در شرایط بحران اقتصادی و رکود در بدنه سینما چرا و به چه دلیل و براساس چه اهداف و انگیزه هایی حوزه هنری از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل اقتصادی اش استفاده نمیکند و ضرر و زیان را به جان میخرد؟
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ یادداشت دریافتی_ امیر حسین محمدی_ در شرایط بحران اقتصادی و رکود در بدنه سینما چرا و به چه دلیل و براساس چه اهداف و انگیزه هایی حوزه هنری از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل اقتصادی اش استفاده نمیکند و ضرر و زیان را به جان میخرد تا مانع نمایش برخی فیلمهای هنجارشکن که بعضا، از گیشههای شلوغ و پررونقی هم برخوردارند گردد؟ این چه منطقی است که یک نهاد انقلابی بدون حزم و دوراندیشی و بی توجه به همه وجوه منافع اقتصادی اکران فیلمها، خودش را در متن چالشی قرار دهد که جز آسیب اقتصادی نتیجهای ندارد؟ واقعا، این دیگر چه جور معادلهای است؟ مسئولان حوزه هنری چند چند هستند؟ چرا حواس شان به اطراف نیست. در رقابت گیشه و کورس گذاری برای کسب منافع و سودهای کلان افق نگاه این عزیزان به کدام سمت و سو است؟ چه لزومی دارد که خودشان را به آب و آتش بزنند و نیش و کنایه عدهای از سینماگران را بشنوند؟ چرا خیلی راحت توپ را به زمین وزارت ارشاد پاس نمیدهند؟ آیا اگر حوزه هنری نسبت به اکران همه فیلم هایی که از مجاری به اصطلاح قانونی پروانه نمایش میگذرند واکنش نشان ندهد و مطابق اعلام شورای صنفی نمایش تمکین کند چه خرده و انتقاد میتوان از این نهاد گرفت؟ تازه، به دلیل داشتن بیش از ۱۰۰ سالن سینما در سطح کشور درصد بالایی از درآمد گیشه سینماها را به خود اختصاص میدهد؟ بد نیست به موضوع از سوی دیگر نگاه کنیم. حوزه هنری میتواند بدون دردسر و حواشی از طریق موسسه بهمن سبز مانند: موسسههای مختلف فعال در حوزه سینماداری و پخش همه فیلمها را اکران نماید و یک سوم درآمد و سود حاصله از اکران فیلمها را به جیب بزند. تازه، به دلیل نگاه موفق اقتصادی و هوش و شم تجاری شاید از سوی مدیران بالادستی هم مورد تشویق قرار گیرد. به موازات آن، آن عده قلیل سینماگران و فعالان سینمایی ناراضی هم راضیتر میشوند. دیگر بیانیهای صادر نمیشود؟ کسی از مدیران حوزه هنری دلخور نمیشود و دیگر، جماعت قیل و قال پرست هم مجبور نمیشوند با اجیر کردن عدهای علیه حوزه هنری موشن گرافیک، بیانیه، انیمیشن و ویدیوهای جعلی بسازند. نوعی بازی دو سر بردی اتفاق میافتد. هم حوزه ذینفع خواهد بود و هم، صاحبان فیلم ها. این وسط اگر چند فیلم از حدود و ثغور قوانین فراتر رفت و خطوط قرمز را شکستند و صدای مراجع، علما و طیفهای مختلف مردم و جبهههای فرهنگی انقلاب را در آوردند ارجاع بدهند به وزارت ارشاد به عنوان متولی اداری و قانونی سینمای کشور که پاسخگو باشد. آیا مسئولان سینمایی حوزه هنری نمیتوانند از این گونه مفرها استفاده کنند تا میان عدهای از مدیران و سینماییها «بده» نشوند؟ شکی نیست که مسئولان سینمایی حوزه هنری همه این رویکردها، زمینهها و ظرفیتها را میشناسند. محمد حمزه زاده در گفتگویی تلویزیونی به طور صریح در این باره صحبت کرده است: ما با عدم اکران یک فیلم گاهی از یک میلیارد تا چهار میلیارد تومان درآمد صرف نظر میکنیم. در حالی که گاهی برای تأمین حقوق ماهانهی سازمان به مشکل داریم. طبیعی است این زنجیره سینماها با صدها نیروی متخصص در کشور به منابع مالی نیاز دارد. چرا چشم از این درآمد میپوشیم؟ به این دلیل که به اعتقاد ما فروش نباید دراین حد باشد، بلکه باید فروش سالیانهی سینمای کشور ۵۰۰ میلیارد و هزار میلیارد تومان باشد. چه زمانی ممکن است به این فروش برسیم؟ وقتی که پای مردم به سینماها باز شود. نباید برای منفعت کوتاه مدت، منافع بلند مدت را از دست بدهیم. باید با چشمپوشی از منافع گذرا، آن ظرفیت عظیم مردمی و اعتماد مردمی را به سینِما برگردانیم. نباید کاری کنیم که مردم به سینما پشت کنند. این نگاه است که به نفع تجارت و اقتصاد سینِماست. متاسفانه مسیری که بخشی از سینمای ایران الان طی میکند، از مایه خوردن است. در اواخر رژیم پهلوی و سالهای ۵۳ و ۵۴ به خاطر نوع فیلمها و وضعیتی که سینماها داشت اصلاً کسی به سینِما نمیرفت. نباید سینما به دوران سالهای ۵۴ و مانند زمان طاغوت برگردد و وضعیت به جایی برسد که کسی سینما نرود و این صنعت بخوابد. حوزه هنری انقلاب اسلامی به لحاظ مالی و اقتصادی سرمایه گذاری عظیمی در سینما کرده و این روند همچنان ادامه دارد. این نهاد از طریق موسسه بهمن سبز فقط در سال گذشته بیش از ۱۲ هزار صندلی به ناوگان سینمایی کشور اضافه کرده است. پس قطعا، با راهبردهای روشن و شفاف و بر اساس برنامههای کلان و هدفمندش مسیریابی در سینما را ادامه میدهد و ابایی ندارد که در مقاطعی به خاطر عدم اکران چند فیلم که جز درددسر و هزینه برای جامعه و سینما پیامدی ندارند به لحاظ مالی و اقتصادی متضرر شود. کاش این نگاه و تدبیر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم وجود میداشت تا امروز بعد از گذشت چهار دهه با سیاستهای منفعلانه و متساهلانه این وزارتخانه شاهد بال و پر گرفتن دوباره فیلمفارسی و حتی، بدتر از آن نباشیم. آثاری که بعضا روی فیلمفارسیها را هم سفید میکنند. حال که نهادی انقلابی به دلیل اهداف متعالی فرهنگی و اجتماعی سینما و درک کارکردها و کاربردهای رسانه سینما در متن جامعه و تاثیرات آن در کاهش آسیبهای اجتماعی با استفاده از حقوق قانونی و متداول خویش و به حسب رسالتی که دارد از ۲ تا ۳ درصد فیلمهای تولیدی سال اجتناب میورزد چرا عدهای زیاده خواه همین اندک حق انتخاب فیلمها را میخواهند از این نهاد سلب نمایند؟ آیا جای قدردانی ندارد که متولیان حوزه هنری برای صیانت و حراست از سینما و حفظ منافع کلان سینما از منافع مادی شان میگذرند؟ آیا این نگاه و دغدغه ارزشمند و فرهنگ ساز نیست که حوزه هنری دنبال این است که سینماهایش از ناحیه خانوادهها به عنوان یک فضای امن برای ارائه یک محتوای خوب شناخته شود. به عنوان یک فضای اخلاقی دارای امنیت و اطمینان برای خانوادهها به حساب آید و مبنایش جلب اعتماد خانواده هاست.