ظهر روز یکشنبه دوازدهم دی ماه با گوشیام تماس گرفتند. پرسیدند شما میخواستید مدالتان را تقدیم آقا کنید؟ فردا ساعت ۹ تشریف بیاورید بیت.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو - فاطمه خسرونژاد*؛ ظهر روز یکشنبه دوازدهم دی ماه با گوشیام تماس گرفتند. پرسیدند شما میخواستید مدالتان را تقدیم آقا کنید؟ فردا ساعت 9 تشریف بیاورید بیت. اولین کاری که میکنم این است که با پدرم تماس میگیرم تا مدال را خیلی سریع از نیشابور برایم بفرستند که تحویل این هدیه به صاحبش بیشتر از این طول نکشد! متوجه میشوم که با خانم شکیبا دانشجو و آقای مسعود عبدلی هم تماس گرفتهاند. یعنی همان سه نفری که در نمایشگاه نانو بیت در تاریخ 11 بهمن ماه سال گذشته نیز خدمت آقا رسیده بودیم و درخواست تقدیم مدالهایشان را داشتیم. حالا بعد از حدود دو سال این توفیق را پیدا کردیم.
با شکیبا برای رفتن به بیت هماهنگ میکنم. ساعت8 و20 دقیقه صبح مدال به دستم میرسد. تا ایستگاه مترو شریف میدوم. به هر سختی من و شکیبا خود را به بیت میرسانیم. دقیقا راس ساعت 9! آقای عبدلی هم آن جا حضور دارند. از گیت اول رد میشویم و وارد دومین گیت میشویم. باید مدتی منتظر بمانیم. شروع میکنیم با شکیبا از خاطرات گذشته و فعالیتهای کانون صحبت میکنیم تا زمان زودتر بگذرد. شکیبا باز هم همان دغدغه همیشگی را مطرح میکند: (بگوییم که المپیاد نانو سهمیه کنکور ندارد).
ساعت از نه و نیم گذشته است که وارد یک اتاق دیگر میشویم. خانمها در بخش دیگری مینشینند و از مدالها و رشتههای دانشگاهی هم میپرسیم. اولش کمی استرس داشتیم که مدال ما کشوری است و بقیه جهانی! ولی بعد میبینیم افراد دیگری هم هستند که مدال کشوری دارند. از زیست و شیمی گرفته تا ریاضی و...
اعلام میکنند که باید به اتاق اصلی برویم و همزمان چای میآورند و خب از چای بیت هم نمیشود گذشت! چون ممکن است اولین و آخرین باری باشد که گیر آدم میآید.
وارد اتاق اصلی میشویم! اینجاست که دیگر اوج شگفتی و شوق من و شکیباست. یک اتاق متوسط که چندین ردیف صندلی در انتهای آن و یک ردیف صندلی هم به صورت گرد در بالای آن چیده شده است. درست شبیه دیدارهای خصوصی آقا که همیشه در تلویزیون میدیدیم! و من که هرگز این لحظه را به خواب هم نمیدیدم. چون همیشه میگفتم دیدار المپیادیها با آقا مخصوص مدالآوران المپیادهای اصلی است و من هرگز چنین توفیقی نخواهم داشت! ولی حالا این توفیق نصیبمان شده بود. مینشینیم و بقیه هم کم کم میآیند. قلبمان به شدت میزند و همه نگاهها به در است تا آقا بیایند.
شکیبا میگوید: چقدر این مدال برایمان پر خیر و برکت بود! و من ادامه میدهم: حالا و با وجود این دیدار، دیگر چه اهمیتی دارد که این مدال برایمان سهمیه کنکور داشته یا نه!
ساعت حدود10 و نیم است که آقا وارد میشوند. و همچنان در بهت و شوق
(رهبر انقلاب اسلامی، دیدار با جمعی از نخبگان جوان علمی کشور را، باز شدن پنجرهای به سوی یک باغ دلگشا و ورود هوای تازه، و فروزانتر شدن امیدها به تحقق اهداف والای نظام و کشور، توصیف کردند و گفتند: من شکرگزار خداوند متعال به سبب وجود جوانهای خوب، صالح و نخبه کشور هستم و این جوانان نیز باید شکرگزار نعمت نخبگی و ظرفیتها و استعدادهای بالای خود باشند.)
و خدا میداند که این توصیفات با دل ما چه میکند
پس از صحبتهای رییس و مسئول بسیج دانشگاه شریف و چند دانشجوی دیگر از حضار، آقا صحبتهای خودشان را شروع میکنند.
بخشی از گزیده سخنان ایشان:
هستههای نخبگی که همچون گلخانههایی در سراسر کشور پراکنده هستند، قطعاً آیندهی کشور را سرشار از عطر علم و تجربه و استعداد و تدین و انقلابیگری خواهند کرد.
تلاش و حرکت علمی در کشور بههیچوجه نباید کُند یا متوقف شود بلکه باید با شتاب بیشتری ادامه یابد.
ایشان «اهتمام جدی به آرمانهای دینی و الهی و تعهد انقلابی» را لازمهی پیشرفت واقعی کشور دانستند و تأکید کردند: این موضوع باید در همهی عرصههای کشور اعم از اقتصاد، سیاست، کار علمی، ادارهی کشور و گزینش مدیران مورد توجه ویژه قرار گیرد.
ایشان سومین عامل برای پیشرفت کشور را، «ثبات و ایستادگی در راه دین و انقلاب» برشمردند و گفتند: انجام کارهای بزرگ همچون پیروزی انقلاب اسلامی و یا موفقیت در هشت سال دفاع مقدس و همچنین مقابله با فشارها و تعارضها علیه نظام اسلامی، بهدلیل انسانهایی بوده است که دارای ثبات قدم و ایستادگی بودند و در مسیر دین و انقلاب دچار انحراف و تزلزل نشدند و از افراد متزلزل در راه دین و انقلاب باید حذر و پرهیز کرد.
برایمان از فعالیت زنان گفتند و اینکه مسئولان دانشگاهها باید تسهیلات و شرایطی را فراهم کنند که زنان دانشجو و محقق، علاوه بر انجام کارهای علمی خود، بتوانند وظیفهی همسرداری و نگهداری از فرزندان را نیز انجام دهند و مجبور به کنار گذاشتن مسیر علمی خود نشوند.
ایشان همچنین مدالهای نخبگان علمی را بسیار با ارزش و نماد استعداد درونی و هویت والای این جوانان دانستند و خاطرنشان کردند: ارزش معنوی این مدالها بسیار بالاتر از ارزش مادی آن است و به همین دلیل من مدالهای اهدایی جوانان نخبه را با کمال میل و با افتخار میپذیرم اما بعد به خود آنان باز خواهم گرداند.
در انتها چند نفر هم اجازه میگیرند و ایستاده صحبت میکنند. یکی از آنها اما حرفی را میزند که ما میخواستیم بگوییم
از اینکه المپیادها نباید محدود به رشتههای فنی و مهندسی شود و باید المپیادهایی مثل رسانه، اقتصاد و فلسفه هم اضافه شود. و از المپیاد نانو نام میبرد که برگزیدگانش اینجا هستند و آنها هم بههرحال در پیشرفت علمی این کشور سهیم هستند و چرا این المپیاد نباید سهمیه کنکور داشته باشد؟
آقا هم درستی حرف ایشان را تایید میکنند و لبخند رضایت بر لبان من و شکیبا مینشیند و از همه بیشتر از این خوشحالم که دستاوردهایمان در المپیاد نانو آنقدر چشمگیر بوده که کسی که خودش در المپیاد نانو نبوده هم برای این المپیاد دغدغه سهمیه کنکور پیدا کرده است
جلسه که تمام میشود در یک ردیف میایستیم و مدالهای دختران بههمراه مدال من و شکیبا به آقا تقدیم میشود. هرکدام میتوانیم در حد یکی دو جمله با آقا حرف بزنیم. من فقط التماس دعا گفتم و شکیبا هم از اینکه تمام فعالیتهای ما برای خشنودی امام زمان(عج) است و بعد هم التماس دعا. چند نفری موفق میشوند عبای آقا را ببوسند و برای همسرانشان از آقا انگشتر بگیرند و البته چفیه که به همه خانمها میرسد
جلسه تمام میشود. نماز میخوانیم و برمیگردیم ولی...
بار سنگینی از مسئولیت روی دوشمان حس میشود.
* دارنده طلای دوره پنجم و برنز دوره چهارم المپیاد دانشآموزی نانو - دانشجوی ترم سوم مهندسی مواد دانشگاه صنعتی شریف