند تبدیل مواد اولیه به مواد فرآوری شده، سود و منفعت بیشتری دارد اما چرا سراغ این سود و منفعت نمی روند؟ چرا آن دکان کم سود جمع نمی شود و این دکان پر سود دایر نمی شود؟ آیا دکانداران از سود و منفعت بیشتر بدشان می آید؟ آقای نعمت زاده گفته که "برخی افراد عشق صادرات سنگ خام را دارند که این کار باید جمع شود". آیا واقعا این افراد عشق این کار هستند فارغ از سود و منفعت آن؟
واقعیت این است که هر آدمیزادی و البته دکانداران، بیش از هرچیزی عشق سود و منفعت هستند. مخصوصا اگر بدانند این کار همزمان باعث جلوگیری از خام فروشی هم شده و سبب ایجاد اشتغال برای جوانان کشور هم می شود.
واقعیت این است که آن دکانِ پر سود دوم چندان هم پرمنفعت نیست. وقتی دکانداران به حجم بالای سرمایه گذاری موردنیاز برای احداث واحدها می اندیشند و هزارتوی دریافت وام با سودهای بالا، قطعا منفعت آن دکان کمتر می شود. ریسک سیاست های متغیر دولت و بازاریابی در فضای سیال جهانی هم هست. همه اینها از سود دکان دوم می کاهد و باعث می شود که تولیدکنندگان به همین دکان کم سود اما نقد خود بچسبند.
دولت و وزارت صنعت هم به جای نامه نگاری یک نقش واضح و مشخص دارند؛ نه اینکه برای سرمایه گذاران وام بانکی جور کنند بلکه باید ریسک های سرمایه گذاری بلندمدت و ایجاد آن دکان پرسود را کم کنند.
البته دولت و وزارت صنعت اقداماتی در این زمینه انجام داده اند؛ ایجاد ثبات در فضای اقتصادی و کاهش تورم و نرخ سود بخشی از آن است اما قطعا هنوز کافی نیست. دولت ( منظور نهاد دولت در ایران است و مصداق آن تمام دولت های اخیر) هرگز نتوانسته با طراحی و انتخاب یک استراتژی توسعه صنعتی (مثلا انتخاب صنایع پیشرو، پرداخت پایدار یارانه های صادراتی، کمک موقت به صنایع منتخب تا مرحله بلوغ و . . . .) این اطمینان خاطر را به سرمایه گذاران منتقل کند که ما تا آخر کنار شما هستیم. نه تنها هرگز چنین اطمینان خاطری وجود ندارد بلکه نگرانی از تغییر همه چیز با تغییر دولت بر ریسک های برنامه ریزی و سرمایه گذاری بلندمدت می افزاید.
این ریسک زدایی ها و اولویت بندی ها، کارهایی است که باید بعد از این نامه نگاری انجام شود. امید است اینگونه شود اما ادبیات وزیر صنعت بیشتر بر "باید بشود" می چرخد تا اینکه چرا نشده است. مثلا ایشان همین دیروز گفتند: "افرادی که سنگ خام ایران را میخرند و به خارج میبرند "باید" بیایند در ایران برای تولید مشترک سرمایهگذاری کنند". "شرکتهای بزرگ داخلی "باید" در نوسازی ماشینآلات معدنی فعال شوند." "در آنجا(اصفهان) شاهد وجود سنگبریهای کوچک زیادی بودیم که غیراقتصادی هستند و با کوچکترین افزایش قیمت برق، صدایشان درمیآید. این سنگبریها "باید" تجمیع شوند".