واشنگتن به خوبی تشخیص داده که اگر دو بازوی مسکو و پکن قطع نشود هنوز شریان حیاتی اقتصاد پیونگ یانگ قطع نشده و تحریمها بی فایده خواهد بود.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو-محمدعلی عبدو؛ اقتصاد کره شمالی، به علت ماهیت مارکسیستی و عدم ارتباط با بازار آزاد جهانی، از گونهی خاصی از اقتصاد ریاضتی پیروی میکند. حالا، اما با سنگینتر شدن تحریمهای سازمان ملل متحد از یک سو و فشارهایبین المللی و غرب از سوی دیگر، سرنوشت اقتصاد سیاسی این کشور، دورهای حساس را تجربه میکند.
ممکن است این کشور بتواند همچنان با پیشبرد همین سبک اقتصادی حرکت کند. کره شمالی در سال ۲۰۱۶، رشد ۹ / ۳ درصدی را تجربه کرد که از سال ۱۹۹۹ برای آنها بی سابقه بود. این اتفاق نوید موفقیت پیونگ یانگ در مسیر خاصش را داشت. در این میان عدهای اعتقاد دارند که تحریمهای موجود علیه کره شمالی اثرات قابل توجهی بر اقتصاد این کشور نداشته. آنها در تحلیلشان به نقش اساسی کشور پهناور چین در نزدیکی کره شمالی اشاره میکنند که در آینده، به تفصیل هر دو مورد را توضیح و تشریح خواهیم کرد. علاوه بر این آمارها نشان میدهد کره شمالی بخشی ار درآمدش را از طریق فروش دارو، مواد مخدر، کالاهای تقلبی و سلاح به سایر کشورها تامین میکند؛ بدین ترتیب عدهای اعتقاد دارند که اگر اوضاع اقتصادی آنها همین گونه ادامه پیدا کند، مشکلی پیش نخواهد آمد. پیش بینیهای سایت «economics trading» نشان میداد که با این رویه، میانگین رشد تولید ناخالص ملی کره شمالی تا سال ۲۰۲۰ حدود یک درصد خواهد بود.
گروهی دیگر، اما معتقدند کره شمالی به علت فسادهای سیاسی و اقتصادی در ساختارش و عدم ارتباط با بازارهای بین المللی، با چالشی شدید مواجه است. آنها بیان میکنند این اقتصاد به زودی از پا درآمده و مقابل تحریمهای شدید اقتصادی بیش از این دوام نمیآورد. اما نکته مهم در این تحلیل در محاسبههای اقتصادی خلاصه نمیشود؛ به هر علتی اگر اقتصاد پیونگ یانگ دچار فروپاشی شود، مطمئنا گونهای خاص از خشونت سیاسی نمایش داده شده و در این صورت تضمینی نخواهد بود که تسلیحات هستهای آنها بدون استفاده باقی بماند!
اما اگر قرار باشد کره شمالی اصلاحات عمدهای در اقتصاد سیاسی کشورش ایجاد کند، یک شرط اساسی و به عبارت بهتر، یک مانع بزرگ پیش رو دارد: عدم وجود ضمانت امنیتی اصلاحات اقتصادی و برقراری ارتباط با بازارهای جهانی، بی تردید رابطه تنگاتنگی با فضای آرام امنیتی خواهد داشت. سرمایه گذاری و ایجاد ارتباط تجاری با کشوری که قانون شکنی میکند و زیر شدیدترین جنگ روانی از سوی غرب قرار دارد، مطمئنا آیندهی خوشی برای سرمایه گذاران تصویر نخواهد کرد. بدین ترتیب هر نقشهی اصلاحی از سوی پیونگ یانگ در اقتصاد این کشور، پایان مناقشات مخاطره آمیز را میطلبد که اساسا نقطه تلاقی اقتصاد و روابط بین الملل محسوب میشود.
در وهله بعد باید بررسی کرد که آیا جرات ایجاد تغییرات ساختاری در بدنه حاکمیت کره شمالی وجود دارد یا خیر؛ گرچه پیش از آن لازم است ایجاد تغییرات اساسی، در مقام یک هدف عینی و نه آرمانی نقش داشته باشد و نقطه هدف سیاستگذاران محسوب شود. این رخداد در سایه اقتدارطلبیهای نظامی دولت، تا حد زیاد سخت و دور از دسترس به حساب میآید؛ در این دوران منازعه جدی و روانی با آمریکا، حتی بیراه نیست اگر برای مردم و نخبگان این کشور، حفظ اقتدار دولت را حتی از اتوپیای سوسیالیستی مهمتر بدانیم.
به هرترتیب باید مطمئن بود که دولتمردان پیونگ یانگ، تن به نرمش و تغییر خواهند داد؛ گرچه این «اگر» خود چالشی بزرگ بر سر راه محسوب میشود. به نظر نمیرسد رهبران کره شمالی، منطق تغییر را با دست خودشان به بدنه نخبگانی تزریق کنند؛ مسلما آنها میدانند که اگر روح و منطق تغییر بر کشور حاکم باشد، تقریبا غیرممکن خواهد بود که بخواهند آن را صرفا به زمین اقصاد هدایت کنند. برای کشوری مثل کره شمالی که مدتها در انزوای فرهنگی (آنچنان که ذکر شد) حرکت کرده، رسیدن به انعطاف اقتصادی به مثابه ممکن بودنِ سایر تغییرات تلقی شده و به مقدمهای برای اصلاحات اساسی بدل میشود که یقینا به زیان حاکمیت خواهد بود؛ بنابراین بدنه حاکمیت ناچار خواهد بود که در عین بها دادن به بخش خصوصی و باز نشان دادن راه تغییرات، نهادهای متصل به دولت (مانند ارتش) را در جایگاه بخش خصوصی وارد اقتصاد کشور کند؛ از این طریق علاوه بر حفظ ثبات در قدرت، درصدی از تغییرات اقتصادی اتفاق افتاده که قدمی به سوی توسعه خواهد بود.
یکی از اساسیترین بحث و تبادل نظرها درباره منازعات مربوط به کره شمالی، تحریمهای اعمال شده علیه این کشور خواهد بود. در این بخش کوتاه از نوشتار، ضمن اشاره به وضعیت سیاسی حال حاضر کره شمالی، سعی میشود توضیحات مختصری درباره تحریمها داده شود.
تحریمها عموما با اهداف خاصی اعمال میشوند که دو مورد از مهمترین آنها، ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت و نیز منزوی کردن کشور هدف خواهد بود.
در صورت تحقق هدف دوم و کشاندن کشور مخاطب به مرحله انزوای بین المللی، پدیدهی روابط دوجانبه رشد خواهد داشت؛ یکی از تحلیلها درباره نوع رابطه مثبت ایران و روسیه، درست در همین چهارچوب قرار میگیرد. ایران و روسیه هر دو، مناطقی محسوب میشوند که از طرف یک منبع، تحریم و تحدید شده انو و منطقی خواهد بود اگر بر ضد این منبع مشترک، دست به روابط مثبت دوجانبه بزنند.
در تجربه کره شمالی، اما معادلات کمی پیچیدهتر به نظر میرسد؛ پیونگ یانگ مدتهاست که در مسیر نقض فاحش حقوق بین الملل گام برداشته و با تذکرهای متعدد از سوی شورای امنیت سازمان ملل، حالا در دنیا تا حدودی شهرت سیاه پیدا کرده. بدین ترتیب این راه برای دور زدن تحریمها عملا برای کره شمالی بن بست به حساب میآید؛ در این منازعه، نهایتا قدرت هایی که به علت خصومت با آمریکا، برنامهای برای همراهی با آنها نداشته باشند، وارد نقش میانجی گری میشوند و نه روابط دوجانبه؛ این روزها مسکو، نمونه بارز این رفتار محسوب میشود. آنها از طرفی فرصت درگیری پیونگ یانگ با واشنگتن را یکی از بهترین فرصتها برای اعمال فشار برای تضعیف سیاسی ایالات متحده میدانند و از طرف دیگر، همراهی با کره شمالی را از جهت متهم شدن به نقض حقوق بین المللی، مخاطره آمیز تلقی میکنند. به همین علت است که مواضع سیاسی روسیه مکررا و از ابتدای این مناقشه، مبتنی بر نقش میانجی گری و واسطه برای حل بحران بوده و احتمالا خواهد بود.
نکته قابل توجه دیگر اینکه از شواهد پیداست تحریمها اثر عینی مهمی بر روند فعالیت کره شمالی نگذاشته؛ شکافی بین مردم و دولت دیده نمیشود و از طرف دیگر نیز تحریمهای اقتصادی به حدی کارساز نیست که بتواند تشکیلات نظامی آنها را فلج کند. این نکته، اتفاقی است که گویا اخیرا مقامات آمریکا تشخیص دادند و دقت نبرد تبلیغاتی را علیه پیونگ یانگ بالا بردند. در این راستا ایندیپندنت گزارشی از سخنان وزیر خزانه داری آمریکا، استیون منوچین منتشر کرده که جنگ اقتصادی را نتیجه بخش توصیف کرده. منوچین اعلام کرده بود که اگر چین با تحریمها همراهی نکند، مانع دسترسی آنها به آمریکا و سیستم بین المللی دلار خواهیم شد.
بدین ترتیب واشنگتن به خوبی تشخیص داده که اگر دو بازوی مسکو و پکن قطع نشود هنوز شریان حیاتی اقتصاد پیونگ یانگ قطع نشده و تحریمها بی فایده خواهد بود. در آن سوی میدان اگر تحریمهای آمریکا در مدت زمان کم اثرات محسوسی نداشته باشد، بی شک واشگتن یک قدم به باختن در این نبرد روانی-تبلیغاتی نزدیک خواهد شد؛ چرا که در شرایط بحرانی، سرعت در پاسخ دهی به مخاصمات، رکن اساسی محسوب میشود. دولت آمریکا به خوبی میداند که باید تدبیری اتخاذ کند که فشارها سریعا بر توان نظامی و اقتصادی طرف مقابل اثر داشته باشد. در غیر این صورت، شرایط روانی ناشی از منطق احتمال خطر حمله نظامی، شکاف اجتماعی را میان مردم و بدنه سیاستمداران روز به روز بیشتر خواهد کرد. مواضع وزیر خزانه داری آمریکا به خوبی گویای این حقیقت است که آنها به دنبال عمیقتر و دقیقتر کردن فشار اقتصادی هستند.
نتیجه اینکه اگر فشارها با ماهیت اقتصادی، رگهای اصلی مبادلات محدود تجاری کره شمالی را قطع کند، امیدواری غرب بیشتر خواهد شد. در این شرایط، همانطور که بیان شد، اقتصاد پیونگ یانگ به شدت ضربه خواهد خورد و پس از آن تنها راه باقی مانده برای نجات، رفتن به سمت تجارت جهانی است. این نرمش، اما مقدمهای مهم دارد که تنها هدف واشنگتن در این مرحله از مخاصمه است: نشاندن کره شمالی، پای میز مذاکره. با منطق این رقابت، کره شمالی ناچار میشود برای ایجاد فضای امنیتی مناسب برای تغییرات اقتصادی، از مواضع نظامی گذشته عقب نشینی کند. این شاید همان میوهای است که این روزها مقامات آمریکایی سعی دارند از درخت تحریمها بچینند.