به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ تعریف هایی از فیلم «ترمینال غرب» شنیده بودیم، بازیگران هم مجوعه ای چهره های خوب سینما و تلویزیون بودند، به کمک دوستان جشنواره عمار توانستیم یک نسخه از فیلم را تماشا کنیم و از عوامل فیلم دعوت کنیم تا برایمان بگویند این فیلم خاص و ویژه را چطور ساخته اند؟ فیلمی سیاسی که از حسن روحانی تا مادر شهید احمدی روشن در آن ایفای تقش کرده اند و انتقادات خوبی به مسائل انرژی هسته ای دارد.
با دعوت ما قربانعلی طاهرفر کارگردان فیلم و علی سلیمانی بازیگر خوب حوزه تئاتر، تلویزیون و سینما فرصتی برای یک مصاحبه طولانی اما جذاب را در اختیار ما قرار داده اند که شما مشروح آن را می خوانید.
در مورد فیلم صحبت کنید؟ چطور شد این سوژه را انتخاب کردید؟ قبل از این هم کار بلند انجام داده بودید یا خیر؟
طاهرفر: این فیلم نامه از قبل آماده بود و ساخت آن از جشنواره عمار به من پیشنهاد شد. البته سر فیلم نامه یک فراز و نشیب هایی بود و من ترجیح میدادم تغیراتی انجام بدهم در آن اما چون قصه موضوع روز بود و اگر زمان را از دست میدادیم، از دهن می افتاد چاره ای نبود جز اینکه فیلمنامه را بدون چکش کاری اساسی بسازیم.
اینکه چرا این داستان و ساختش را انتخاب کردم؟ خب چون مسئله روز بود و نگاه خودم نسبت به مسائل پیرامون این است که اگر به مرز شعار نرسم برای هنر خودم رسالت قائل هستم؛ این رسالت یکی انقلابی اجتماعی و فرهنگی است. من معتقدم باید دینم را نسبت به انقلابی که دوستش دارم ادا کنم. این خالصانه و صریح ترین جوابی بود که تا به حال داده ام.
ولی عرض کردم چالش هایی هم با این فیلم داشتم در مورد فیلم نامه، چون من فیلم ساز شهرستانی هستم و همه رزومه و تجاربم در شهرستان بود، من از سال 75 ونارد تلویزیون شدم و تقریبا چهار سریال تلویزیونی و سه تله فیلم کار کردم در تبریز شبکه سهند ولی فیلم سینمایی آن هم با این فضا اولین تجربه ام بود.
ورود به سینما برای کارگردان ها هم خطرناک است هم جذاب نگران نبودید این شروع با یک فیلم سیاسی باشد؟
من قبل از این فیلم اولین فیلمی که پروانه ساخت گرفتم فیلم «آراز» بود به تهیه کنندگی جمال شورجه و کارگردانی خودم که دو سال قبل پروانه ساخت گرفتیم و موضوعش قیام 29 بهمن تبریز بود اما متاسفانه به دلیل تامین نشدن منابع مالی هیچ وقت فرصت ساختش فراهم نشد. خب می دانید، این جور فیلم ها اسپانسر میخواهد و متاسفانه این روزها کسی حاضر نیست در آثاری با این مضامین سرمایه گذاری کند.
خیلی ها دوست ندارند این اتفاقات در سینمای ایران بی افتد؛ متاسفانه وضعیت سینمای کشور این شکلی است و خیلی از همکاران من در سینما دوست ندارد فیلم اولی که از آن ها روی پرده بیاید با موضوع انقلاب باشد! چرایش را من نباید جواب بدهم ولی همینقدر بگویم که وقتی خبر دریافت پروانه ساخت آن فیلم در برنامه هفت اعلام شد، خیلی ها با من تماس گرفتند و گفتند فلانی قاطی این بازی ها نشو و سمت این نرو که با سینمای انقلاب کارت را شروع کنی چون جامعه سینما تو را پس می زنند و کسی تحویلت نمی گیرد!
اما من با توجه به پژوهش هایی که کردم معتقدم ماجرای قیام تبریز یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی است و متاسفانه به فراموشی سپرده شده، کاملا هم برای ساختش مصر بودم اما متاسفانه امکان آن فراهم نشد.
بعد از آراز چطور به گزینه «ترمینال غرب» رسیدید؟
قبلا با عمار در ارتباط بودم چند دوره ای هم با مستندهایم شرکت کرده بودم. بچه های عمار یک سری بررسی انجام داده بودند و براساس همان چند کارگردان را برای این کار انتخاب کرده بودند و بنده هم جزو آن ها بودم.
خب همه رویکردهای فیلم نامه از روایت قصه، درامش و موضوعاتی که طرح شده بود مسئله خود من هم بود؛ یعنی موضوع دانشمندان هسته ای، فرار مغزها و دریاچه ارومیه که جزو دغدغه های فکری هر ایرانی است.
این فیلم کست متنوعی دارد در حوزه بازیگری خودتان انتخاب کردید؟
این فیلم هم مثل همه فیلم های دیگر روال طبیعی خودش را داشته این طور نبوده که رانت یا ویژگی خاصی داشته باشد. با کمک تهیه کننده عوامل را انتخاب کردیم.
در انتخاب بازیگرها مشکلی نداشتید؟ کسی بوده که پیشنهاد بازی در این فیلم را برای سیاسی بودنش نپذیرد؟
در بیشتر نقش هایمان مشکلی نداشتیم. مثلا خود علی سلیمانی جز انتخاب های اول بود که خدا را شکر کار را قبول کرد. امام خب انتخاب های اینطوری هم بودند که نپذیرند و من چون احترام خاصی برایشان قائلم و معتقدم نام بردن از کسی به لحاظ حرفه ای درست نیست؛ چیزی نمی گویم. ببینید بازیگر مختار است قبول کند یا نکند.
آقای سلیمانی شما چطور؟ نگران نبودید که در یک فیلم سیاسی کار کنید؟
نه من اساسا در گارد سیاسی کلا این وری هستم، این را خیلی واضح می گویم. حتی در برخی محافل به من می گفتند چرا نمایش «روز حسین» محمد رحمانیان را بازی کردی؟ خب آن نمایش خاص بود و من می دانستم کار بدی نکردم! چون فضای حادثه عاشورا بود و همیشه دفاع می کنم ولی در مورد استراتژی سیاسی اش خب من دوست داشتم در این چالش ها باشم.
در مورد «ترمینال غرب» هم باید بگویم این موضوع برای من هم محل سوال بود و می خواستم ببینم این فیلم نامه چطوری به قضیه نگاه می کند. وقتی فیلم نامه را خواندم، دیدم چیز جالبی است؛ حتی اسمش هم برایم جذاب است. اسم فیلم بازتاب این مفهوم است که تو وقتی بروی به سمت غرب باید خیلی چیزها را کنار بگذاری و در نتیجه اتفاقی که می افتد این است که یک دختری خیلی چیزها را می گذارد و می رود و نابود می شود؛ وقتی تماشاگر را در این موقعیت قرار می گیرد می بیند خب هر کدام از ما برویم باید خیلی چیزهایمان را بدهیم.
من افتخار نداشتم با طاهرفر کار کنم ولی خیلی خوشحالم که اتفاق افتاد اولا یک دوست خوب پیدا کردم دوما خوشحالم که نوع نگاهش شبیه من است.
به زعم من هر هنری حتی نقاشی اگر در جامعه بازتابش را نبینیم کاربردی ندارد. وقتی یک اتفاقی افتاده مثل جنگ و ماجرای 88 اگر در هنر بازتاب مردمی و اجتماعی نداشته باشد به درد نمی خورد؛ چرا جنگ جهانی دوم هنوز در اذهان زنده است؟ چون بعد از 53 سال نجات سرباز رایان ساخته می شود این یعنی هنوز آن مسئله در اولویت است هم برای مردم هم برای فیلمساز و بازخورد خوبی هم دارد. به قول ملاقلی پور جنگ یک گنج عظیمی برای هنرمند است ماجرای 88 همین است، من له یا علیه آن ماجرا حرف نمی زنم ولی در کار نوع نگاه فرد به آن ماجرا برایم مهم است؛ نوع نگاه طاهرفر برای من جالب و نزدیک به نگاه خودم بود چون قضاوت نمی کرد و فقط برای مخاطب ترسیم میکرد که ببین اگر این اتفاق بیفتد می شویم ترمینال غرب!
البته متاسفم که در فضای هنری نگاه خوبی وجود ندارد. در فضای هنر به دیگران دیدگاه الصاق می کنند که مثلا تو چون فلان اعتقاد را داری تندرو هستی در حالی که من بازیگر هستم! سواد اجتماعی دارم، مطالعه دارم و باید به روز باشم. الان هم با توجه به آگاهی هایم دوست دارم این جوری دیده شوم، چرا باید به من انگ زده شود؟
کمی در مورد نقش تان برایمان بگویید
نقش من در این فیلم خیلی زیاد نیست ولی دوستش دارم. تست گریم من خیلی طول کشید و با کمک کارگردان برای این کاراکتر میخواستیم لهجه طراحی کنیم اما بعد به این نتیجه رسیدیم که به جای لهجه بهتر است از لکنت زبان استفاده کنیم. این کاراکتر نماینده طیفی است که خیلی خوب حرف نمی زند و الکن است.
من در این کار لکنت دارم و نقش دایی سروناز را باز می کنم که در تلاش است تا سروناز از ایران نرود اما الکن است و نمی تواند نماینده نسل جوان را قانع کند.
آقای سلیمانی بازیگری است که بگوید من صرفا بازیگرم و هر چیزی را ممکن است بازی کنم یا اعتقادتان تعیین کننده است؟
ببینید شما وقتی در ماجرای ارتزاق هستید، این اجبار هست چون من شغلی غیر از این ندارم و گاهی ممکن است مجبور شوم هر چیزی را بازی کنم. شما وقتی در این بازی می افتید ممکن است پلنگ صورتی هم بازی کنی!
در حوزه بازیگری دقیق نمی شود گفت که همه چیز اعتقادی است یا همه چیز ارتزاقی! اما من میدانم وقتی 23 سال است در ماه رمضان کنار سید جواد هاشمی در ستایش مولا علی(ع) نمایش بازی میکنم، معلوم است بخشی از اعتقادم است! یا مثلا معلوم است مریلا زارعی اعتقاد دارد به «الفت» اگر اعتقاد نداشت تبلورش را نمی دیدیم! چه قدر بازیگر زن دیدیم که مادر بازی کرده ولی مادر درنیامده، اما بازی خانم زارعی یک مادر واقعی است پس حتما به آن کاراکتر اعتقاد داشته اما خب این را نمی تواند رک بگوید! چون فضا به گونه ای است که محل قضاوت قرار می گیرد.
خب همه بازیگرها تلاش می کنند قضاوت نشوند که مثلا فلانی مذهبی است یا سیاسی است و... ولی من دوست داشتم محل قضاوت قرار بگیرم در این فیلم؛ بگذارید یک مثال دیگر بزنم، مثلا من عاشق فیلم جنگی و فضای آن هستم، هر جا به من نقش دفاع مقدسی پیشنهاد بشود حتی با نصف قیمت هم حاضرم بازی کنم! چون فرایند هنری جنگ را دوست دارم و اصلا سینما را با با ملاقلی پور و جنگ شروع کردم.
شخص خودم را عرض می کنم من بازیگری، کارگردانی و نویسندگی را یک وسیله می دانم، هدف نمی دانم که مثلا جایزه فلان را بگیرم! من می خواهم اشراقی کسب کنم می خواهم آدم بهتری شوم. این بازیگری، کارگردانی، نویسندگی، طراحی پوستر و حتی بازی در تیم فوتبال هنرمندان برای من وسیله است که بازشناسی و خودشناسی خوبی داشته باشم از علی سلیمانی، شاید دارم به سمت شعار می روم اما می خواهم بگویم بعضی شعارها خوب است. من می گویم هنر اگر روی مامان من تاثیرنداشته باشد چه هنری است؟ در مورد جنگ فیلم می سازم روی باجناقم تاثیر ندارد چه فیلمی است؟ آقای فلان کارگردان خوشش نمی آید؟ خب نیاید ولی مردم خوششان آمده این همان چیزی است که در ماجرای ده نمکی هم اتفاق افتاد؛ مردم آن فیلم را دوست داشتند چرا دروغ بگوییم؟ ولی هنری های لذت نمی بردند خب این تفاوت جای تحقیق دارد اما نمیتوان انکارش کرد.
البته این را هم بگویم که قرار نیست بگوییم خب مردم این را دوست دارند پس من این را نشان بدهم، نه بلکه من به عنوان هنرمند باید سلیقه بسازم برای مردم، به قول علی حاتمی من خلاقم آرزو نمی کنم آرزو می سازم! ما در جایگاه آرزو ساختن هستیم، باید سلیقه ارائه بدهیم و بگوییم مثلا فلان سلیقه خوب نیست مردم!
پس چه بلایی سر سینما آمده که چیزی ارائه نمی دهد؟
خیلی بحث عمیقی است و به نظر من بزرگترینش محدودیت و ممیزی هاست. وقتی وارد ممیزی ها می شوی و خیلی چیزها را با سختگیری های بی مورد نمی گذارند بسازی، خب مجبوری بروی دنبال مرد دو زنه و نشان دادند فساد و ... یعنی مثلا فیلم سلام بمبی اگر در ایران ساخته می شد عمرا اکران می گرفت و خوب شد در هند ساخته شد در حالی که کلیت این فیلم پیامش کاملا انسانی است، می گوید عاشق باید پای عشقش بایستد و همه هم دوستش دارند، مثل فیلم های آقای ده نمکی...
ما فیلم ساختیم به نام اشنوگل دو سال و نیم پژوهش و نگراشش طول کشید بعد وقتی وارد مراوده می شوی برای ساخت و کلی سخت گیری می کنند که فلان چیز نمیشود به خاطر مسائل امنیتی، تو به آن ها حق نمی دهی می گویی هنری ببین داستان را ولی او نگاه خودش را دارد؛ خب وقتی وقتی محدود می شوی خلاقیت هنری هم محدود می شود مگر اینکه فرد ممیزی هم در جبهه فکری من باشد که خب این اتفاق همیشه پیش نمی آید.
آقای طاهر فر سعی کردید «ترمینال غرب» را برای فجر بفرستید؟
نه. ارسال با تهیه کننده است سعی نکردند.
چرا؟
پیگیر نبودم. البته من دوست داشتم اتفاق بیفتد منتهی ما فرمتی که تعریف کردیم فرمت سینمایی نبود نگاهمان به تله فیلم نزدیک بود. فرمت سینمایی نرم افزار و سخت افزار خاص خودش را می طلبد نگاهمان تله فیلم بود ولی با اوصافی که از آثار جشنواره دیدم احساس کردم جای فیلممان خالی بود.
ما بالاخره وام دار و میراث خوار نزدیک چهار دهه انقلاب هستیم چرا یک فیلم ساز متعهد در مورد اعتقادش و پای بندیش به مبانی اعتقادی سر صحنه نمی تواند پافشاری کند؟ چرا باید شرم سار از تقید به مبانی مذهبی و فلسفی که با آن زندگی می کند باشد؟
این چیزی که الان می گویم ممکن است کسی را ناراحت کند، اما این دیگر یک راز نیست، همه می دانند! شاید خیلی وقت ها رسانه ای نشده اما بالاخره این موضوع وجود دارد که شما برای ساخت یک سریال در ماه رمضان باید از هزار فیلتر گزینش رد بشوی اما از آن طرف موقع ساخت مجموعه ات، باید برای عوامل سفره ناهار پهن کنی! تصورش را بکنید که شما در ماه رمضان مجبوری سفره پهن کنی همه ناهار بخورد؛ چرا؟ چون از نظر تهیه کننده به صرفه نیست دو ساعت همه را تعطیل کند که هر کس میخواهد برود پنهانی غذا بخورد! خب این همان سینمای لیبرال است! برای ما یک آرزوی محال شده که بتوانیم سر صحنه نماز جماعت برگزار کنیم! باورتان می شود که من کارگردان وقت نماز که می شود مجبورم یواشکی کار را بسپرم به دستیارم تا کسی نفهمد نماز می خوانم، چون بدنه سینما و تلویزیون ما به هر کسی که نمازخوان باشد انگ می زنند که تو وصل به حکومت هستی و...
البته خدا شاهد است که من خدای ناکرده قصد جسارت به کسی را ندارم! ما اعتقاد داریم لا اکراه فی الدین... بله من هم معتقدم اساسا رویکرد بازیگر و عوامل به کسی ارتباطی ندارد، هر کسی در زندگی ایمان و فلسفه خود را دارد ولی من می گوییم برایند این اتفاقات پشت صحنه برایند سینمای انقلابی و مذهبی ما نیست و برای نظام جمهوری اسلامی قشنگ نیست. این نکته را هم اضافه کنم علی رغم نگاهی که هست خیلی وقت ها یک احترام خاصی بازیگرانم و عوامل برای کسانی که روزه هستند قائلند و برخورد های خیلی احترام آمیزی دارند، اما خب قالب نگاه ها فرد را تحت فشار می گذارد.
این که بازیگر و یا عوامل من با مبانی اعتقادی و مذهبی بیگانه است محصول جریان فرهنگ ما نیست، محصول جریان مذهبی و اقتصادی ما است که ما غافل بودیم! بله من این را داد میزنم که چرا باید پشت صحنه سینمای ایران عاری از نماز جماعت باشد ولی در بحث علت و معلولی که می رسیم هیچ کدام از بچه های پشت صحنه را مقصر نمی دانم. می می گویم باید آسیب شناسی شود که چرا این اتفاق افتاده؟ چون فقط عرصه هنر این شکلی نیست. امروز شما چه در فضای خوابگاه های دانشجویی و چه در فضای کارگری که قشر متوسط پایین جامعه است و معمولا قرابت نزدیکی با مبانی اعقتادی نماز و تقیدات دینی کمرنگ شده است؛ این واقعا زیبنده نیست.
البته خب اتفاقات خوب هم داریم! مثلا پشت صحنه فیلم های مرحوم سلحشور خیلی خاص و متفاوت بوده و ایشان واقعا فضای سالمی را ایجاد می کردند. من خودم اولین نماز جماعت سینمایی که تجربه کردم در دفتر تبیان و پشت سر آقای سلحشور خواندم.
سلیمانی: جالب است در مورد این تقیدات مذهبی که می گویید، رضا ناجی می گفت یک فیلم هندی بازی کردم و موقع ضبط آن فیلم در جنوب دهلی گریمم را پاک کردم و سریع شروع کردم به نماز خواندن، جالب بود وقتی برگشتم دیدم جمعیتی ایستاده اند و نماز خواندن من را نگاه می کنند، گفتم مزاحم شما شدم؟ گفتند که نه برایمان جالب است یک هنرپیشه ایرانی نماز می خواند! باحال است، شگفت زده شدیم از این عبادت شما! شما ببینید ابعاد و نگاه جهانی به این قضیه را، حتی مایکل مور یک فیلم مستند در مورد مسلمان های امریکایی می سازد که در آن از مردم میپرسد بهترین همسایه ها کدام هستند؟ چه همسایه ایی دوست دارید؟ می گویند همسایه مسلمان، چرا؟ چون نه مشروب می خورد، نه به همسرم کاری دارد و در کل افراد محترم و آرامی هستند. بازتاب جهانی این موضوع بر خلاف بازتاب داحلی اش خوب است. نمی دانم چرا ما از اروپایی ها یک سری توهمات در ذهن خودمان داریم و سعی میکنیم الگو برداری کنیم از آن، چرا نگاه محترمانه آن ها به عقاید دیگران را یاد نمی گیریم؟ یک نفر نیست به این دوستان بگوید خانم محترم! سیگار کشیدن همه جای دنیا بد است، مشروب خوردن بد است، دروغ گفتن بد است، چرا فکر میکنید در اروپا همه در همه وقت مشروب می خورند؟؟ باصلا اینطوری نیست، آن ها هم تعداد زیادی شان لب به مشروبات الکلی نمی زنند! اما یک عده در ایران با این تصورات الکی خودشان را به بهاه الگو برداری از اروپایی ها غرق در این رفتارهای غلط می کنند.
آقای طاهر فر در فیلم تان کنایه های سیاسی وجود دارد و از صدای رئیس جمهور استفاده کرده اید، کمی توضیح میدهید؟
من یک فیلمساز بومی هستم، مسائل استان من برایم دغدغه است. خب وقتی میبینم آقای روحانی پیش از انتخابات، می گوید اگر من انتخاب شوم اولین دستور کار دولت من دریاچه ارومیه است اما بعد هیچ اتفاقی نمی افتد طبیعی است که واکش نشان بدهم!
من خودم در متن کار بودم، در ستاد احیای دریاچه ارومیه بودم و میدیم که هیچ حرکت رو به جلویی وجود ندارد.
فیلم من با شعار روحانی شروع می شود، با صدای خودشان چون من منتقدم به وضع موجود و می خواستم اعتراضم را اعلام کنم. تازه به اصرار دوستان حرف های آقای روحانی را به صورت زیر صدا پخش کردیم، اگر دست خودم بود دوست داشتم با بلندترین صدا فریاد بزنم این موضوع را!
من به آقای روحانی رای ندادم و با سیاست های ایشان هم موافق نیستم. این حق من است، و وقتی هم با این موضوع موافق نیستم دلم میخواهد انتقادم به سیاست های اشتباه او را در فیلم نشان بدهم.
همه می دانیم، برجام معاهده خوبی نبوده و به قول آقای سلیمانی این دیدگاه ما است و در فیلم مان هم آمده است.
جدای از درام که تاکید می کنم فیلم می توانست سر و شکل بهتری به خودش بگیرد ولی در حوزه ساختار محتوا حرف ما این است و با اقتدار از ته قلب این حرف را می زنیم، هیچ جایی هم پا پس نمی کشیم. اگر بگویم من فیلم ساز انقلابی هستم دارم شعار می دهم، چون فیلم ساز انقلابی فیلم سازی است که خط مشیش را در فرم به فرم فیلم متجلی کند شعار ندهد. ما همه تلاشمان این بود که شعار ندهیم و تفسیرمان را نسبت به مسائل پیرامون نشان بدیم از برجام گرفته تا ارومیه و ترور دانشمندان، اصلا همین دانشمندان هسته ای من شخصا باورم نمی شد دانشمندان هسته ای ما بعد از برجام بیکار شده باشند! مگر می شود دانشمند هسته ای که مدیریت یک سایت را داشته بعد از برجام فرصت کار نداشته باشد یا حداقل فرصت کار مطالعاتی تحقیقاتی و در اداره آب و فاضلاب مشغول شود؟ من خودم به شخصه اولش قبول نمی کردم دنبال مثال عینی بودم که فردا نگویند کی گفته؟ رفتم مصداقش را پیدا کردم. خب حالا شما بگویید این موضوع اعتراض ندارد؟
حتی مادر شهید احمدی روشن می گفت برخورد انرژی هسته ای که در فیلم بود حقیقی بود تازه برخی از دانشمندان هسته ای برخی دوستان می گفتند آنچه در واقعیت بود خیلی بدتر از اینی بود که شما نشان دادی! خب یک جاهایی فیلم ساز براساس فشاری که از اطراف دارد احتیاط می کند نه احتیاط از باب ترسش احتیاط می کند که نکند به شعار نزدیک شوم. ضمن این که فیلم ساز می خواهد اثرش دیده شود می گوید نکند این نکته کوچک باعث شود کلش دیده نشود.
در یکی از سکانس های فیلم شما از حضور مادر شهید احمدی روشن استفاده کردید. چطور به این انتخاب رسیدید؟
پیشنهاد بچه ها بود و من خیلی استقبال کردم. نکته جالب توجه استقبال مادر شهید احمدی روشن بود که فکر نمی کردم قبول کنند اما چه قدر با آغوش باز قبول کردند و گفتند امروز جبهه عوض شده است و لازم است همه ما در عرصه فرهنگی کاری بکنیم.
سکانس ایشان جزو سکانس هایی بود که هلی شات داشتیم و خیلی زمان بر بود. من استرس داشتم که ایشان خسته نشوند، اما ایشان باز هم گفتند این عرصه، عرصه جهاد فرهنگی است.
حضور ایشان را تبرک می دانم شاید روزگاری به عنوان یک رفرنس استفاده شود که مادر یک دانشمند هسته ای احساس وظیفه می کند که در حرکت فرهنگی که با آن قرابت ندارد حضور پیدا می کند.
من به شخصه در طول 24 سال تجربه فیلم سازی برکت خون شهدا را در تمامی آثارم دیدم و از نزدیک لمس کردم. چه بخواهد این حرف من شعاری باشد به قول ایشان که باورمان این است اعتقادمان این است من به شخصه لمس کردم.
حرف نگفته ای باقی مانده که بخواهید بگویید؟
جمع بندی کلی این که به نظرم خودم ترمینال غرب بحث ضعف و قوتش به قضاوت تماشاگران هست و قطعا همه را قبول داریم و چراغ راه می دانیم. تنها نکته این است که قطعا من باز هم سراغ موضوع شهادت خواهم رفت چون معتقدم شهادت برند سینمایی مغفول گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه سینما است، هر اثری با اندیشه در این حوزه تولید شده مورد توجه عمومی قرار گرفته نمونه اش ویلایی های امسال بود، سال قبل شیار 143 و... هر کاری که با برند شهادت با ساختار فنی خوب بوده مورد توجه قرار گرفته است. این برند همان ستاره ای است که به تعبیر مقام معظم رهبری ستاره هایی هستند که راه را نشان می دهند در حوزه انقلاب اسلامی و امیدواریم ما از این نور ستاره ها منتفع شویم.
من از بازیگران فیدبک های خوبی گرفتم و مدیون این نگاه های کاملا عالمانه و همت بازیگران هستیم که جسارت به خرج دادند.
به گزارش خبرگزاری دانشجو؛ توزیع فیلم سینمایی «ترمینال غرب» از روز گذشته در شبکه نمایش خانگی آغاز شده است.