گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو-رضا حیدری؛ در بیانهای که وزارت دارایی آمریکا همزمان با سخنرانی ترامپ منتشر کرد نشان میدهد که اجرای قانون «کاتسا» سپاه به عنوان یک گروه تروریستی شناسایی شده است. طبق قوانین امریکا سازمانها و گروهای خارجی را میتوان به دو صورت به عنوان گروه تروریستی معرفی کرد. اولی که مشهورتر است، فهرست گروههای تروریستی (FTO) است که توسط وزارت امورخارجه معرفی میشود و دیگری بر اساس دستور اجرایی است که بلافاصله پس از حملات یازده سپتامبر و به وسیله بوش ابلاغ شد که به «دستور اجرایی ۱۳۲۲۴» شناخته میشود.
قانون کاتسا در چهارچوب همین دستور اجرایی که مختص گروههای تروریستی است،خواهان تحریم سپاه پاسداران شده بود. لازم به توضیح است که ترامپ میتوانست با استفاده از اختیارات ریاست جمهوری این بخش از قانون کاتسا را معلق کند، اما به رغم هشدار مکرر مقامات ایران و فرمانده هان سپاه تصمیم به اجرای آن گرفت.
هرچند مقامات بلند پایه نظامی و دیپماتیک تهران نسبت به تحریم سپاه و یا تروریستی خواندن این نهاد موضع گرفتند، اما از منظر حقوق بین الملل تحریم نهادی نظامی که بر اساس قانون اساسی ایران جزء نیروهای رسمی کشور است بسیار تعجب برانگیز است.
این رفتار تعجب بسیاری از کارشناسان داخلی را برانگیخت. کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی را در این باره در گفتگویی که با خبرگزاری دانشجو داشته است گفته: «اینکه کشوری نهاد نظامی سایر کشورها را تحریم و متهم به اقدامات تروریستی کند بی سابقه است و اقدامی غیر عادی محسوب میشود».
از این منظر بخشی از تحریم کاتسا مغایر با قوانین بین المللی است و رفتار تعجب برانگیز خوانده میشود. هرچند امریکاییها در دوره دوم دولت احمدی نژاد بانک مرکزی کشور را تحریم کردند که تا آن زمان سابقه نداشت لذا این سری اقدامات مسبوق به سابقه بوده است.
اما به نظر میرسد که امریکاییها در تحریم سپاه به صورت بلند مدت و هوشمندانه رفتار میکنند. می توان اینطور گفت که امریکا با همکاری شرکای اروپایی خود به دنبال آن است که نوک پیکان تحریمها را از حوزه بین الملل به داخل ایران بکشاند. اولین نشانه این کار را هم فشار بر ایران به منظور پذیریش و عضویت ایران در سازمان FATF دانست.
هرچند این سازمان در شاکله بسیار مطلوب به نظر میرسد، اما بسیاری از کارشناسان داخلی بر این باورند که مبارزه با پول شویی (که هدف اصلی شکل گیری این سازمان بین دولتی است) به منظور تحت فشار قرار دادن نهادهای چند وجهی همانند سپاه است و آنها با درگیر کردن ایران و عضویت ایران به نوعی در حال مشروعیت سازی داخلی برای تحریم نهادهای درونی کشور هستند.
لذا تحریمهای امریکاییها را باید به صورت یک منظومه پیچیده، هوشمند و بلند مدت دید-لطفاً این متن بدور از تئوری توهم توطئه خوانده شود- و این رفتار غربیها کاملاً مخالف دیدگاه ساده انگارانه سیاست مداران ایران است که پس از چهل سال هنوز نتوانسته اند رفتار فرش گونه در سیاست خارجی و با هوشمندی خاص از خود نشان دهند.
امریکاییها بسیار هوشمند و با روزنهای که برجام ایجاد کرده است به دنبال آن است که ایران به خود تحریمی برسد و برای پیشبرد این کار نیز متاسفانه بخشی از نیروی اجرایی و غرب گرای کشور که در این چند ساله پول، امکانات و رسانه در اختیار دارد به پیشبرد آن کمک خواهند کرد.
تحریم سپاه در چند حوزه ما را با چالش مواجه خواهد کرد. باید دقت داشت که این نهاد مجموعهای نظامی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی است و در هر چهار حوزه نیز به صورت فعال حضور دارد؛ لذا این بخش از تحریم کاتسا که بنابر دستور اجرایی ۱۲۳۲۴ سپاه را به عنوان یک نیروی تروریستی به رسمیت شناخته است. اگر پیش فرضهای فوق را بپذیریم میتوان این هدف امریکاییها را اینطور تحلیل کرد.
۱ -آنها به دنبال این هستند که با تحریم سپاه از همکاری سایر شرکتهای بزرگ ایران با این نهاد جلوگیری کنند. اولین تلاش آنها سعی در اجرای قانون FATF بود که به اندازه کافی از سوی کارشناسان داخلی نقد و تحلیل شد. هرچند دولت مدعی است که آن را اجرا نمیکند و متوقف شده است، اما برخی از منابع از اجرای حداقلی آن در برخی موسسات و بانکها خبر میدهند. نباید فراموش کرد که بخش اقتصادی سپاه بسیار بزرگ است. حضور فعال قرارگاه «خاتم الانبیاء» در عمران و آبادانی کشور و شرکتهای صنایع سنگین «مپنا» آنقدر گسترده هست که بعید است شرکتهای کوچک و بزرگ اقتصادی ایران با آنها کار نکرده و یا نکنند از این رو تحریم تروریستی سپاه ما را دچار «خوددرگیری» میکند.
۲ -بخش قابل توجهی از بعد امنیتی و نظامی سپاه خارج از مرزهای ایران قرار داد و بعد از ۴۰ سال بدل به سرپنجههای قدرتمند ایران در منطقه شده است. امروز شاهدیم که چطور سرمایه گذاری نخبگان نظامی سپاه پاسداران در کشورهای منطقه ایران را در دریای متلاطم منطقه آرام نگاه داشته است و کشور با هزینههای سرسام آور جهت تامین امنیت خود مواجه نیست؛ لذا تحریم این نهاد کشورهای همانند عراق، سوریه، افغانستان و لبنان را نیز با چالش مواجه میکند. چرا که حضور نهادی که از سوی امریکا به عنوان تروریست شناسایی شده است میتواند آنها را با مشکلاتی مواجه کند. این چالش قطعاً قدرت چانه زنی ایران در منطقه را متاثر از خود خواهد کرد.
اساساً سپاه امروز بیشتر موتور توسعه کشور است. اگر دولتها بتوانند درست از ظریفت عظیم این نهاد استفاده کنند میتواند در زمینههای صنعتی و اقتصادی سرعت بیشتری به پیشرفت کشور دهند. هرچند هنوز با بی مهری هایی مواجه است و در انتخابات هم شاهد بودیم که با عنوان دولت با تفنگ خطاب شد.لذا تحریم سپاه بسیار هوشمندانه است چرا که ابتدائاً مانع از توسعه ظرفیتهای بین المللی این نهاد خواهد شد. از سوی دیگر تحریمها را به دل ساختارهای داخلی ما خواهد کشاند و از طرفی میتواند بازیگری ما در منطقه را متاثر از خود نماید.
در مجموع باید عاقلانه و با حساسیت تومان با نگرانی رفتار امریکاییها را رصد کرد. به نظر میرسد که این تحریم بسیار خطرناکتر از آن چیزی است که گفته میشود.
پینشهاد میشود برای جلوگیری از تبعات این تحریم که شاید در ۱۰ سال آینده دامن گیر ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی ما شود دولت فعلی تدابیری بیاندیشد.
میتوان بخش افتصادی و تولیدی سپاه همانند قرارگاه خاتم و سایر زیر مجموعههای آن را به صورت رسمی با حفظ اختیارت فرماندهان به ساختار رسمی و قانونی دولت اضافه کرد. برای مثال میتوان وزارت جهاد که سالهای نه چندان دور در اختیار سپاه بود و در دوره خاتمی از آنها گرفته و در وزارت کشاورزی ادغام شد مجددا به سپاه بازگردد.
کما اینکه بخش قدس سپاه نیز در وزارت خارجه به صورت اسمی اضافه شود. این در هم تنیدگی میتواند مانع از اعمال تحریمهای بین المللی شود. برای مثال اگر سپاه وزارت جهاد را در اختیار داشته باشد و در این قالب فعالیت کند امریکاییها نخواهند توانست شرکتهای داخلی را به دلیل همکاری با یک وزارت خانه دولتی تحت فشار قرار دهند.
البته دولت میتواند شرکتهای اروپایی (بخصوص نفتی) را به همکاری با سپاه وادار کند. این امر موجب میشود که ریسک همکاری پایین آمده، شرکت اروپایی در تبعات منفی احتمالی شریک و به نوعی تحریمهای امریکا نیز بی ارزش شود.
علی ایحال دولت باید این دست مسائل را ساده نگیرد چرا که ذهن اروپاییها و امریکاییها در زمینه تحریمها بسیار پیچیده است و ۴۰ سال گذشته این را تایید میکند.
لازمه اجباری تحصیل علم مادی، کج دینی، اشرافیت و همنوایی با آمریکا نیست. چرا امثال شهریاری باید در دانشگاه های ما در اقلیت محض باشند؟ این باید از کجا آمده است؟