به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو،حدود 44 روز دیگر اولین قسمت فصل دوم شهرزاد به بازار میآید و باید ببینیم ماجرای کاراکترهای اصلی به کجا می کشد و شخصیت های جدید چه نقشی در ماجراهای این فصل دارند؟
اینها همه سوالاتی است که حتما در ذهن تک تک مخاطبان پیگیر سریال هست و لحظه شماری میکنند تا فصل دو شروع شود تا به جواب آنها برسند. البته ما جواب برخی از سوالها را داریم.
وقتی فصل اول گل کرد و شهرزاد سر زبانها افتاد، سرنوشت کاراکترها برای مردم مهم شد. شایعهها درباره سرنوشت آدمهای اصلی قصه زیاد شد و دهان به دهان گشت و برخی رسانهها هم شروع کردند به نشر این شایعهها که البته تا حد زیادی هم درست بود. یکی از این شایعهها درباره مرگ بزرگ آقا بود که بعدها معلوم شد درست بوده و دیگری درباره عقبه شخصیت قباد شایعه شده بود پسر حشمت است که البته این هم با اغماض درست در آمد.
ابوالفضل پورعرب که بازیگر نقش حشمت بود، از یک جایی با فتحی به مشکل خورد و او هم مجبور به حذف کاراکترش شد و نصرت با بازی پرویز فلاحی پور جایگزین او شد. در انتهای فصل اول هم معلوم شد که قباد پسر نصرت است؛ یعنی اگر کاراکتر حشمت حذف نمیشد، قرار بر همین بود که در آخر مشخص شود که قباد پسر کارگزار و دست راست بزرگ آقاست که با توجه به اتفاقاتی که افتاد، حشمت جایش را به نصرت داد و بقیه ماجرا.
همه اینها را گفتیم که به اینجا برسیم که فتحی بعد از لو رفتن این ماجراهای کلیدی فصل اول خیلی محتاط شد و از همان ابتدای تولید، همه چیز را خیلی سفت و سخت گرفت تا فصل دوم از گزند این آسیب در امان بماند. به خاطر همین هم در قرارداد همه عوامل سریال بند سفت و سختی گنجانده شد که حق ندارند هیچ حرفی درباره سریال بزنند، ضمن این که در گروه هم فقط بازیگران نقشهای اصلی در جریان کلیت داستان و کاراکترهای شان هستند و سر صحنه هم همه چیز تا حد زیادی سکرت است، اما ما اطلاعات مختصری به دست آورده ایم.
راز مگو فاش میشود
آخرین قسمت که خاطرتان هست، نصرت، تیر خلاص را به بزرگ آقا میزند و ماجرای خودش و قباد را میگوید، این که قباد پسرش است و ... همه اینها را اکرم مستخدمه شیرین که پشت در فال گوش ایستاده، میشنود و همین کار دست قباد و نصرت میدهد. آنها فکر میکنند از اینجا به بعد همه کاره دم و دستگاه بزرگ آقا هستند و هر طور که بخواهند اسبشان را میتازانند، اما اکرم تبدیل به سنگ بزرگی سر راهشان میشود. او برای این که راز پنهان قباد و نصرت را برملا نکند، شروع به باجگیری از آنها میکند.
مسافری از کرمان
باز هم جهت یادآوری، بزرگ آقا یک خواهری در کرمان داشت که شیرین را زمانی که قباد با شهرزاد ازدواج کرد، آنجا فرستاد تا از ماجرا دور باشد؛ خواهری که هیچ وقت در فصل اول او را ندیدیم، اما با توجه به اطلاعاتی که داده میشد، معلوم بود که بزرگ آقا با همه دبدبه و کبکبه اش روی او خیلی حساب میکند و حتی یک جورهایی از این خواهر غایب، حرف شنوی دارد. از کدهایی که داده میشد، معلوم بود که عمه بلقیس، زن باصلابتی است که بزرگ آقا این قدر قبولش دارد و حالا و در فصل دوم از این عمه خانم رونمایی میشود، عمهای که اتفاقا اکرم را هم خوب میشناسد، چون شیرین با اکرم به کرمان سفر کرد و سه ماه پیش او ماند.
تاثیر آقای جادوگر
یک یادآوری دیگر، قطعا یادتان هست که اکرم در فصل اول شیرین را چیزخور کرده بود و به خاطر داروهایی که میخورد، توهم میزد؛ یعنی بستر برای این که شیرین اوضاع و احوال روحی نامناسبی داشته باشد، مهیا بود. در فصل دوم و بعد از مرگ بزرگ آقا کلا قاتی میکند و یک جورهایی مجنون و دیوانه میشود و همین شرایط را برای به قدرت رسیدن کامل قباد مهیا میکند. در واقع قباد از فرصت پیش آمده سود برده و اداره امور را در دست میگیرد و شروع میکند به یکه تازی.
سقوط و ادامه داستان
چند وقت پیش، اولین کلیپ فصل دوم شهرزاد با نام «فندک تب دار» منتشر شد. در نماهایی که برای این کلیپ استفاده شده بود، دیدید که قباد با شهرزاد دیالوگی دارد با این مضمون که فرهاد را ول کند و برگردد. او همین جا تاکید میکند که الان همه چیز از قدرت و ثروت بزرگ آقا را در اختیار دارد و میتواند زندگی بی دردسری داشته باشد.
او حتی وعده میدهد با توجه به این که دیگر از بزرگ آقا خبری نیست، میتواند شیرین را هم بپیچاند. قباد در حالی این وعدهها را به شهرزاد میدهد و خودش را همه کاره دم و دستگاه دیوانسالار میپندارد که عمه بلقیس در کرمان از یکه تازی او باخبر شده. برای همین شال و کلاه میکند و بار و بندیل را میبندد و روانه تهران میشود تا قباد را سر جایش بنشاند.
شهرزاد؛ غم و غصه ناتمام
شهرزاد نقطه مقابل دیوان سالارهاست؛ همانی که قرار بود دم و دستگاه دیوان سالار را به هم بریزد. شاید انتظارتان این است که اوضاع شهرزاد خوب شود و غم و غصه این دختر با مرگ بزرگ آقا به پایان برسد، اما این اتفاق رخ نمیدهد، چون یک دیوان سالار دیگر در قصه داریم. موضوع خوشیهای یک قسمت و دو قسمت نیست که شهرزاد در همین فصل قبل هم چند قسمتی با نامزدش خوش بود و بعد سعی کرد همسر خوبی برای قباد باشد، اما به هر دلیلی از هیچ کدام شان خیر ندید.
پس اگر شهرزاد عشق نافرجام با نامزدش را تجربه کرده و بی وفایی و بدعهدی از شوهرش دیده، در فصل دوم با همسر سابق مستبدش مواجه میشود که میخواهد او را با زور به زندگی برگرداند. یعنی اینجای قصه که خیلی برای شهرزاد خواستنی نیست، اما او که از همسرش جدا شده و بیوه است، از سمت نامزدش هم ظاهرا خیری نمیبیند. فرهاد دیگر آن فرهاد عاشق پیشه و شاعر نیست. فرهاد یاغی که دست به تفنگ میبرد حتما آن مردی نیست که شهرزاد بخواهد به زندگی راهش دهد. یک قدم عقب بگذارید و دوباره قصه را نگاه کنید؛ شهرزاد در قسمت اول با تمام مثبت اندیشی اش از همه بدی دید. حالا در فصل دوم هم به شکل دیگری قرار است همین قدر آزار ببیند.
قباد؛ از عرش تا فرش
فصل دوم که شروع بشود زمان اسب تازاندنهای قباد است. پسری که همه کاره دم و دستگاه بزرگ آقا شده و همه چیز را به دست آورده. او میتواند شیرین را کنار بزند و با زور، دوباره شهرزاد را هم به دست بیاورد.
فصل دوم لابد با همان تصویر آخر فصل اول شروع میشود که قباد در حال سیگار کشیدن بود و از موضع قدرت حرف میزد. این که یکه تازیهای قباد تا کجای قصه ادامه پیدا میکند و کارهایش را تا کدام قسمت پیش میبرد، مشخص نیست. البته هنوز هم مشخص نیست که فصل دوم را دقیقا از کجا آغاز میکنند، اما احتمالا در ابتدا با یک قباد قدرتمند میراث دار بزرگ آقا مواجه هستید و در ادامه شرایط خیلی هم به نفع قباد نخواهد بود.
این که او مدتها زیر یوق شیرین و بزرگ آقا بود و البته این بار هم نمیتواند خیلی خوش باشد از قسمتهای تراژیک در مورد قباد است. رعیت زادهای که انگار دنیا هیچ جور با او نمیسازد. حدس و گمان هایی که در مورد قباد وجود دارد این است که شرایط قصه سبب میشود که با وجود دیکتاتوری هایش از یک جایی به بعد مخاطبان سریال با او همذات پنداری ویژهای میکنند.
فرهاد؛ علیه مرغ آمین
شما با یک فرهاد دیگر مواجه هستید؛ فرهاد دست به اسلحه، طغیانگر و حتی ... با فرهادی که شاید به اندازه قبل شاعر و عاشق نباشد و عصیان کند. یک عصیانگر که دیگر مظلومیتهای گذشته را ندارد. در فصل اول فرهاد شاید مهمترین نقش مرد در داستان عشقی سریال بود، اما رفتارهایی داشت که کاراکترش را به عنوان یک مرد ایرانی آن سالها باورناپذیر میکرد: پسری که عاشق و شاعر است، اما همزمان مبارزه میکند، زندانی میشود و عشق اش را میدزدند، اما سکوت میکند و خلاصه همیشه سعی میکند تابلوی کاملی از اخلاق باشد، همه محسنات را داشته باشد و دست آخر حقش را هم بخورند. این انتقاد از کاراکتر فرهاد را مصطفی زمانی در گفتگوی سال قبل همشهری جوان این طور پاسخ داد: «من هم نظرم این بود که فرهاد نباید این قدر کاراکتر سفیدی داشته باشد و باید خاکستری باشد.»
مصطفی زمانی که البته آن روزها بخش هایی از فیلمنامه فصل دوم را خوانده بود از حضور یک فرهاد جدید خبر میداد: «فرهادی که شما در فصل دوم میبینید یک چیز متفاوت با فصل اول است. او کلا شخصیتش متحول میشود و یک جورهایی دست به طغیان میزند و یک چیز دیگری میشود، یعنی میزان تغییر و تحول شخصیتی او آنقدر زیاد است که حتی مخاطب یک جاهایی از او میترسد.»
اولین تیزری را که از فصل دوم شهرزاد منتشر شد، یک بار دانلود کنید و ببینید، فرهاد در پلان هایی که از او میبینیم کاملا منطبق با تعریفی است که زمانی از او داده، اسلحه میکشد، گردنبند مرغ آمین را پاره میکند و ...
بلقیس؛ دیوان سالار مستبد
ببخشید که این را میگوییم، اما همه آنهایی که فکر کرده اند با مردن بزرگ آقا قسمت سفید داستان کمی نفس میکشد، کور خوانده اند. عمه بلقیس که روزگاری نقش ملازم استراحتگاه شیرین در کرمان را داشت، حالا در قاتمت یک دیوان سالار محکم به قصه میآید. هر چند به نظر میرسد که قباد به خاطر وصیت بزرگ آقا همه کاره دیوان سالار میشود، اما عمه بلقیس زیر بار این وصیت نمیرود. البته دلایل این که زیر بار نمیرود کاملا مشخص است، اما نکته مهم در فصل دوم این است که بلقیس به مهمترین قطب سریال تبدیل میشود. یک دیوان سالار پر اصل و نصب که میآید دم و دستگاه برادرش را از فروپاشی نجات میدهد.
مواضع عمه بلقیس البته در مورد آشفته بازاریهای شهربانی، رقبا و حتی شهرزاد و فرهاد و خانواده اش مشخص نیست، اما آنچه از فصل دوم مشخص شده این است که او با استفاده از اطلاعاتی که به دست میآورد، به تهران میآید، صاحب صندلی میشود و به مسیر برادر در زورگویی و استبداد ادامه میدهد.
شیرین؛ بیچاره شیرین؛ امان از شیرین
در مورد شیرین بعید است چیزی خارج از پیش بینیها رخ بدهد؛ یعنی با دانستن روند فصل اول میتوانید فصل دوم را پیش بینی کنید. شیرین دیکتاتور شاید مانند پدرش تاوان کارهایی را که کرده پس میدهد. او که تا توانسته به زیردست هایش زور گفته و قباد را تحقیر کرده، حالا با رفت و آمد پیش دعانویس و رمال و خوردن داروهای عجیب و غریب خودش را در وضعیتی بد قرار داده.
شیرین بزرگترین پشتوانه اش یعنی بزرگ آقا را از دست داده است و رسما دیگر کسی نیست که هوایش را داشته باشد. در این وضعیت و پیش از این که کاراکتری مانند عمه بلقیس وارد داستان شود، کارش به جنون میکشد. البته متغیری مانند عمه خانوم میتواند در قسمتهای بعدی شیرین را احیا کند که یک دیوان سالار دیگر باشد، اما این قسمت ماجرا هنوز لو نرفته و کسی نمیداند که شیرین بیچاره دوباره در قصه نقش پررنگ پیدا میکند یا خیر. آنچه در مورد شیرین میدانیم وخامت حال و روزش و البته جنون زیاد است، بقیه اش، اما در ادامه مشخص میشود.
اکرم؛ سیاه سیاه؟
اگر اکرم را نزد یک عمه بلقیس دیدید اصلا تعجب نکنید. او همیشه خودش را به مرکز قدرت نزدیک میکند که باج بگیرد. کاراکتر اکرم در شهرزاد 2 همانی است که از اول بود. دختر یک مرد معتاد که وضعیت مالی خوبی ندارد و میخواهد با نردبان کردن همه به جاهای بزرگ برسد.
اکرم در فصل اول، سعیده خیاط شهرزاد را پله کرد تا به بزرگ آقا برسد. داخل خانه مدام خودش را به شیرین نزدیک کرد تا از طریق بدگویی از شهرزاد جایش را محکم کند. اکرم برای نزدیک شدن به شیرین این قدر در مورد شهرزاد و ندیمه اصلی خانه بد گفت که شیرین در یکی از همان حالتهای جنونش ندیمه را به پایین هل داد و او را کشت. اکرم در همه قسمتهای فصل اول هم نیم نگاهی به قباد داشت تا نشان دهد که منتظر فرصت است که به او هم نزدیک شود، اما وقتی در قسمت آخر نصرت، بزرگ آقا را گشت؛ اهرمهای قدرت در سریال تغییر کرد.
حالا پیش بینی اصلی این است که در قسمتهای اول فصل دوم، عمه بلقیس همه کاره میشود. پس منتظر باشید که اکرم نقش همیشگی اش را ایفا کند. دختر سوءاستفاده گری که میخواهد همچنان کنار مرکز قدرت بماند؛ احتمالا در پروسه تغییر قدرت از دست قباد که برادرزاده واقعی بزرگ آقا نیست به عمه بلقیس نقش بزرگی خواهد داشت. او وقتی که نصرت به قباد، ماجرای پدر و فرزندی را میگفت: همه چیز را شنیده است و میتواند با این اطلاعات قباد را از هرم قدرت حذف کند.
مرد سیاسی و مرموز
این قدر که عمه بلقیس نقش خواهد داشت، قاعدتا نباید نقش بزرگ تری به یک کاراکتر دیگر داده شود، اما رضا کیخانیان هم یکی از بازیگران دیگر این فصل است. در مورد نقش رضا کیانیان این قدر فیلترینگ قوی بوده که هیچ چیز به بیرون درز نکرده. البته همین قدر از او اطلاع داریم که از قسمتهای اول وارد ماجرا میشود، اما از قسمت ششم نقشش پررنگ شده و روند قصه را تغییر میدهد. برای همین برای حدس زدن نقش و قدرت او باید سراغ عکسهای منتشر شده از سریال برویم.
حضور رضا کیانیان پای میز بیلیارد در کافه بزرگ آقا هم خاستگاه او را نشان میدهد و هم احتمالا قسمتی از ویژگی هایش را لو میدهد. حدس هایی هم زده میشود که او از مردان قدرتمند سریال است، اما هنوز معلوم نیست که او جزء مردان قدرتمند شهر است یا از آدمهای دم و دستگاه قدرت یا حتی شوهر، گماشته یا راننده عمه بلقیس. در مورد کیانیان چیز زیادی نمیدانیم جز همانی که گفتیم. از قسمتهای اول وارد میشود، از قسمت ششم پررنگ میشود و نقشی مهم را بازی میکند.
آقا پرویز؛ کارآگاه لمپن و زبل
یکی از خطوط مهم داستان از این به بعد پلیسی میشود؛ یعنی در کنار کاراکترهایی که در قسمت اصلی قصه وارد میشوند و جزء اعضای خانواده و کار آقابزرگ هستند، یک شخصیت کارآگاه وارد میشود که همچنان نقش پلیس و کارآگاهان را در قصه زنده نگه دارد.
در قسمتهای گذشته سریال هر چند خطوط داستانی که از شهربانی میگذشت به قدرت و باورپذیری بقیه خطوط داستان نبود، اما ظاهرا تصمیم بر این شده که با استفاده از امیر جعفری رنگ کارآگاهی قصه را بیشتر کنند. او یک کارآگاه زرنگ است، اما این که چطور وارد قصه میشود، هنوز به صورت شفاف معلوم نیست. این طور حدس زده میشود که پس از کشته شدن بزرگ آقا، نیاز ویژهای وجود دارد که یک نفر پیگیر ماجرا باشد. اسم این کاراکتر «آقا پرویز» است؛ کارآگاه لمپن و زبل شهرزاد 2.
اشرافی زاده؟
کم اطلاعترین کاراکتر شهرزاد 2 حتما فقیه نصیری است. از او کمتر از رضا کیانیان اطلاع در دست است و حتی معلوم نیست که چند دقیقه جلوی دوربین قرار گرفته و چه کار کرده. از عکسها و مدل پوشش او بر میآید که از طبقه اشرافی باشد، اما همین را هم در نظر نگیرید، به این دلیل که اطلاعات بسیار جزیی در مورد او وجود دارد. فقیه نصیری ممکن است نقش مهمی بازی کند و ممکن است نکند.