گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو- مصطفی احمدی؛ عملیات فریب چیز جدیدی نیست.از قدیم الایام هم وجود داشته است،منتهی شکل آن پیچیده تر شده است.ایرانیان باستان برای مقابله با دشمنان به خصوص در جنگ های پارتیزانی از این شیوه استفاده می کردند. یا حتی در عصر ما هم چون طرحی که وزارت اطلاعات در سال 67 برای فریب آمریکا در نظر گرفته بود.
عملیات فریب یعنی گمراه کردن دشمن،به اشتباه انداختن دشمن. یا ایجاد عدم اطمینان یا تردید در طرف مقابل در موقعیت های جنگی یا یزنگاههای حساس
.با توجه به پیچیدگی های جامعه ی امروزی این فریب می تواند در حوزه های مختلفی همچون نظامی،اقتصادی و علمی و روانی صورت پذیرد.برای مقابله با دشمن و برنامه ریزی برای این کار نیاز به رفتارشناسی دشمن مثلا آمریکا با کشورهای رقیب یا کشورهای دارای تخاصم ،هست.هم چنان که امروزه مجموعه های دفاعی ما نبردهای نظامی آمریکا را با کشورهای دیگر رصد و تجزیه و تحلیل می کنند.
عملیات فریب آمریکا به همراه غربی ها علیه کشورهای دیگر در دو مورد جالب توجه است.1-عملیات آمریکا و متفقین در جنگ جهانی دوم علیه آلمان هیتلری 2- عملیات فریب شوروی با شروع رقابت تسلیحاتی
عملیات فریب آلمان هیتلری در نبرد نرماندی بود. هدف فریب شامل منحرف کردن توجه آلمان از ساحل نرماندی به عنوان محل اصلی پیادهسازی نیروهای متفقین برای انجام عملیات خارجسازی فرانسه از تسلط آلمان و فراهم آمدن زمینهی سقوط آلمان هیتلری
متفقین برای آزاد سازی فرانسه این نقشه راطراحی کرده بودند.مرحله شروع حمله ساحل نرماندی انتخاب شده بود.بعد از یکسال عملیات فریب، در نقطه از قبل پیش بینی شده، شروع به حمله کردند.ولی آن قدر عملیات انحرافی در سرتاسر اروپا علیه آلمان ها انجام دادند که قدرت تصمیم گیری صحیح از آلمانها گرفته شد. آلمان فکر میکردند که این عملیات(در ساحل نرماندی) انحرافی است.یعنی مطمئن نبودند.
عملیات فریب علیه شوروی با هدف زیر انجام شد:
جان کری در جایی گفته بود مدل مذاکره با ایران مدل شوروی است.
بعد از روی کارآمدن اوباما مسئله هسته ای ایران تاکید بیشتری گرفت و برجسته تر شد.از آن طرف در دوره احمدی نژاد هم با قوت بیشتری مسئله هسته ای پیگیری شد.یک بخش از عملیات فریب شامل تغییر اولویت ها و تغییر محاسبات است. اما رهبر معظم انقلاب درآن سال ها با نامگذاری عناوین سال با محتوا و مسمای اقتصادی از یک طرف مانع از منحصر شدن تمرکز دولت به یک حوزه خاص-داستان شوروی –شدند و از طرفی مسائل چند سال بعد را می دیدند.البته پیگیری ها و شکستن تعلیق درآن دوران کار درستی بود و انرژی هسته ای یک بخش از مسائل اقتصادی بود ونه همه آن. اینکاررهبری انقلاب در واقع عملیات ضد فریب بود.ایشان در سخنرانی 14 خرداد91 که جزء کلیدی ترین سخنرانی ها هست فرمودند: «محافل سیاسى و رسانهاى دنیا از خطر ایران هستهاى دم میزنند؛ که ایران هستهاى خطر دارد! من میگویم اینها دروغ میگویند، اینها فریبگرى میکنند. آنچه آنها از آن میترسند و باید هم بترسند، ایران هستهاى نیست؛ ایران اسلامى است.»
تا اینجای کار آمریکایی ها اصلا نتوانستند عملیات فریب را کامل کنند. اما شروع مذاکرات هسته ای در دولت روحانی بخت و اقبال را دوباره به آمریکایی ها برگرداند.چیدن تمام تخم مرغ ها در یک سبد،اولویت دادن بیش از اندازه به مذاکرات ، جست و جوی سرابِ کلید حل مشکلات اقتصادی در لوزان و نیویورک و قول رئیس جماعت تدبیر درباب گشایش های بعد توافق حتی آبِ خوردن همان چیزی بود که آمریکایی ها در عملیات فریب نرم به دنبالش بودند. دولت روحانی حتی به بیشترین توصیه رهبر انقلاب - استحکام درونی و اقتصاد مقاومتی – هم توجهی نکرد.
البته امیدوارشدن و رو کردن بخت و اقبال به آمریکایی در عملیات فریبی که پیش از این نتوانسته بودند کامل کنند، درچیدن تمام تخم مرغ ها در یک سبد خلاصه نمی شود.حسن روحانی در ایام تبلیغاتی اش اعلام کرده بودکه (در صورت پیروزی) ظرف 6ماه با آمریکا رابطه برقرار می کند.این نشان دهنده ی زمانه نشناسی و عدم درک صحیح وی از اوضاع ،واقعیات و مناسبات منطقه و بقیه همفکرانِ در کسوتِ کاندیدای ریاست جمهوری اش سال 92 بود.کسانی که اخبار و رویدادها ماههای پایانی 91 و اوایل سال 92 را رصد می کردند به خوبی به یاد دارند که رهبر انقلاب چقدر در مورد مذاکراه با آمریکا هشدار می داد.جمله معروف و تاریخی "من انقلابی ام،دیپلمات نیستم" در همان زمان بود. مسئله آنجا بود که رهبری انقلاب در 19/11/91 فرمودند:« سیاست خاورمیانه ای آمریکا دچار شکست شده و آمریکاییها احتیاج دارند برگ برنده ای رو کنند، برگ برنده آنها کشاندن ایران پای میز مذاکره است.»
البته توجه شود که ما تا قبل از این با 5+1مذاکره می کردیم اما نه رودرو و دوجانبه با آمریکا. به کرات دیده شد که ملاقات فقط،ملاقات کری و ظریف بود و بقیه کشورها در عمل هیچ بودند. روحانی متنبه نشد یا نخواست با این توصیه راهبردی رهبری متنبه شود.
موارد زیر به اختصار در این راستا قابل بحث است:
1-هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ اقتصاد
جدای از غلط بودن این حرف از لحاظ علمی این گزاره در عمل می گفت که بله ؛نقطه ضعف روحانی اقتصاد هست.برای دشمن این معنی داشت.احمدی نژاد زرنگ بود می گفت قطعنامه ها کاغذپاره است اما در خفا به سفرا می گفت جلویش را بگیرید.از این بابت که مبادا دشمن طمع کند که بفهمد نقطه ضعف شما کجاست.و شما ضربه دیدید.
2-نگرفتن حربه تحریم از دست دشمن
رهبری انقلاب در دیدارمردم قم در سال 93فرمودند:« باید حربه تحریم را از دست دشمن بگیرید چرا که اگر چشم به دست دشمن بدوزید تحریم ها همچنان باقی خواهد ماند.» روحانی با ارسال این پیام که بیشتر از غربی ها دنبال توافق هست و توافق به هرقیمت؛باعث شد هم چنان این حربه در دست آنها بماند.
3-ادعای خلاف واقع خالی بودن خرانه
به خلاف واقع گفتن این جمله آنهم در شرایط مذاکره.حتی یک انسان عادی و معمولی وقتی جایی می رود،واقعا هم اگر در خانه اش هیچ چیزی نباشد، باز داد نمی زند که خانه من خالی است. تا چه برسد که دشمنش بفهمد.
4-مایوس نشدن دشمن
دشمن تا مایوس نشود ول نمی کند. باید ناامیدش کرد.عملکرد روحانی خصوصا، با بذل امتیازات فراوان در توافق مادر در آذر ماه 92 باعث شد، که وقتی تحلیل روزنامه های خارجی اعم از اروپا و امریکا را می خواندید ته حرفشان این بود که بله تحریم ها جواب داده. روس ها و چینی ها از دادن این همه امتیازات تعجب کرده بودند که در ایران چه خبر شده است؟
اگر می خواهید دشمن را از تهاجم منصرف کنید،اظهار ضعف نکنید.در چالش اقتصادی بعضی اشتباه کردند و اظهار ضعف کردند.16/12/95
خسارت محض!
اگر توافق نمی شد به گفته ی اوباما خود به خود تحریم ها فرومی پاشید آنها درواقع هیچ راهی جز توافق نداشتندگزینه ی جنگ مدت ها پیش کنار گذاشته شده بود و تحریم دیگرجواب نمی دادبزرگترین تحریم بانک و نفت بود که باز هم ایران طاقت آورد. آیا بالاتر از این تحریم ها، تحریم دیگری بود؟ اوباما راست گفت چون بقیه کشورها دیگر بریده بودند و نمی شد دیگرعلیه ایران اجماع بوجود می آورد.بزرگترین اشتباه در زمینه ی اقتصادی وتکمیل عملیات فریب اقتصادی