به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ «آزادسازی حلب» موضوعی بود که در سومین قسمت از سری برنامه «جهانآرا» با حضور کارشناسان روی آنتن شبکه افق سیما رفت.
در این برنامه به بررسی چگونگی آزادسازی حلب و چرایی حمله رسانههای جریان اصلی به این موضوع پرداخته شد.
دکتر جبلی معاون برونمرزی سیمای جمهوری اسلامی بهعنوان کارشناس و دکتر وحید یامینپور نیز بهعنوان مجری- کارشناس به ایراد نقطهنظرات خود در این باره پرداختند.
همچنین گفتوگوی تلویزیونی با صفراف مدیر مرکز مطالعات ایران معاصر در روسیه و اجرای گزارش میدانی از حلب توسط خبرنگار اعزامی شبکه افق به سوریه از دیگر برنامههای این قسمت از «جهانآرا» بود.
یامینپور با بیان این مطلب که به نظر میرسید آزادسازی حلب باید مورد استقبال بسیاری از دولتها قرار میگرفت اظهار داشت: حالا که دولت سوریه به همراه جبهه مقاومت موفق شده است که این شهر مهم را آزاد کند و سایه یک حاکمیت وحشیانه تروریستها را از سر مردم کم کند شاهد یک حجم عجیب حمله به جبهه مقاومت هستیم که بسیار شبیه دوران فتنه ۸۸ در ایران است.
همچنین دکتر جبلی با اشاره به جنایات وحشیانه گروههای تروریستی در عراق و سوریه و و عدم مشاهده اعتراض رسانهای جریان اصلی به این موضوع تصریح کرد: این رسانهها الان که صحنه در آغوش کشیدن بچههای حلب است که برای به آغوش کشیدن نیروهای ارتش و دولتی میروند نادیده میگیرند و در کنار آن هشتگ «حلب به خاک و خون کشیده شد» و یا «نسلکشی در حلب» را قرار میدهند.
صفراوف نیز با بیان این مطلب که بحث اصلی روسیه و آمریکا الان بر سر این است که روسیه میخواهد اپوزیسیون میانهرو را شناسایی کند که آنها را نیست و نابود نکند با اشاره به نشست ماه گذشته آمریکا و روسیه در وین گفت: آمریکا موظف بود که این شناسایی را انجام دهد، ولی تا امروز این کار را انجام نداده است. این نشان از آن دارد که آمریکا برنامهای دارد که بههیچوجه این گروهکهای تروریستی از آنجا خارج نشوند و اصلاً نابود نشوند.
در ادامه متن کامل اظهارنظرهای کارشناسان این برنامه را از نظر میگذرانید:
حجم مواجهه رسانهای با آزادسازی حلب علیه جبهه مقاومت حالت بیسابقهای دارد/ این حجم از مواجهه رسانهای را میتوان با دوران فتنه ۸۸ مقایسه کرد
یامینپور: مهمترین رخداد روزها، هفتهها و بلکه چند سال اخیر در منطقه ما یعنی خاورمیانه (غرب آسیا) موضوع آزادسازی شرق حلب است. نکته عجیبی که برای بنده و همه کسانی که رسانههای بینالمللی و یا جریان اصلی را دنبال میکنند وجود دارد این است که حجم مواجهه عجیب و غریب با موضوع آزادسازی حلب یک حالت کمنظیر یا بیسابقهای دارد. به نظر میرسید که آزادسازی حلب باید مورد استقبال بسیاری از دولتها قرار میگرفت. بالاخره چند ده کشور میگفتند که ما وظیفه داریم که با تروریست، بخصوص تروریستهای سرشناس منطقه بجنگیم و آنها را بیرون کنیم و حقوق بشردوستانه را دنبال کنیم. حالا که دولت سوریه به همراه جبهه مقاومت موفق شده است که این شهر مهم را آزاد کند و سایه یک حاکمیت وحشیانه تروریستی را از سر مردم کم کند، به نظر میرسید باید استقبالی اتفاق میافتاد، ولی چیزی که ما شاهد آن هستیم حجم عجیب حمله به جبهه مقاومت است که اگر مرور کنم چهوقت چنین حمله رسانهای دیده باشم، تنها موردی که مسبوق است، مربوط به فتنه سال ۸۸ بود که برای جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، یعنی این حجم از حمله رسانهای به ایران و جبهه مقاومت را من فقط در فتنه ۸۸ در خاطرم هست و یکسری مشابهتهایی دارد. میخواهیم این موضوع را از آقای جبلی بشنویم که در باره چیستی و چرایی این حمله توضیح دهند.
جبلی: به نظر من جنگ سوریه قبل از اینکه یک جنگ نظامی روی زمین باشد یک جنگ رسانهای بود، یعنی بهجای این مقوله که «جنگ ادامه سیاست است» در سوریه باید بگوییم که «جنگ ادامه رسانه» است. تشبیه خوبی را بیان کردید. من هم میخواستم در باره شباهت فتنه ۸۸ و حوادثی که در سوریه اتفاق میافتد و نوع برخورد رسانههای غربی اشاره کنم که شما بهخوبی به آن اشاره کردید. اگر رسانهای مثل بیبیسی ۷۰ سال در بین مخاطبین خود ایجاد اعتماد میکند تا یک روز خود را برای داستان براندازی جمهوری اسلامی مثل فتنه ۸۸ آماده کند و تمام اعتبار و حیثیت ۷۰ ساله خود را سر این ماجرا می گذارد تا به نتیجه برسد، مشابه این رفتارها را در بین رسانههای تحت بیبیسی و انگلستان که عمدتاً رسانههای عربی منطقه هستند -که در رأس آن شبکه الجزیره قرار دارد- اینها اعتبار ۲۰ ساله خود را به میان میآورند تا روزی از آن استفاده کنند تا حقایق را دگرگون و واقعیتها را قلب کنند. شبکه الجزیره شبکهای است که در اوج اختناق رسانهای عرب در سال ۱۹۹۶ تأسیس شد. این شبکه با شعار دیدگاههای مختلف و الرأی و رأیالآخر پا به عرصه گذاشت و بلافاصله کارش گرفت و با وجود همه گرایشهای مختلف در جهان عرب تبدیل به یک رسانه محبوب جهان عرب شد. شبکه الجزیره که این اعتبار تاریخی را برای یک رسانه عربی کسب کرده است، تمام این اعتبار را پای حلب و سوریه میگذارد برای اینکه حقایق را در روز روشن واژگون و برعکس نشان دهد و از این اعتبار برای گمراه کردن مخاطب استفاده کند.
جنگ سوریه یک جنگ رسانهای است/ استودیوی ویژه بازنمایی تصاویر را در دوحه ایجاد کردند برای اینکه بگویند اینجا درگیری وجود دارد
جنگ سوریه را باید یک جنگ رسانهای دانست، از روز اولی که به قول الجزیره تظاهرات مسالمتآمیز در شهرهای سوریه از جمله دمشق شروع شد و بعد از این تظاهرات مسالمتآمیز در شهرهای مرزی سوریه مثل درعا در مرز اردن، جسرالشغور در نزدیکی مرز ترکیه و بوکمال در نزدیکی مرز عراق تبدیل به درگیری مسلحانه شد. جنگ رسانهای الجزیره شروع میشود و رسانههای تابع جریان اصلی، صحنههایی که از تیراندازی نیروهای دولتی به سمت مردم میکنند نشان میدادند که بعد بگویند نیروهای دولتی تظاهرات را به خاک و خون کشیدند، این صحنه را نشان میدادند، ولی آن صحنهای را که از بالای پشت بام به سمت مردم و به سمت نیروهای دولتی تیراندازی میشد نشان نمیدادند. استودیوی ویژه بازنمایی تصاویر را در دوحه ایجاد میکردند به اسم اینکه اینجا درگیری وجود دارد و حداقل دو سه سال تظاهراتی را که در مناطق مختلف با هدف سرنگونی نظام برگزار میشد پوشش دادند. تا رسیدیم به داستان پیروزیهای جبهه مقاومت و اتفاقی که با افتخار در روزهای گذشته با پیروزی در حلب شاهد آن هستیم؛ تمام امکانات و توانمندیها و داشتههای رسانهای خود را اعم از رسانههای سنتی Broadcast یعنی الجزیره، العربیه، الحدث، بیبیسی فارسی و عربی و تمام رسانههای جریان اصلی سلطه و رسانههای نوین مثل شبکههای مجازی فیسبوک، توییتر و یوتیوب بهاضافه حضور آنها در شبکههای اجتماعی کشورهای مختلف بهکار گرفتند برای اینکه تصویری را از حلب نشان دهند که نشاندهنده یک نوع نسلکشی عامدانه از طرف دولت سوریه و متحدان آن است.
یامینپور: تعجب اینجاست که موضوع این است که جبهه مقاومت در حال بیرون کردن تروریستها است و با آنها میجنگد. چه گزاره مقابلی وجود دارد؟ یعنی آنها دارند از چه چیزی دفاع میکنند؟ این خیلی پیچیده است.
در تمام مدتی زمانی جنایات علیه مردم سوریه ما هشتگ سوریه به خاک و خون کشیده شد را ندیدیم
جبلی: در طول این شش سال حوادثی اتفاقی افتاد که به نظر من نیازی به تحلیل ندارد و ما فقط باید بازخوانی کنیم و یکبار دیگر برگردیم و ببینیم که چه اتفاقاتی افتاد. زمانیکه همین گروههای مسلح معارض سر کودک ۱۲ساله را جلوی دوربین میبریدند و هورا میکشیدند و کف میزدند، زمانیکه تروریستهای همین جبهههای النصره و جبههالشام دل و روده انسان زنده را از شکمش بیرون میکشیدند و به دندان میگرفتند، زمانیکه دهها و بلکه صدها جوان عراقی را در ماجرای اسپایکر مثل گله گوسفند سر بریدند و جنازههای اینها را در رودخانه انداختند، در تمام این اتفاقات، بههیچوجه ما شعار و هشتگ سوریه به خاک و خون کشیده شد را ندیدیم و نه شعارهای انسانکشی و نسلکشی را از زبان اینها شنیدیم، بلکه آنچه شاهد آن بودیم این بود که کنفرانس دوستان سوریه و کمک به معارضین را پشت سر هم در فرانسه، تونس و جاهای دیگر برگزار و آقای اولاند با افتخار اعلام میکرد من اینقدر کمک مالی میکنم، آقای اردوغان میگفت من هم اینقدر کمک تجهیزاتی میکنم، قطر هم به همین شکل، تمام اینها با افتخار اعلام میکردند و این صحنهها را نادیده میگرفتند.
نقش رسانههای جریان اصلی بر واژگون جلوه دادن واقعیتها در آزادسازی حلب
الان که صحنه در آغوش کشیدن بچههای حلب است که با نشان دادن علامت پیروزی زیر آن باران شدید شب آزادی حلب به آغوش نیروهای ارتش و نیروهای دولتی میروند نادیده میگیرند و در کنار آن هشتگ حلب به خاک و خون کشیده شد و یا نسلکشی در حلب را قرار میدهند.
متأسفانه اتفاقی که میافتد این است که تسلط رسانههای جریان اصلی بر ابزار حاکمیتی رسانهای در جهان تسلط کاملی است.
یامین پور: از اسم اینها هم معلوم است، جریان اصلی!
با وجود تمام کارهای رسانهای مقابل آزادسازی حلب واقعیت میدان چیزی نیست که بتوان آن را پنهان کرد
جبلی: بله، تمام ماهوارهها در اختیار اینهاست. ما از اولین روزهایی که کوچکترین انتقادها را به دولت مستبد بحرین در رسانههای برونمرزی انجام دادیم که چرا حق مسلم یک ملتی که شعار هر شهروند یک رأی را صادر میکند بلافاصله ماهواره نایلست و عربست، ماهوارههای ما را حذف کردند. به محض اینکه شبکه پرستیوی ما در فضای شبکههای اجتماعی بهویژه فیسبوک صحنهای از آدمکشی تروریستها را گذاشت با این ادعا که شما مقررات فیسبوک را نادیده گرفتید حذف کردند، اما در مقابل میبینیم که سفره و خان گسترده رسانهای برای این شبکهها فراهم است و کارشان را انجام میدهند. در این میان چیزی که اهمیت دارد واقعیت صحنه است، واقعیت میدان چیزی نیست که بتوان آن را پنهان کرد، یعنی بهقدری وحشیگری این گروههای تروریستی و با تنوع و نامگذاریهای مختلفی که دارند در جلوی چشم مردم با تکنیکهای روز رسانهای دنیا، با دوربینهای Full HD و با شیوه دکوپاژ و تصویربرداری و مونتاژ حرفهای هالیوودی جلوی چشم مردم قرار گرفت، افکار عمومی دنیا این شعارها و حرفها را باورش نمیشود. به نظر میرسد این رفتار رسانهها واقعاً یک نوع انفعال و حرکت از سر استیصال است. بله، اثر موقت دارد و ممکن است چهار تجمع و تظاهرات در محکومیت ارتش سوریه هم راه بیفتد، ولی واقعیت دیگر روشن شده است و چیزی نیست که با تحلیل و حدس و گمانهزنی برای مردم دنیا ثابت کنیم، اصلاً دیگر نیازی ندارد ما تحلیل کنیم. این گروهی که حلب را تصرف کرده بودند و چهار سال مردم را به اسارت خود در آورده بودند همانهایی هستند که آن جنایتها را مرتکب شدند و بهقدری جنایتهای آنها کثیف و خلاف تمام سنتهای بشری بوده که حتی غربیها جرئت نمیکنند از اینها دفاع کنند و به اینجا میرسند که میگویند ارتش سوریه به غیرنظامیان حمله کرده است.
ماجرای رفتار انسانی ارتش سوریه با تروریستها چه بود؟
یامینپور: آخرین اتفاقی که در سوریه اتفاق افتاده بود به نظر میرسد رسانههای جریان اصلی هم امکان انکار آن را ندارند. در ماجرای خروج هشتهزار تروریستی که از حلب در یک دالان امن، اتوبوس در اختیار آنها قرار گرفت که از حلب خارج شوند، یعنی رفتار انسانی جبهه مقاومت با تروریستهای وحشی که جلوی دوربین قسم میخورند که ما آمدیم سر شما را ببریم. این افراد از حلب خارج میشوند و در ازای آن قرار بوده که خانوادهها و زن و بچههای مظلوم و بیدفاع و بیسلاحی که در «فوعه» و «کفریا» هستند بعد از چندسال با همین اتوبوسها برگردند و به جای امن بروند. در تصاویر دیدید که تروریستها بعد از سایه امنیتی که خط مقاومت برای آنها فراهم کرد از حلب خارج شدند و جان سالم بهدر بردند اتوبوسها را آتش زدند که این زن و بچههای مظلوم و بیدفاعی که در اسارت هستند نتوانند از آنها استفاده کنند و از این دو منطقه خارج شوند.
از بینندگان عذرخواهی میکنم که در آستانه شب یلدا دوست دارید حرفهایی را که از شما انرژی کمتری میگیرد بشنوید و خوشوبش کنید، در حالیکه ما داریم حرفهای خیلی جدی میزنیم از اینکه دارد کشتار اتفاق میافتد و عدهای آواره هستند، ولی این واقعیت دنیای بیرحم است و اتفاقاتی که رخ میدهد بیخ گوش ماست و فاصله چندانی با شهر امن و جای گرم و نرم ما ندارد.
رفتاری که روسیه بخصوص در وجه اعلامی و رسانهای خود انجام میدهد آن هم مقداری عجیب است. به نظر میرسد روسیه وارد یک مرحله جدیدی از مقابله با آمریکا و غرب شده است و بیش از یک تاکتیک به نظر میرسد و یا صرفاً مناطق منطقهایاش را دنبال کند. این چگونه قابل تحلیل است؟
شاهد زایش جدیدی در جهان هستیم که هیچ شباهتی به نظام سابق حاکم بر جهان ندارد
جبلی: ما در حال مشاهده یک زایش جدید در منطقه و جهان هستیم که هیچ شباهتی به نظام سابق حاکم بر جهان ندارد. نه نظم دوقطبی زمان اتحاد جماهیر شوروی و نه دوران بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که بهنوعی به یک جهان تکقطبی و نظم جدید به تعبیر جرج بوش پدر رسیده بودیم. در حال حاضر روسیه متحد با ایران قدرتمند دارای نفوذ در منطقه با روسیه التماسکننده به غرب بعد از فروپاشی، زمین تا آسمان متفاوت است. شما به درستی به رفتار روسیه با ائتلاف با جمهوری اسلامی و محور مقاومت اشاره کردید که روسیه ایمان پیدا کرده به اینکه اگر بهجای دو ماه، دو سال هم به بمباران هوایی در حلب ادامه میداد، هیچ اتفاقی در حلب نمیافتاد. آنچه که در عمل اتفاق افتاد و منجر به آزادی حلب شد، نیروهای از جان گذشته جبهه مقاومت شامل نیروهای ارتش سوریه، جبهه مقاومت لبنان، نیروهای جان بر کف افغانی، پاکستانی و دیگر نیروهای مردمی بودند که توانستند روی زمین حلب را آزاد کنند. روسیه این را میبیند. این ائتلاف و این همراهی و هماهنگی بین روسیه و جبهه دارای قدرت واقعی روی زمینی که جبهه ایران و مقاومت منطقه است به روسیه نشان داده که ایران بیش از یک شریک استراتژیک میتواند باشد و همان نکتهای که آقای صفراوف در آن شبکه انگلیسی به آن اشاره کرد، اگر انسجام و اتحاد بین قدرتهای واقعی این منطقه یعنی ایران، جبهه مقاومت و روسیهای که بهدرستی در برابر غرب قد علم کرده است، روسیهای که آمریکاییها ادعا میکنند که نتیجه انتخابات در آمریکا را میتواند دستکاری کند، روسیهای که اگر جریانهای مخالف در اروپا میخواهند رأی بیاورند افتخار میکنند که زمانی رهبرشان با آقای پوتین عکس یادگاری گرفته است، روسیهای که توانسته با ایستادن روی پای خودش و مقاومت روی اصولی که داشته در برابر غرب علم کند، این چیزی است که سالهای سال بعد از انقلاب همین را اصل قرار دادیم و در این نقطه با روسیه به هم رسیدیم.
همکاری ایران و روسیه در قضیه سوریه منافاتی با شعار نه شرقی، نه غربی ندارد
یامینپور: حرفی هم در این میان زده میشود که آن شعار «نه شرقی، نه غربی» یادتان نرود که از اول انقلاب گفتید ما زیر بلیت شرق و غرب نمیرویم. جملات امام هم بهروشنی علیه آمریکا و شوروی توأمان است. این را اینطور میشود تحلیل کرد که اگر یک اتحاد استراتژیکی بین جمهوری اسلامی و یک دولتی مثل روسیه در یک مسئله مهم بینالمللی از این جهت اتفاق بیفتد دیگر از جنس آن نیست که ایران بهعنوان یک قدرت خرد و حاشیهای بخواهد زیر سایه یک ابرقدرتی قرار بگیرد تا بتواند امور خود را بگذراند. این از جنس تعامل از یک افق و در یک حد و اندازه است، یعنی ما علیالظاهر با سه قدرت مواجه هستیم که خود روسیه هم احساس میکند برای پیشبرد اهداف خود چارهای ندارد غیر از اینکه از قدرت نیروی جمهوری اسلامی در منطقه استفاده کند.
اگر به شعار نه شرقی، نه غربی پایبند نبودیم امروز از این نفوذ و اقتدار برخوردار نبودیم
جبلی: بله، کاملاً درست است. اگر امروز به شعار نه شرقی، نه غربی پایبند نبودیم امروز از این نفوذ و اقتدار برخوردار نبودیم. این شعار به معنای این است که ما نباید زیر بلیت شرق و غرب باشیم، اما اگر شرق و غرب احساس کنند که با یک کشور قدرتمندِ دارای نفوذِ تأثیرگذار در منطقه روبهرو هستند که همکاری با این کشور میتواند مشکلات و چالشهای منطقهای و جهانی را حل کند، چرا سراغ ما نیایند؟ روسیهای که متوجه تأثیر و نفوذ و قدرت جمهوری اسلامی در منطقه شده و میداند که قدرت و نفوذ معنوی که ناشی از روح انقلاب اسلامی ایران است و این نفوذ در کشورهای منطقه از عراق و سوریه و لبنان گرفته تا فلسطین و یمن و بقیه کشورها، یک قدرت و سرمایه بزرگ برای هر کشور است و با این سرمایه در کنار کشورهای بزرگ و استراتژیکی مثل جمهوری اسلامی ایران شریک لذیذی برای همکاری است و چرا با ما همکاری نکند. این موضوع نهتنها مصداق تخلف از شعار نه شرقی، نه غربی نیست، بلکه نتیجه پایبندی به این شعار است که الان این جایگاه و اقتدار را به جمهوری اسلامی داده است.
یامینپور: بلکه بتوان این را گفت که آن نگرانی مربوط به دوران ایران پیشا ابرقدرتی است که کسی تصور کند بنا است ایران به یک قدرت بینالمللی الصاق شود، برای اینکه بتواند امور خود را بگذراند و منافع خود را حفظ کند و ما الان در دوران دیگری به سر میبریم.
ارتباطی هم با آقای صفراوف مدیر مرکز مطالعات ایران معاصر در مسکو داریم.
آقای صفراوف! موضوع برنامه ما آزادسازی حلب است و البته یک جنگ رسانهای تمامعیاری که از طریق رسانههای جریان اصلی علیه این اتفاق به راه افتاده است. منتهی قبل از اینکه وارد گفتوگو شوم این را عرض کنم که آقای صفراوف چند روز پیش گفتوگویی در همین مورد با این شبکهها داشتند. شبکههایی که آن سوی جبهه قرار گرفته است و بهنوعی در این سالها به عیان از خط داعش و تروریسم حمایت کرده و در مقابل جبهه مقاومت قرار گرفته است.
این حجم عظیم رسانهای که علیه ایران و روسیه و علیه مردم سوریه اتفاق میافتد و اینقدر نسبت به آزادسازی حلب ناراحتی ابراز میکنند کمی غیر عادی است، یعنی به نظر میرسد قرار است این پیشقراولِ یک اتفاق بزرگ انجام گیرد و اینها دارند یک عملیات رسانهای میکنند برای یک اتفاق دیگری. مشابه این را در سالهای پیش از طریق رسانههای جریان اصلی دیدیم. واقعاً امثال انگلستان، ترکیه، امریکا و عربستان از این عملیات رسانهای بهدنبال چه هستند.
امکانات مشترک ایران، لبنان و روسیه به همراه ارتش سوریه موضوع جنگ را در حلب عوض کرد
صفراف: در قضیه حلب و اتفاقاتی که در سوریه در حال رخ دادن است، ما شاهد یک نوع تکنولوژی جدید تأثیرگذاری بر افکار عمومی هستیم. آمریکا و متحدان آن که تمام رسانههای اصلی دنیا را در اختیار خودشان دارند، با هر راهی میخواهند که هدف خود را روی تفکر جهانی قرار دهند. در توصیفات آنها یک مثال مشخص وجود ندارد که ارتش روسیه یا جنگندههای آن بر سر مردم عادی یا بیمارستان یا جاهای دیگر بمب ریخته باشد. اصلاً امروز تکنولوژی نظامی روسیه اینقدر پیشرفته و سنجیده شده است که فاصله اشتباهات آن میتواند از یک تا سه باشد و بههیچوجه هدف روسیه هم این نیست که مردم عادی آسیب ببینند. بنابراین آنها در بعضی تلویزیونهای خودشان این صحنهها را درست میکنند، ضبط میکنند و به نوار میگیرند و در پخش میکنند که ببینید نتیجه بمباران روسیه چه میشود. ما این صحنهها را میبینیم و وحشت میکنیم، چون که اصلاً هیچ ربطی به عملیات روسیه ندارد. از طرف دیگر الان در صحنههای جهانی امکانات و جایگاه روسیه را بزرگسازی میکنند. مطمئن هستم هیچ عملیات نظامی روسیه که از طریق جنگندهها و از طریق ناوها در آبها صورت میگیرد بدون حضور نیروهای ایران و حزبالله لبنان و دولت سوریه در زمین نمیتوانست به این نتیجه برسد. بنابراین اینجا امکانات مشترک این سه نیروی خارجی یعنی ایران، لبنان و روسیه و امکاناتی که در دست ارتش سوریه قرار دارد بحث را عوض کرد. اتفاقاتی که در حلب افتاد پیغامی دارد و آن این است که دنیا در حال عوض شدن است و دیگر آمریکا و متحدان آن که کل دنیای غرب است -الان ۷۴ کشور دنیا که در ظاهر علیه تروریستها مبارزه میکنند، در مقابل این سه نیرویی که آنجا هستند نتوانستند کوچکترین نتیجه را داشته باشند- نمیتوانند یکهتازی کنند. الان دیده میشود که ایران و روسیه اگر یکمقدار برنامههای هماهنگشدهای داشته باشند میتوانند روی خیلی از مسائل دنیا تأثیرگذار باشند.
یامینپور: بعد از پنج سال بهنظر میرسد همه آن چیزی که آمریکا و اسرائیل در سوریه رشته بودند، با آزادسازی حلب پنبه شد. همانطور که گفتید آزادسازی حلب نقطه عطفی است که میتواند تاریخ این اتفاقات را به بعد و قبل آن تقسیم کند. آیا آمریکا و ترکیه و عربستان و سایر اعضای این جبهه ضد مقاومت یا ضد سوری با این عملیات رسانهای بهدنبال ایجاد یک اتفاق جدید هستند یا این حجم عظیم کار رسانهای علیه آزادسازی حلب صرفاً از سر درماندگی و افسردگی است؟ آینده این اتفاق را چطور میتوانید پیشبینی کنید؟
نشست وین و بدعهدی آمریکا در موضوع شناسایی تروریستها در سوریه
صفراف: الان آمریکا و متحدانش به همراه کشورهای عربی که زیر بار آمریکا قرار گرفتند در حالت کاملاً بازنده هستند. در مقابل ایران و روسیه و حزبالله لبنان و ارتش سوریه نمیتوانند کاری انجام دهند. اول اینکه منافع این کشورها فرق میکند. دوم آن امکانات و انگیزههایی که آنها دارند از برنامه اصلی که در منطقه صورت میگیرد خیلی فاصله دارد. سوم هدف آنها برکناری بشار اسد و کمرنگسازی حضور روسیه و ایران در منطقه است و حفظ منافع کشورهای عربی و بعضی دیگر از کشورها است. بنابراین مردمی که در آنجا قرار گرفتند هیچ انگیزهای برای کشورهای عربی و غربی و هدفهای آنها ندارند که جان خود را از دست بدهند. تنها مردم سوریه و کشورهایی که منافع اصلی را در آنجا دارند میتوانند قهرمانانه روبهروی تروریستها قرار گیرند. شما ببینید تاکنون آمریکا حتی یک موشک یا حتی یک شلیک گلوله در برابر گروههای تروریستی داعش و النصره انجام نداده است. خودشان هم اعتراف کردند که تاکنون در برابر جبهه النصره هیچ اقدامی را انجام ندادیم. بحث اصلی روسیه و آمریکا الان بر سر این است که روسیه میخواهد اپوزیسیون میانهرو را شناسایی کند که آنها را نیست و نابود نکند. آنها باید از تروریستهایی که هدفشان نابودی کشور سوریه است فاصله بگیرند. در آن صورت شناسایی هدف برای روسیه کاملاً مشخص خواهد شد. ماه گذشته وقتی در وین، آمریکا و روسیه بر سر یک میز نشستند تا در بحث سوریه به برنامه مشترک برسند، آمریکا موظف بود که این شناسایی را انجام دهد، ولی تا امروز این کار را انجام نداده است. این نشان از آن دارد که آمریکا برنامهای دارد که بههیچوجه این گروهکهای تروریستی از آنجا خارج نشوند و اصلاً نابود نشوند. اینها برنامههایی دارند که بعد از حلب، ریف و رقه و جاهای دیگر از این نیروها برای حفظ منافع خودشان استفاده کنند، بنابراین ما نمیتوانیم با آمریکا کنار بیاییم. هدف ما فرق میکند. ما صلح و یکپارچگی سوریه را در منطقه میخواهیم. ایران و حزبالله هم همین هدف را دارد، ولی آمریکا، ترکیه و کشورهای عربی دنبال این نیستند. یک بحث دیگری اینجا شروع میشود که خیلی جالب است. آمریکا احساس کرد که روسیه نیروی کشوری است که اگر دلش بخواهد صحنه را تغییر میدهد. الان یک نیرویی است که به خاورمیانه و دنیای اسلام برگشته و از منافع خود دفاع میکند. در حفظ منافع، یگانه کشوری که هم استقلال دارد و هم از منافع خودش استفاده میکند و هم سیاست مستقلانه خودش را دارد جمهوری اسلامی ایران است و هماهنگی و همکاری با ایران در برنامههای مختلف یک نیروی برنده جامعه جهانی خواهد بود. آمریکا و همراهانش از این مثل مرگ میترسد و هرچه در توان دارند از رسانههای خود استفاده میکنند که بین روسیه و ایران تفرقه بیاندازند. شما میدانید که امروز سفیر روسیه در ترکیه ترور و کشته شد...
ارتباط مستقیم ترور سفیر روسیه و آزادسازی حلب/ ترکیه برای جبران عقبماندگی خود در صحنه منطقه دست و پا میزند
یامینپور: اتفاقاً میخواستم به همین موضوع هم اشاره کنم که اتفاقی عجیب بود. اتفاقی بود که چند ساعت پیش رخ داد و شاید خبر آن را در رسانهها دیده باشید. فکر میکنید بین این اتفاق و آزادسازی حلب میتوان ارتباطی برقرار کرد.
صفراف: کاملاً! یکی از هدفهای این ترور این بود که الان ترکیه از وقتی از همکاری خود با آمریکا ناامید شد، از همکاری خود با اتحادیه اروپا ناامید میشود و احساس این را دارد که هیچگاه بین خودشان، ترکیه را نخواهند پذیرفت و تا الان که نزدیک ۳۰ سال است به ترکیه وعدههای خشک و خالی میدهند و از طرف دیگر ترکیه این را میبیند که در صحنه سوریه و این منطقه بازیگران اصلی یعنی ایران و روسیه جایگاه خود را پیدا میکنند، بهخاطر اینکه از این جریان عقب نماند و از منافع خود دفاع کند، سیاست خود را عوض میکند و میخواهد به روسیه و ایران نزدیک شود. یکی از شواهد بر نزدیک شدن این کشور، جلسات سهگانه فردا (۳۰ آذر) در کرملین مسکو است که وزرای امور خارجه و دفاع روسیه، ایران و ترکیه جمع میشوند تا برنامههای خود را در حلب و رقه و ادلب هماهنگ کنند. این بدان معناست که به روسیه و ایران و حزبالله لبنان یک نیروی دیگر مثل ترکیه میتواند بپیوندد که سرنوشت سوریه را عوض کند. متأسفانه تا امروز ترکیه برنامه مشخصی نداشت. گاه از منافع خودش دفاع میکرد و با منافع خودش روی منافع دیگر کشورها سوار میشد. رفتاری انجام میداد که نزدیک به رفتار ترویستهای سوریه بود. ما از سیاستهای ترکیه خیلی نگران بودیم. عیناً این بهخاطر این بود که ترکیه مثل مرگش از بزرگی و جایگاهی که ایران در دنیای اسلام و منطقه پیدا میکند میترسد و اتفاقات سوریه باعث این میشود که ایران یک نیروی ابرقدرت جهانی خواهد گشت و ازمنافع خودش در منطقه و دنیای اسلام بیشتر دفاع خواهد کرد. این معنای آن را دارد که ترکیه نمیخواهد بازنده این صحنه باشد و الان میخواهد به جریان روسیه و ایران بپیوندد. نکته جالبی که وجود دارد این است که ترکیه الان نماینده غرب احساس میشود. هرچند ترکیه میخواهد به ما بپیوندد، ولی ما ترکیه را جزو متحدین دشمنان خود میبینیم. به نظر میرسد برنامه ترکیه با آمریکا و کشورهای غربی و حتی کشورهای عربی خلیج فارس هماهنگشده است، یعنی آمریکا، کشورهای غربی و عربی نمیخواهند با اتفاقاتی که توسط سوریه و متحدانش رخ داده است بازنده اعلام شوند. امروز شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه خود را در باره حلب تصویب کرد و این شانسی بود که روسیه به آمریکا داد که با چهره خیلی بازنده از این بازی خارج نشود.
یامینپور: این رفتاری که سازمان ملل و سایر نهادهای بینالمللی در زاویهای که با ماجرای آزادسازی حلب گرفتند به سایر شکستهای خود در تاریخ و آبرو ریزیهایی خود در تاریخ افزودند. آقای سید حسین حسینی در حلب بهعنوان خبرنگار ما در حلب گزارشی تهیه کرده است.
گزارش میدانی از وضعیت شهر آزادشده حلب
حسینی: این شهر تازه آزادشده بالاخره روی شادی را دید. مردم در بخشهای مختلف شهر بخصوص جاهایی که از سوی تروریستها اشغال و تخریب شده بود، کمکم در حال برگشت به منازلشان هستند. برخی از مردم که خانه و کاشانه آنها کاملاً از بین رفته است، سعی میکنند اسباب و اثاث خود را جمع کنند و به منزل قوم خویشهای خود بروند، ولی بعضی به همان منزل خودشان سر و شکلی دادند و در آنجا ساکن شدند. امروز خبر خوب دیگری به شهر حلب رسید و کاروان شادی راه انداختند و آن آمدن اولین کاروان از ساکنان دو شهرک در محاصره فوعه و کفریا بود که بعد از دو سال استقامت در برابر اجازه خروج گروهی از تروریستها در حلب اجازه یافتند که از استان ادلب وارد شهر حلب شوند. صحنههای پر از شور و احساسی بود که زبان از بیان آن قاصر است. اشک و لبخند و البته به سنت خیلی از کشورهای عربی تیراندازیهای هوایی بود که شادی و هلهله مردم را بهدنبال داشت.
فوعه و کفریا دو شهرک عمدتاً شیعهنشین هستند که البته در بین آنها دروزیها، علویها و مسیحیها هم زندگی میکنند. کاروان امروز شامل ۱۰اتوبوس و ۷۰۰ شهروند بود. عمدتاً سالخوردههایی که بهشدت نیاز به کمکهای دارویی و پزشکی دارند و همینطور کودکان و زنانی که وقتی با آنها صحبت میکردیم یک نفر از آنها گفت که ما از کربلا به اینجا آمدیم. بهدلیل اینکه در دو سال محاصره ناجوانمردانهای که از سوی تروریستها در آنجا وجود داشت، حتی اجازه ورود سوخت و مواد غذایی داده نمیشد. منابعی که در فوعه و کفریا توانستیم خیلی کوتاه با آنها صحبت کنیم گفتند که مجبور شدند تمام درختها را ببرند و از آن بهعنوان سخت استفاده کنند. بخشی هم از مبلمان خانههای خود به عنوان سوخت استفاده کردند. مردم آنجا بهشدت در کمبود سوخت رنج میبرند. حتی تروریستها وقتی این اتوبوسها وارد این شهرکها شده بودند سوخت آنها را کشیده بودند که مبادا به بقیه ساکنین گازوئیل برسانند.
اما این تمام اتفاقات نیست. این طرف در شهر حلب مردم خیلی خوشحال هستند، از اینکه تروریستها را از شهر اخراج میکنند و کل شهر در اختیار مردم است. من اینجا پردههایی را دیده بودم که بین کوچه و خیابانها کشیده بودند که شهر عملاً به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شده بود. شاید این نیتی بود که در طی نبرد تروریستها با ارتش و نیروهای مردمی پیگیری میشد یعنی تقسیم حلب به دو بخش غربی و شرقی. تکتیراندازها مردم را در مناطقی که تحت اشغال آنها نبود هدف قرار میدادند و مردم از این پردهها استفاده میکردند که از پشت آنها عبور کنند و حالا پردهها بالا رفته و شهر یکپارچه شده است و این مردم حلب هستند که در شهر خود آزادانه و خوشحال -اگر چه بخشی از این شهر تاریخی و اقتصادی تخریب شده است- تردد میکنند.
نکته دیگری که باید عرض کنم بعد از پایان نبرد و شکست تروریستها و بهنوعی اخراج آنها از حلب، حالا جنگ هشتگها آغاز شده است. برخی در شبکههای اجتماعی تلاش میکنند که ارتش سوریه و نیروهای مردمی را به جنایت جنگی متهم کنند و برخی دیگر بهشوخی در همین شبکههای اجتماعی نوشته بودند، مگر نه اینکه جبهه النصره شبها برای مردم حلب داستان تعریف میکرد و لالایی میگفت که حالا برخی نگران این شدند که ارتش سوریه در حلب مرتکب آن چیزی که آنها از آن بهعنوان جنایت جنگی یاد میکنند شده است.
نکته آخر این است که فردا به همراه گروه خبرنگاران عازم مناطق آزادشده جهت بازدید هستیم. تروریستها قبل از خروجشان از حلب با توجه به اینکه طبق توافق اجازه دارند سلاح فردی با خود ببرند، انبار مهمات خودشان را منفجر میکنند، همینطور منابع سوخت و مواد غذایی خود را از بین میبرند که به دست نیروهای مردمی و ارتش سوریه نرسد. دودی هم که در بالای شهر وجود دارد مربوط به انفجار این زرادخانهها است. خوشبختانه از وقتی که ما در حلب حضور داشتیم درگیری به آن مفهوم گزارش نشده است.
حس مشترک مردم خرمشهر و حلب پس از آزادسازی
یامینپور: هرچند در متن خوشحالیای که داریم و در همگرایی و همنوایی با روح و تازه مردم در شهر حلب و همچنین فوعه و کفریا، در عین حال این ناراحتی وجود دارد که این مردم بعد از پنجسال یک شهر سوخته را تحویل میگیرند. شهری که در زیبایی و رونق تجاری و اقتصادی و ویژگیهای تاریخی و باستانی خود ضربالمثل و سرآمد بود به تلی از خاک و خاکستر تبدیل شده است. با این وجود شاید حس این مردم را بیشتر اهالی خرمشهر شریف درک کنند که بعد از چندین سال به زادگاه خود برگشتند، هرچند از خانهها و شهرهایشان چیزی جز خاک باقی نمانده بود.
برجام سوریه و ادامه خط مقاومت بعد از آزادسازی حلب؛ کدام راهحل راهگشاست؟
آقای دکتر جبلی میخواهم سوژه بحث را عوض کنم. استراتژی جمهوری اسلامی در مقابل معضل و بحران تروریستها در منطقه و عراق و سوریه کدام باید باشد؛ برجام سوریه و ادامه خط مقاومت؟ حلب آزاد شده، ولی موصل و مناطق دیگر درگیر این ماجرا هستند.
توازن قدرت بین دو طرف متخاصم با معیارهای دیپلماتیک و سیاسی قابل اندازهگیری نیست
جبلی: اتفاقاتی که در ماههای اخیر در عراق و سوریه شاهد آن بودیم که یکی از نتایج آن آزادی حلب بود و انشاءالله نتایج بعدی آن آزادی موصل عراق و مناطق دیگری که در اشغال تروریستها است، نشان داد که توازن قدرت بین دو طرف متخاصم با ملاک و معیارهای رایج دیپلماتیک و سیاسی شاید قابل اندازهگیری نباشد. ما در حلب با یک شرایط کاملاً نامتوازن بین دو جبهه روبهرو بودیم. یک طرف قدرت رسانهای عظیم امپراتوری رسانهای جهان را در اختیار دارد، قدرت سلاح، تجهیزات، ثروت و پشتیبانی لجستیک و مالی و نظامی، طرف دیگر در محاصره و بدون برخورداری از این امکانات. ظاهر امر و معادله عدد و رقمی بین این دو سوی جبهه نشان میدهد که قاعدتاً آن جبههای که در اقلیت قرار دارد باید امتیازهای زیادی را بدهد تا چیز کمی بهدست آورد، اما در ماجرای مبارزه واقعی جمهوری اسلامی و همپیمانان ایران با تروریسم شاهد این بودیم که این ملاک و معیارها خیلی در صحنه عمل بهکار نیاید، آن چیزی که در صحنه عمل میزان کار را تعیین میکند و حجم قدرت دو طرف را مشخص میکند، ایستادگی هر یک از طرفین بر روی داشتههای خودشان است.
آنها روی داشتههای مادی خودشان، جمهوری اسلامی و همپیمانانش بر روی داشتههای معنوی خودشان. شعاری را که جمهوری اسلامی از ابتدا سر داد، شعار مبارزه واقعی با تروریسم بود و نه تقسیم کردن تروریسم به بد و خوب. دنیا سه ماه است که منتظر است آمریکا بگوید کدام گروهها را تروریست میداند و کدام را تروریست نمیداند. هنوز هم آمریکا به این نتیجه نرسیده است. این به آن معنا است که هدف و قصد آمریکا مبارزه با گروههای تروریستی نیست. مثالی بزنم؛ این چندهزار نفر تروریست داعشی که در مناطق تحت کنترل خودشان در عراق به سوریه راه افتادند و ستونکشی کردند و شهر تدمر را دو باره اشغال کردند، آیا از چشم رادارها و هواپیماها و ائتلاف غربی که برای مبارزه با تروریسم در عراق و سوریه به سر میبرد، آیا دیده نشدند؟ آیا میتوان این موضوع را که اینها بدون اطلاع از نیروهای نظامی آمریکا که به وفور در منطقه وجود دارند و آسمان و زمین را کنترل میکنند حرکت کردند، باور کرد. اصلاً منطقی نیست. لذا استراتژی جمهوری اسلامی برای مبارزه با تروریستها کاملاً روشن و واضح است.
درگیری واقعی با تروریستها و عدم فرق گذاشتن بین تروریست خوب و بد است. این یک طرف داستان بود. از سوی دیگری ایستادگی بر روی مواضع است. داستان حلب یک نمونه کاملاً روشن است. معاملهای که در آخرین مراحل آزادسازی حلب صورت گرفته بود مبنی بر اینکه تروریستها با سلاح سبک خارج شوند و غیر نظامیها خارج شوند و شهر بدون درگیری به تصرف نیروهای سوری در بیاید. تا این مرحله توافق شده بود. اما اینکه آیا بیش از میشد چیزی بیشتر گیر جبهه مقاومت بیاید، اینجاست که مذاکرات موفق معنا پیدا کرد و نشان داد که یک مذاکرات مبتنی بر حس قدرت و اعتماد به نفس و اتکای به توانمندیهای واقعی که باید به آنها ایمان آورد میتواند فواید خیلی بیشتر از آزادسازی حلب را داشته باشد. اصلاً موضوع فوعه و کفریا در دستور کار نبود، اما علاوه بر آزادی حلب این دو شهرکی که بهعنوان یک برگه فشار بر روی جبهه مقاومت تحت کنترل تروریستها بود اهمیت خود را از دست داد. بله، تعدادی از افراد از آنجا خارج شدند، هرچند هنوز بهلحاظ جغرافیایی فوعه و کفریا در اختیار تروریستها است، اما ارزش و اهمیت استراتژیک خودش را برای تروریستها از دست داد، یعنی ما علاوه بر حلب یک برگه امتیاز مهم دیگر هم از طرف مقابل گرفتیم. این نشاندهنده این است که هرگاه معاملهای براساس ایمان و اعتقاد واقعی به داشتهها و توانمندیهای خودمان باشد، میتواند ثمره خیلی بیشتر از چیزی داشته باشد که ما فکر میکنیم در عمل ممکن است به آن برسیم و این اتفاقی بود که در حلب افتاد.
به سردار سلیمانی نامه نوشتند که چارهای جز قبول برجام منطقهای ندارد/ بهترین پاسخ به این نامه آزادسازی حلب بود
یامینپور: البته آقای دکتر خیلی دیپلماتیک جواب دادند و من مجبورم کمی جهانآرایی توضیح دهم که دو نگاه در کشور ما بین سیاستمداران در موضوع حل معضل سوریه و عراق وجود دارد. گروهی که معتقدند باید مکانیزم برجام را در مسئله هستهای ایران تعمیم و تسری به حل مسائل منطقهای بدهند و گروهی که معتقدند باید مکانیزم مقاومت را ادامه دهند. آقای قاسم سلیمانی نماینده این نگاه است که براساس نگرشی که در حوزه مقاومت نظامی و البته فرهنگی در منطقه دارد، میشود با این مکانیزم حلب آزاد کرد. البته بین این دو نگاه همچنان جدال برقرار است. اخیراً دیدم یکی از فعالان فتنه ۸۸ که بهتازگی از زندان آزاد شده بود یک نامهای خطاب به آقای سلیمانی نوشته بود که شما باید به برجام منطقهای و برجام در سوریه تن دهید و البته به این نامه پاسخی داده نشد. به نظرم بهترین پاسخ به این نامه آزادسازی حلب بود.
آقای دکتر جبلی! چه اتفاقی افتاده که بعضی از افراد مجبور شدند صف خودشان را با جریان معاند در سوریه جدا کنند. من چهرههایی را میشناسم که مواضع مشخصی دارند و نتوانستند از آزادسازی حلب موضعی غیر از خوشحالی بگیرند. این ماجرا دو سر بیشتر ندارد، یا طرف مردم سوریه هستید یا طرف تروریستها. طرف سومی وجود ندارد.
افراد مخالف سیاستهای ایران چارهای جز ابراز خوشحالی از آزادسازی حلب ندارند
جبلی: در این چند سال اینقدر صحنه آشکار و روشن بوده است که تمام گروههای به اسم معارض و در عمل جنایتکار و آدمکش، طبیعت و خوی وحشیگری خود را انحای مختلف نشان دادند که واقعاً انکار وحشیگری و تروریست بودن آنها مثل انکار خورشید آسمان در روز است، یعنی امکان ندارد کسی بتواند خلاف آن را بگوید. اگر این اعترافات را از افرادی که وابسته به شبکهای هستند که خودش وابسته به کشوری است که مدافع و پشتیبان اصلی تروریستها است میشنویم، بهخاطر این است که انکار این واقعیت، انکار روز است. از طرف دیگر مخاطبی که این شبکه برای او صحبت میکند، مخاطب ایرانی است که صحنه را بهدرستی تشخیص داده و میفهمد یعنی چه، جلوی این مخاطب دیگر نمیشود حرف دیگری زد. چهبسا مواضعی که از این عناصر و افراد دیدیم از سر استیصال است و مگر میشود چیزی غیر از این در مقابل مردم ایران بگویند، یعنی مردم ایرانی که با طبیعت و خوی وحشیگری تروریستها آشنا شدند و پذیرفتند که بهترینهای خود را به خارج از مرزها بفرستند برای اینکه این تهدید را از کشور خود دور کنند و با این تهدید در بطن خودش مبارزه کنند، مگر میشود جلوی این مردم از تروریستها حمایت کرد. به نظر میرسد چارهای نداشتند که این مواضع را بگیرند. جسارتاً عرض میکنم این را نباید حمل بر این کرد که چقدر انسانهای پاکیزه و خوبی هستند که آمدند روی مواضع انسانی تأکید میکنند. به این اشاره دو باره تأکید میکنم که اتفاقی که در در صحنه سوریه و منطقه در شش سال گذشته افتاده است خوب است یادآوری کنیم، امروز ۱۹ دسامبر است، دو روز پیش سالگرد خودکشی آن جوان تونسی بنام محمد بوعزیزی بود که آن جرقه شروع انقلابهای عربی بود، الان وقتی صحنه را جلوی خود میگذاریم، میبینیم تمام این اتفاقاتی که افتاد و در ابتدا هم واقعاً با گرایش مردم به رها شدن از استکبار و دولتهای استبدادی بود موجی را برای تسویهحساب منطقهای راه انداختند و روی آن احساسات مردم منطقه که میخواستند از حاکمان مستبد خود رها شوند، نشاستند تا بتوانند تسویهحسابهای منطقهای و تاریخی خود را داشته باشند. از محور مقاومت خلاص شوند، از دولت سوریه که پشتوانه محور مقاومت بوده خلاص شوند و ایران را تبدیل به یک شیر بییال و دم و اشکم در منطقه کنند و این اتفاق با خلق گروههای تروریستی دامن زده شد. هم برای اینکه جنگ و لبه تیز دشمنی را بهجای رژیم صهیونیستی متوجه داخل کشورهای اسلامی کنند و هم برای آن تسویهحساب تاریخی بهنفع رژیم صهیونیستی که در این دوره بعد از اتفاقات بسیار فجیعی که رخ داد خوشبختانه ثمره داد و آن این بود که طبیعت کسانی که فکر میکردند از تروریستها میتوان جهت رسیدن به اهدافشان بهعنوان ابزار استفاده کرد برای افکار عمومی در جهان روشن شد و الان شاهد این هستیم که نه قدرتهای غربی و نه پیروان آنها در رسانهها و کشورهای اطراف ما جرئت نمیکنند که بتوانند از این گروههای تروریستی دفاع کنند و مجبور هستند صحنه ماجرا را در رسانههای خود عوض کنند و بهجای جنگ با تروریست بگویند کشتار غیر نظامیان، یعنی صحنه را به صحنهای غیر از واقعیتی که اتفاق میافتد تبدیل کنند. به نظر میرسد صحنه روشن است و اتفاقاتی که میافتد علیرغم تلخ بودنش انشاءالله ثمرات خوبی خواهد داشت، البته در سایه مقاومت و ایمان به توانمندی های خود.
یامینپور: باید یک خستهنباشید به رزمندگان قهرمان جبهه مقاومت بگوییم، به مدافعان حرم، از جوانان عزیز ایرانی تا جان بر کفان و سلحشوران تیپ فاطمیون و زینبیون، خستهنباشید به حاج قاسم سلیمانی و همه همرزمان و دوستانش در حلب. حضرت آقا چند وقت پیش فرمودند که خرمشهرها در پیش است. یکی از آنها حلب بود، چه در صحنه جغرافیایی و نظامی و چه در صحنههای اقتصادی و فرهنگی. انشاءالله شاهد فتحالفتوح اصلی هم باشیم