به نظر میرسد اصلیترین دلیل ریزش مخاطبان شهرزاد بازگشت به گذشته باشد. ماجرایی که در فصل یک با آب و تاب زیاد برای بیننده روایت میشد در فصل جدید به شیوه دیگری در حال تکرار است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ با پایان یافتن فصل اول سریال شهرزاد در شبکه نمایش خانگی
بسیاری از مخاطبان برای رسیدن فصل دوم آن لحظه شماری میکردند. گویا تلاش
برای جذب مخاطب از سوی فتحی به بار نشسته و مردم را تشنه دیدن ادامه داستان
کرده بود. نمیتوان از نظر دور داشت که مخاطبان با شهرزاد به شبکه نمایش
خانگی اعتماد کردند و در ادامه با او همراه شدند.
اما با پخش نخستین
قسمتها از دومین فصل شهرزاد، گویا نگاه مخاطب از آنچه انتظارش را میکشید
فروتر رفت و بسیاری از همراهان این فیلم در همان روزهای نخست از دنبال
کردن ادامه آن منصرف شدند. البته این ریزش مخاطب دلایل قابل توجهی دارد که
بخشی از آنها قابل بررسی است.
به نظر میرسد مهمترین و اصلیترین
دلیل ریزش مخاطبان شهرزاد بازگشت به گذشته و در پیش گرفتن روند ثابت ماجرای
عشقی و تم تکراری آن در فصل دوم باشد. ماجرایی که در فصل یک با آب و تاب
زیاد برای بیننده روایت میشد در فصل جدید به شیوه دیگری در حال تکرار است.
داستان
در نگاه اول جذاب و جدید به نظر میرسد، نگاهی نو به عاشقانههای دیروز در
قالبی از التهاب که بیننده را با خود همراه میسازد. اما دلدادگی قباد به
شهرزاد و تلاش برای بدست آوردن او همان سیری است که فرهاد در فصل اول آن را
دنبال میکرد.
دست به دست شدن شهرزاد بین قباد و فرهاد جذابیتهای
روز اول را برای مخاطب ندارد و تنها یادآور یک محتوای پوچ از سریالهای
ترکی است. شهرزاد نه تنها عشق مثلثی را به بیننده القا میکند بلکه
بنیانهای اصلی خانواده را نیز نشانه میرود.
این محتوا را بیننده
از آنجایی میتواند حس کند که در زمان ازدواج قباد با شهرزاد، فرهاد در فکر
اوست و بعد از جدایی شهرزاد و ازدواج دوم هم معادله برعکس میشود و این
بار قباد در فکر بدست آوردن یار سابق است. ماجرایی که شهرزاد قصه را دست به
دست میکند تا بتواند مخاطب را کمی بیشتر پای سریال بنشاند.
از سوی
دیگر فکر کردن شهرزاد به فرهاد آن هم زمانی که در عقد کس دیگری است و
همینطور اندیشه قباد برای بازگرداندن زنی که اکنون شوهر دارد و بدتر از همه
واکنشهای خنثی شخصیتهای مختلف سریال به این مفهوم زشت نه در قاموس فرهنگ
غنی ایران خوشایند است و نه اسلام آن را میپذیرد. جذب مخاطب به این شیوه
تنها تقلیدی از فیلمهای بی محتوای ترکی بوده و ارزشهای هنری بازیگران و
دیگر جاذبههای فیلم را تحت الشعاع قرار میدهد.
تلاش هدفمند یا
غیرآگاهانه عوامل این مجموعه برای قبح شکنی از یک مثلث عشقی در کنار
نطقهای روشنفکری و گل درشت «شهرزاد» در دفاع از مفاهیم فمنیستی آن هم در
دهه ۳۰ و ۴۰ که به نظر میآید بیشتر به دغدغههای شخصی بازیگر این نقش
مربوط است تا به اصل یک داستان عاشقانه، سریال را فرسایشی کرده است.
مثلث
عشقی، اما یک طرف ماجرای شهرزاد است. نگاه تک بعدی به تاریخ معاصر و ایجاد
مسیر تحریف، آن هم در نگاهی که تنها مصدق را کشتی نجات اوضاع زمانه
میداند و نامی از آیت الله کاشانی به میان نمیآورد نیز میتواند دلیل
دیگری باشد برای از بین رفتن مخاطبان شهرزاد.
همه میدانند که تاریخ
معاصر ایران هم مصدق دارد هم کاشانی، هم ملیون دارد هم مذهبیون، پس نگاه
تک بعدی به آن برای ملتی که تاریخ کشورشان را از برند و بارها آن را در
کتابها خوانده اند، تنها یک نتیجه خواهد داشت و آن توهین به شعور مخاطبی
است که میدانی همه چیز را میداند.
نمایش اندیشه مصدقی و نگاه ملی
گرایانه در شهرزاد به شیوه دیگری به جز تحریف تاریخ هم میتوانست صورت گیرد
تا فتحی اینگونه به نگاه تک بعدی متهم نشود. اما به طور کلی اصلیترین علت
ریزش مخاطب محتوای تکراری فیلم است که حتی با وجود استفاده از ستارگان هم
نتوانسته به دوران اوج خود بازگردد.
وضعیت شهرزاد با ورود کارکترهای
جدید و چندین داستان عاشقانه حاشیهای که میخواهند صرفا یک قصه تمام شده
را طولانیتر کنند رو به افول بیشتر است، داستان سریال امروز دیگر ماجرای
عشق ناکام دو جوان در دوران ظلم ارباب و رعیتی نیست و رنگ و بوی دعواهای
عشقی خسته کننده و تکراری را گرفته که سرانجام شان بر خلاف تعلیقهای پر
کشش فصل اول، برای مخاطب قابل حدس است.
شهرزاد یکی از اولین
مجموعههای ایرانی بود که به سبک آثار موفق جهانی از قاب تلویزیون خارج
شده، المان هایش را وارد زندگی مردم کرد و توانست از این طریق نیز برای
تولیدکنندگانش سودآوری کند؛ این اقدام نه تنها با واکنش منفی مخاطبان و
رسانهها مواجه نشد، بلکه مورد استقبال نیز قرار گرفت. این مسئله را مقایسه
میکنیم با وضعیت امروز شهرزاد که تهیه کننده سعی کرد با المان سازیهای
دیگر مثل انگشتر بزرگ آقا، دستبند و گوشواره مرغ آمین آن هم با قیمتهای گزاف باز هم مخاطب را
درگیر کند که این بار موفق نبود.
تلاشهای روابط عمومی سریال با
تولید مجله مجازی شهرزاد، گفتگوهای تبلیغاتی با چهرههای مطرح سینما و حتی
برگزاری مسابقاتی عجیب برای جذب بیشتر مخاطب نه تنها موفق نبوده که در
مواردی به دلیل پایین بودن سطح این جنس تبلیغات تبدیل به ضد تبلیغ شده است!
به
نظر میآید حسن فتحی با یک اشتباه استراتژیک پروژه جذاب و موفق «شهرزاد»
را که توانسته بود مخاطبان زیادی را با شبکه نمایش خانگی و تولیدات داخلی
آشتی دهد به نوعی با شکست مواجه کرد؛ به گونهای که حتی مخاطبان پیگیر
«شهرزاد» نیز از شنیدن خبر ساخت فصل سوم این مجموعه خوشحال نشدند. شاید
بهتر بود فتحی با اتمام این مجموعه در همان فصل اول به ماندگار شدن نام
«شهرزاد» بسنده میکرد.