آخرین اخبار:
کد خبر:۶۲۵۲۱۸
موسی حقانی در گفتگو با خبرگزاری دانشجو:

تجربه تاریخی مذاکرات دیپلماتیک ایران با اروپایی‌ها تلخ است/ بار‌ها فریب اروپایی‌ها را خورده ایم

موسی حقانی گفت: ما در گذشته با اروپایی‌ها قراردادهای متعددی امضا کردیم، اما آن‌ها در زمان نیاز هیچ گاه به آن پایبند نبوده اند.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو-رضا حیدری؛ دکتر موسی حقانی معاون پژوهشی موسسه مطالعات تاریخ ایران و سردبیر فصلنامه تاریخ معاصر ایران است. ایشان دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی می‌باشند. از دکتر حقانی ده‌ها مقاله تاریخ و کتاب‌های متعددی منتشر شده است. «تاریخ تحولات سیاسی ایران» به همراه دکتر موسی نجفی، «تاریخ فراماسونری در ایران» و «خاندان پهلوی به روایت اسناد» از جمله کتاب‌های دکتر حقانی می‌باشد.


در این گفتگو ما به دنبال ریشه یابی وجود مدل گفتگوهای دیپلماتیک در طول تاریخ ایران هستیم که ایا برای سیاستمداران ایرانی از مدل خاصی پیروی کرده اند یا خیر و یا تجربه مثبتی در گفتگوهای دیپلماتیک دارند

حقانی معتقد است که اساسا سه مدل گفتگو و برخورد موازنه مثبت و منفی و حضور نیروی سوم مدل‌های گفتگویی است که سیاستمداران ایرانی در طول تاریخ از دوره قاجار تا پهلوی از ان استفاده کرده اند، اما به دلیل اینکه اتکا به توان داخلی نداشته اند دستاورد خاصی نداشتند و تجربه تاریخی ما در حوزه دیپلماتیک تلخ است.

اولین مذاکراتمان با غربی‌ها از کی شروع شده است؟

اولین مناسبات و گفتگوهایی که ما با غربی‌ها داشتیم از دوره صفوی شروع شد، و ماجرا خیلی کند پیش رفت؛ و شاید غربی‌های خیلی به اهمیت ایران پی نبرده بودند و یا این که صفویه‌ها چندان میل نداشتند با بلاد کفر (به قول خودشان) ارتباط داشته باشند البته مناسبات اقتصادی وجود داشت، ولی مناسبات سیاسی خیلی پررنگ نبود. در دوره افشاری هم هرچند درگیری هایی با عثمانی‌ها و روس‌ها داریم، اما به دلیل قدرت ایران و البته درگیری که خود غربی‌ها داشتند شاید گسترش مناسبات نبودیم.

اما این وضعیت در دوره قاجار متفاوت و جدی می‌شود و دلیل این امر نیز رقابت کشورهای غربی بر سر کشور هندوستان است که ایران به دلیل آنکه مرزهای شرقی اش تا هندوستان کشیده شده بود مورد توجه جدی اروپایی‌ها قرار می‌گیرد، چرا که آسان‌ترین راه برای رسیدن به هند ایران است.

نکته مغفول مانده در تاریخ این است که بعد از تصرف هند توسط انگلیسی ها، در واقع ایران و انگلیس همسایه می‌شوند چرا که آن‌ها هند را هندبریتانیا نامیدند؛ نکته مورد بحث اینجاست که آیا این کشور حق همسایگی را در خصوص ایران به جا آورده است؟ ما را به رسمیت می‌شناسند و به حقوق ما احترام می‌گذارند؟ البته که اینگونه نبود و از ابتدای تصرف هند توسط انگلیسی‌ها هم این کشور و هم روس‌ها به دنبال تضعیف ایران هستند

هم انگلیسی‌ها و هم روس‌ها به خصوص انگلیسی‌ها می‌گویند که برای صیانت از منافع انگلستان در هند، ایران می‌بایست در بربریت نگه داری شود این را سفیر آن‌ها می‌نویسد که اتفاقاً این سفیر در جنگ‌های دوره اول در تعیین سرنوشت جنگ‌های دوره اول روس‌ها علیه ما خیلی موثر بود و اساساً او و عواملش باعث شدند که ما در حالی که کشورمان اشغال شده و سرزمین‌های ما از اشغال درنیامده آتش بس را بپذیریم.

این فضایی است که مناسبات آن‌ها با ما تعریف می‌شود آن‌ها می‌خواهند در این منطقه حضور داشته باشند یک ایران قدرتمند برایشان قابل پذیرش نیست هم تجربه دوره صفوی را دارند و هم تجربه دوره نادر دارند بالاخره نادر کسی بود که خیلی زودتر از انگلیسی‌ها رفت هند

را فتح کرد و اگر ایران قدرت پیدا می‌کرد هم در قفغاز که متعلق به ایران بود می‌توانست نقش فعالی ایفا کند و هم در منطقه می‌توانست نقش فعالی ایفا کند و این قطعاً به ضرر هر عامل خارجی و هر دولت خارجی تمام می‌شد که می‌خواست در این منطقه حضور پیدا کنند


آیا می‌توانیم بگوییم سیاست مداران ایران بعد از دوره نادر دچار فقر راهبردی نسبت به مسائل شدند و مسائل را نمی‌توانستند راهبردی ببینند، نادر این را می‌بیند یعنی ما می‌بینیم در سیاست ورزی دوره صفوی از شاه عباس به خصوص شاه عباس کاملاً نگاه راهبردی به مسائل دارد یعنی می‌تواند مسائل را کنار هم بچیند و تحلیل کند می‌توانیم این را بگوییم در دوره قاجاریه نیست و یا رجال ما این را ندارند.

مثلاً آقامحمد خان حرکتی که برای اعاده حاکمیت ایران در قفقاز می‌کند بیانگر یک نگاه راهبردی است

نمی‌توان این طور بیان کرد که این رفتار آغا محمد خان بیشتر یک خودخواهی و یا تمامیت خواهی است و نگاه راهبردی ندارد؟

هم بحث تمامیت عرضی و هم آن نگاه راهبردی است که حضور قوی ما در قفقاز می‌تواند منجر به هم پیشرفت ایران کشوری در دورنش بخواهد یک تمایلات تجزیه طلبانه‌ای شکل بگیرد بعداً می‌تواند به آن آسیب جدی بزند به نظر می‌آید آقامحمدخان برای احیای قدرت ایران برنامه هایی داشت که یکی از آن‌ها همین بحث قفقاز و اعاده حاکمیت بود؛ بحث هرات و ... هم مطرح می‌شود که نشان می‌دهد این‌ها نگاه راهبردی هم به تحولات داشتند، ولی از یک چیز به طور جدی رنج می‌بردند؛ شاید عمق این اتفاقاتی که داشت در هندوستان می‌افتاد را متوجه نبودند و نمی‌دانستند که چقدر می‌تواند آن مسائل روی ما تاثیر بگذارد

جدا از جنگ‌ها و درگیری هایی که داریم کجا می‌توانیم بگوییم که اولین گفتگوی دیپلماتیک بین دولتی بر سر یک موضوع شکل گرفته است آیا در جنگ‌های ایران و روس است یا نه قبل از آن در دوره صفوی است؟

به طور جدی در جنگ‌ها است، به طور جدی در جنگ‌ها ما به این گفتگو با دولت‌های دیگر رسیدیم؛ البته قبل از آن در همان قرارداد مجملی که بسته شد آن جا به طور جدی ما با طرف انگلیسی گفتگو کردیم و به آن‌ها تعهد دادیم که اجازه ندهیم کسی از خاک ما برای تعرض به هندوستان استفاده کند و خود ما نیز به سمت تعرض به هندوستان حرکت نکنیم و از طرفی انگلیسی‌ها نیز متعهد شدند که در صورت تجاوز به خاک ایران آن‌ها از قوای ما حمایت و نیازهای مالی ما را نیز برطرف کنند؛ هر چند بعداً در جنگ‌های ایران و روس می‌بینیم که انگلیسی‌ها به تعهدات خود پایبند نیستند و مفاد قرار داد را اجرا نمی‌کنند

این قرارداد چه زمانی و به چه منظوری منعقد شد؟
قبل از جنگ اول ایران و روس منعقد شد و هدف این قرارداد نیز بستن راه لشکر کشی ایران به هند و یا کمک‌های احتمالی ما به هندی هاست. جالب است بدانید زمانی که انگلیسی‌ها به خاک هند تجاوز می‌کنند شیعیان هندی با ایران مکاتبات و درخواست هایی دارند و از ایران می‌خواهند که ایران به عنوان تن‌ها کشور مستقل شیعی به آن‌ها کمک کند. انگلیسی‌ها متوجه این تحرکات هستند لذا مستقیم به ایران می‌آیند و قرارداد مجمل را می‌بندند در زمان انعقاد قرارداد گروهی از شیعیان هندی که برای دیدار با شاه ایران آمده بودند را در مرز نگه می‌دارند و اجازه ورود به خاک کشور را به آن‌ها نمی‌دهند. اگر این دیدار رخ میداد و حمایت ما از هندی‌ها صورت می‌گیرد شاید الان وضع منطقه به شکل دیگری بود

ما در اولین تجربه جدی مذاکرات با اروپایی‌ها فریب جدی خوردیم

در اثنای همین مذاکرات بود که انگلیسی‌ها و البته نیروهای نفوذی آن‌ها ایران را مجاب کردند که به افغانستان لشکر کشی کند؛ زمان خان، والی افغانستان مشغول کمک به شیعیان میسور هندی بود که درحال جنگ با انگلیسی‌ها بودند. مسئله هرات همیشه برای ایران مهم بود، اما این لشکر کشی مستقیماً با تحریک انگلیسی‌ها و عوامل آن‌ها صورت گرفت.
بعد از این شاهد هستیم که زمان خان از کمک به شیعیان میسور بازمیگردد و انگلیسی‌ها به راحتی هند را به دست می‌گیرند و بعد از آن سراغ افغانستان و در نهایت خود ایران می‌آیند؛ لذا شاهد هستیم که فریب جدی در برخورد خود با انگلیسی‌ها می‌خوریم

ایران در تلاش بود که به انگلیسی‌ها رو دست بزند، اما نمی‌شود

بعد از این ماجرا و وقتی سیاستمداران ایران متوجه فریب انگلیسی‌ها می‌شوند در صدد هستند که به نو عی سیاست آن‌ها را خنثی کنند و از این رو تصمیم می‌گیرند که منافع این کشور را در هند به چالش بکشند از این رو فتحعلی شاه قاجار مراودات و گفتگوهایی با مقامات روس در ایران دارد و هماهنگی‌های با این کشور دارد تا آن‌ها بتوانند به هند لشکر کشی کنند، اما نقش عوامل نفوذی (در اینجا مشخصاً خاندان ابراهیم خان کلانتر) و کودتایی که در حکومت روسیه رخ میدهد ابتکار عمل را از دست ایران خارج می‌کند و انگلیسی‌ها متوجه این سیاست ایران می‌شوند.
نقش تخریبی خاندان ابراهیم خان کلانتر بسیار زیاد است؛ خیانت این خاندان به حدی است که در نهایت به دستور شاه در سال ۱۲۱۵ شاهد قتل عام آن‌ها بغیر از میرزا ابالحسن خان شیرازی هستیم که موفق به فرار می‌شود که بعد‌ها او به سفارت ایران در انگلیس و در نهایت صدراعظم می‌شود و شاهد کارشکنی‌ها و خیانت‌های این فرد به ایران هستیم

یعنی ما یک رایزنی و یک گفتگوی منتج را با روس‌ها داریم و انگلیسی‌ها را در مذاکره با روس‌ها شکست می‌دهیم به دستاورد هم می‌رسیم که بتوانیم جواب خیانت انگلیسی‌ها با روس‌ها بدهیم که در آن جا دست تقدیر مانع می‌شود یعنی کودتایی که در روس اتفاق می‌افتد مانع می‌شود پس ما یک تجربه مثبت داریم؟

بله، آگاهی انگلیسی‌ها از این ماجرا باعث می‌شود که خیلی زود کنترل اوضاع را به دست بگیرند. پشت پرده حمله روسیه به ایران نیز انگلیسی‌ها هستند در واقع آن‌ها هستند که تزار جدید روس را برای حمله به ایران تحریک می‌کند. در این درگیری سود مطلق را انگلیسی‌ها می‌برد چرا که هم روسیه و هم ایران درگیر یه چالش شدید شده اند و اصلا تمرکز کافی برای مسائل دیگر ندارند. نباید فراموش کرد که جنگ اول ایران و روس ۱۰ سال طول کشید و در این زمان است که انگلیسی‌ها خود را به دربار ایران نزدیک می‌کنند

البته عثمانی‌ها هم این جنگ دوم کمک‌های زیادی می‌کنند

بله کمک‌های اطلاعاتی زیادی از استقرار و ادوات نیروهای ما را در اختیار روس‌ها گذاشتند

ایران از انگلیسی‌ها نخواست که بر اساس قرارداد مجمل عمل کنند؟

این درخواست‌ها صورت گرفت. اما انگلیسی‌ها به دلایل مختلف از اجرای آن سرباز زدند و هیچ کمکی به ایران نشد. در واقع تغییر موازنه در جنگ به نفع انگلیسی‌ها نبود و از این هم روست که ایران از آن‌ها ناامید می‌شود و به سراغ فرانسوی‌ها می‌روند؛ که البته رفتار که ما باید امید به کمک بیگانه داشته باشیم هم خطا بود و بعداً متوجه آن شدیم

دو نصیحت امپراتور آلمان به مظفرالدین شاه بسیار جالب است

ما فکر کردیم این‌ها تا پایان کار با ما هستند و سیاست هایشان تغییر نمی‌کند؛ اما شاهد هستیم که وقتی اروپایی‌ها منافعشان ایجاب می‌کند تغییر رویه می‌دهند و این نکته‌ای است که که امپراطور آلمان به مظفرالدین شاه گفت. در سفری که سال‌ها بعد به آلمان داشت مظفرالدین شاه از او می‌خواهد و می‌گوید که به ما کمک کنید که بتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم. امپراتور آلمان خیلی صادقانه می‌گوید من به شما کمک می‌کنم، ولی فکر نکنید مناسبات ما نه با شما بلکه هر کس دیگری یک مناسبات پایان ناپذیر است هر وقت منافع ما اقتضا کند ما دنبال منافع خودمان می‌رویم و دو توصیه جدی به مظفر الدین شاه می‌کند یکی این که مسائل اقتصادی کشور خودتان را دوم قوای نظامی خودتان تقویت کنید و مثال می‌زند عثمانی در مقابل این همه تهاجمی به آن شده تن‌ها به این دو دلیل توانسته است سرپا بماند

در جنگ ایران و روس دو جریان در کشور وجود دارد مقاومت و سازش

بعد از طولانی شدن جنگ و فشاری که ناپلئون به انگلیسی‌ها می‌آورد جنگ به هیج عنوان به سود انگلیسی‌ها نبود، برای همین است که به سرعت مسئله خاتمه جنگ مطرح می‌شود و در این میان میرزا ابولحسن خان شیرازی نقش بسزایی دارد و با طرح این عنوان که گره را که می‌توان با دست باز کرد چرا با دندان باز کرد. در آن زمان خاک ایران در تصرف روس هاست و اساساً پایان جنگ منطقی نیست به هر صورت با ایفای نقش تخریبی این عامل انگلیسی مذاکرات به سرعت به جلو می‌رود تا نهایتاً عقد نامه گلستان توسط شیرازی نوشته و بخشی از خاک ایران جدا می‌شود

تجربه تاریخی ما تا حداقل این جا تا جنگ‌های اول ایران تا روس تجربه تلخی از مذاکره است

بله؛ یعنی کاملاً تلخ است و ما تجربه خوبی نداریم البته به این معنی نیست که ما مذاکره نکنیم

اصلاً نمی‌خواهم این خروجی را بگیرم. بحثم کاملا تئوریک است نقاطی را می‌بینیم که رفتار سیاست مداران ایرانی حتی در اوایل دولت قاجار راهبردی هست؛ که بعد از قرارداد مجمل و بعد از فریب انگلیسی‌ها ما یک زیرکی را به خرج می‌دهیم سیاست مداران ما آن موقع متوجه می‌شوند و با تزار‌ها و روس‌ها وارد گفتگو می‌شوند و نزدیک است که ما بتوانیم سیاست منطقه انگلیس را مدیریت کنیم، اما کودتایی که در روسیه شکل گرفت در واقع سیاست‌های ما جواب نداد پس این تجربه مثبت بود
بله هم این رفتار مثبت بود و هم تجربه ارزله الروم. البته قرار این قرارداد که پایانی بر اختلافات طولانی مدت ما با عثمانی‌ها بود دست آورد و یایمردی ۴ ساله امیر کبیر و تیم مذاکره کننده اوست.

اما شرایط جامعه ایران در زمان فتحعلی شاه بسیار خاص است. در این دوران ما از نیروهای نفوذی ضربه‌های سختی را متحمل شدیم. بعد از جنگ اول ایران و روس ابتاع کشورمان که در پش مرز‌ها مانده بودند و امکان خروج از آن را نداشتند بسیار مورد تعرض روس‌ها قرار می‌گرفتند و همین تعرض‌ها موجبات شعله ور شدن جنگ دوم را به وجود آورد. در جنگ دوم وضعیت ایران به مراتب بهتر بود و بعد از یک سال توانستیم گنجه را بازپس بگیرم و وضعیت روحی و روانی ما در جنگ بهتر بود. اما متاسفانه باز کارشنکنی‌ها و خیانت‌ها ایران را دچار ضعف می‌کند برای مثال جوان شیر که والی ایران در ایروان بود توسط روس‌ها فریب و تطمیع می‌شود و ایروان به دست آن‌ها سقوط می‌کند. از این مسائل در تاریخ بسیار است.

در هرات نیز وضعیت مشابه است. بعد از رفتارهای که والیان افغان در این شهر می‌کنند نهایتا ایران به هرات لشکر کشی می‌کند و تا پشت دروازهای این شهر نیز می‌رسد، اما انگلیسی‌ها دخالت می‌کنند و از بصره وارد شهر خرمشهر می‌شود و استحکامات این شهر را که قوی هم بود به سرعت در هم میشکند و دولت ایران تحت فشار قرار می‌گیرد. در سقوط خرمشهر باز هم نقش نفوذی‌ها و خائنان محرز است. بسیار جالب است که ما هرات را با جنگ به دست آوردیم، اما در عهدنامه پاریس که در فرانسه و بین انگلیس و ایران و فرانسه نگاشته شد مامورین مذاکره کننده ایران حاضر می‌شوند که استقلال افغانستان را بپذیرند و شهری را که با جنگ به دست آورده بودند را با مذاکره ر‌ها کنند و در همین باره هست که ناصرالدین شاه در خصوص این مذاکره و جدا شدن هرات به امین الدوله گفت که از این فرقه تا قیامت خواهم شد

البته بعد‌ها ناصرالدین شاه بر اساس تعلیمات امیرکبیر برای کم کردن فشار انگلیس‌ها گفتگو هایی را با سفیر روس‌ها در تهران دارد. جالب است بدانید که ناصرالدین شاه برای اینکه این گفتگو‌ها محرمانه بماند و به گوش انگلیسی‌ها نرسد از سفیر می‌خواهد زمانی به دربار بیاید که میرزاآقاخان نوری نباشد چرا که وی این اطلاعات را به انگلیسی‌ها میدهد. آقاخان نوری کسی است که بعد از مرگ امیر کبیر به صدارت رسید و تمام اصلاحات وی را ناتمام گذاشت و از بین برد. ظاهرا میرزا آقا خان متوجه گفت و گو می‌شود و خیلی به ایران سخت می‌گیرند مناسبات هم خیلی تیره و تار می‌شود در این مقطع.

بعد‌ها ناصرالدین شاه وصیت نامه‌ای برای فرزندان خودش و برای قاجار به جا می‌گذارد درباره میرزاآقا خان نوری که می‌گوید من گمان می‌کردم این فرد فرد خدمتگذاری است و به ایران خدمت می‌کند، ولی دیدم خیانت‌های جدی کرده و به فرزندان خودش و قاجار توصیه می‌کند احدی از این خانواده را در هیچ پست دولتی نگمارند

این وضعیت حتی برای ناصرالدین شاه هم قابل تحمل نیست و جایی می‌گوید که ما حتی به اندازه مونته نگرو هم استقلال نداریم و نمی‌توانیم کاری انجام دهیم و هیچ دولتی به اندازه ایران و به این اندازه ذلیل نشده است.
این هم یک تجربه دیگری بود که نشد بخواهند در هند این را عملی کنند.

می‌توانیم بگوییم که اولین مدل گفتگو از دوره قاجار شکل گرفته است؟
بله ما در دوره قاجار سه مدل گفتگو داریم. مدل اول همان موازنه مثبت است که برای اینکه کشور از تعرض کشورهای روس و انگلیس در امان بماند به هر یک امتیازی مشابه داده می‌شد، اما در دوره صدارت امیرکبیر گفتگو‌ها تغییر کرد و مدلی که بعداً تحت عنوان موازنه منفی در ملی شدن صنعت نفت مطرح شد پیش گرفته شد که به هیچ یک امتیازی داده نشود. البته امیر کبیر به دنبال باز کردن پای سایر کشور‌ها به ایران بود و به اصطلاح به دنبال حضور نیروی سوم در کشور بود و او این ایده را مطرح کرد، اما بعد از مرگ او انگلیسی‌ها کاملا سوار این ماجرا شدند.
در کودتای ۱۲۹۹ هدف نیز همین بود که از قوای سوم استفاده شود چرا که هم انگلیسی‌ها و هم قاجار‌ها در ایران منفور شده بودند بعد‌ها در گفتگو و مذاکرات مجلس لردهای انگلیس متوجه شدیم که این هم برنامه خود انگلیسی‌ها بوده است که قاجار‌ها کنار بروند

می‌توان این طور بیان کرد که مدل گفتگوی مصدق در ملی شدن صنعت نفت ترکیبی از دو مدل موازنه منفی و حضور نیروی سوم است که هر دو با شکست مواجه شد؟

بله هر دو متاسفانه به نتیجه نمی‌رسد در ملی شدن صنعت نفت دکتر مصدق و جبهه ملی به شعارهای ضد استعماری امریکا اعتماد کردند و حتی به وعده‌های امریکایی که به شما کمک می‌کنیم.
امریکایی‌ها از سال ۱۳۰۰ به دنبال حضور در صنعت نفت ایران بودند، اما این حضور مستلزم به چالش کشیدن حاکمیت انگلیسی‌ها بود که در ملی شدن صنعت نفت این امکان به وجود آمد. امریکایی‌ها در ماجرای ملی شدن صنعت نفت موزیانه رفتار می‌کردند چرا که ارتباط خود را با انگلیسی‌ها حفظ کرده بود و از سوی دیگر به برخی از اعضای نهضت پیام می‌دادند که ما از شما حمایت می‌کنیم. در این ماجرا هم مدل موازنه منفی و هم مدل دیگر یعنی اعتماد به امریکایی‌ها و مجامع بین المللی مثبت نیست البته کاری که مصدق در لاهه کرد بسیار بزرگ است، اما نباید فراموش کرد که لاهه رای به نفع ما صادر نکرد بلکه گفت: من دخالت نمی‌کنم و همین عدم دخالت به نفع ما شد

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار