
کد خبر:۶۴۵۴۵۰
شاعران از اربعین حسینی میگویند؛
خوشا به حال غباری که پا به پای شما /به شوق دیدن شش گوشه راه افتاده
جمعی از شاعران آیینی به مناسبت اربعین حسینی (ع) اشعاری را سرودند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ جمعی از شاعران آیینی به مناسبت اربعین حسینی اشعار خود را در اختیار خبرگزاری دانشجو قرار دادند که در ادامه میخوانید:
باید که ظهورِ یار مقدور شود
تا از همهٔ خلق٬ بلا دور شود
آنقدر پیاده٬ اربعین میآییم
تا سیصد و سیزده نفر جور شود!
مرضیه عاطفی
خوشا به حال غباری
که پا به پای شما
به شوق دیدن
شش گوشه راه افتاده
سید رضا هاشمی
اهـلِ ادَب میسازَد عشقَش بے ادَب هـارا
اینجا تَماشا کُن شُکوهـِ تاب و تَب هـا را
شورِ حُسینے هـا چہ شیرین است باوَرکُن
با اشک هـا پَروَردہ اند اینجا رُطَب هـا را
روزیِ هـَرروزِ مَرا دادہ ست دَر هـیئت
با روضہ اش سَر کَردہ ام یک عُمْر شَب هـا را
باشَد حَرامَم زندگے حَتّیٰ اگَر یک روز
واجِب نَدانَم این قَبیل از مُستَحَب هـا را
با چایِ شیرینَش نَمَک گیرَش شُدَم، این چای
از تلخکامے هـایِ دُنیا شُست لَب هـارا
موکَب بہ موکَب از نَجَف تا کَربَلا دیدیم
این عشْق کَردہ مُشتَرَک اَصل و نَسَب هـا را
ازاین سُتون تا آن سُتون شوقِ فَرَج دارَند
دَر راہ میبینے هـَمہ مُنجے طَلَب هـا را
حَتّیٰ مَسیحے هـا هـَم اینجا اَشک میریزَند
گویا کہ آقا باز مے خوانَد وَهـَب هـا را
تاوَل کہ نہ نوعے مدال از جنسِ مُروارید
بسیار زیبا کَردہ پایِ مُنتَخَب هـا را
داغِ مِنا سوزاند مارا پَس بیا حاجی
اینجا ببین فَرقِ عَرَب هـا با عَرَب هـا را...
محسن کاویانی
دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی
دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی
چقدر گریه کنم تا به من محل بدهی
قبول کن! منم آن محرمی که میدانی
مرا به حال خودت واگذار کن آقا
دعا بکن نشوم آدمی که میدانی
دوباره بغض دلم را گره زدم محکم
به روی حاشیهٔ پرچمی که میدانی
فراق کرب و بلا جان سپردن محض است
تو را خدا برسان مرهمی که میدانی
سکوتِ کنج ضریحت چه عالمی دارد
مرا ببر به همان عالمی که میدانی
به پای بوسی شش گوشه ات مرا بطلب
نخواه جان بدهم از غمی که میدانی!
مرضیه عاطفی
بس که در نیمهی شب سجدهی طولانی داشت
قاتل خون خدا، پینه به پیشانی داشت
در رکاب علی آن مرد که میزد شمشیر
آخر الامر، شگفتا، که چه پایانی داشت!
ملتزم بود به تجوید ولا الضالینش.
ولیای کاش کمی لحن مسلمانی داشت
از همان معرکه ها، دست به ناحق دادن-
عادتی بود که تیغ عربستانی داشت
کربلا عرصهی آزادگی و ذلت بود
عرصهای سرخ که هفتاد و دو قربانی داشت
"دوزخ" و "جنّت" دیوار به دیوار هم اند
کوفه هم "شمر" و "سنان" داشت و هم "هانی" داشت
چه بسا منبر که تکیه بر آن کرد "شُریح"
چه بسا زندان که "یوسف" کنعانی داشت
سربلند از گذر حادثه آمد بیرون
مثل حر آنکه به چشم اشک پشیمانی داشت
علی فردوسی
بیرون زدی به سمت حرم بی معطلی
با چشم خیس از حرم مرتضی علی
با هر قدم به زمزمه سرگرم رفتنی
سرگرم راه رفتن و لبیک گفتنی
دریای بیکران عزادار را ببین
این خیل پابرهنهی زوار را ببین
هر نغمهای به داد خروش تو میرسد
از هر کرانه نوحه به گوش تو میرسد
هر خانهای به شوق پذیرای زائر است
هر کس به هر چه دارد و با هرچه قادر است
مردی که بود کوزهای آبی به شانه اش
با التماس برد تو را هم به خانه اش
انداخت سفرهای و به تو جای خواب داد
با چای گرم تشنگی ات را جواب داد
با دست مرهمی به تن خسته میدهد
وقت وداع رخت تو را شسته میدهد
گویی تو را به سمت حرم مست میبرند
آری تو را به پا نه، که بر دست میبرند
برگشتهای به پای دل و زخم تاولی
همراه زخم قافلهی دختر علی
آن زن به لهجهای عربی نوحه خوان کیست؟
این یا رضیع گفتن او از زبان کیست؟
میخواند از رباب و گل سرخ پرپرش
یا خواهری که مرد ز. داغ برادرش
خواهر رسید و با همهی جان خسته اش
میگفت: با برادر در خون نشسته اش
یک صبح زینب تو بدون تو شب نکرد
داغی چو داغ شام مرا جان به لب نکرد
شرمندهی تو ام که تو را نوردیده نیست
همراهم آن سه سالهی قامت خمیده نیست
ای باغبان ز. غنچهی گلخانه ات نپرس
از سرگذشت دختر دردانه ات نپرس
هر گوشهای نوای جگر سوز عاشقی است
هر روضهای دمی به غنیمت دقایقی است
اینجا کنار روضه به تو گرم خدمت اند
معجونی از سخاوت و عرض ارادت اند
زائر بگو چه بود به جز سود روزی ات
زائر خوشا به حال تو خوش بود روزی ات
زائر بدان گواه بهشت است این مسیر
حقا که شاهراه بهشت است این مسیر
امسال من لیاقت دعوت نداشتم
اندازهی تو شوق زیارت نداشتم
باید برای این سفر آماده میشدم
از سرگذشت دختر دردانه ات نپرس
هر گوشهای نوای جگر سوز عاشقی است
هر روضهای دمی به غنیمت دقایقی است
اینجا کنار روضه به تو گرم خدمت اند
معجونی از سخاوت و عرض ارادت اند
زائر بگو چه بود به جز سود روزی ات
زائر خوشا به حال تو خوش بود روزی ات
زائر بدان گواه بهشت است این مسیر
حقا که شاهراه بهشت است این مسیر
امسال من لیاقت دعوت نداشتم
اندازهی تو شوق زیارت نداشتم
باید برای این سفر آماده میشدم
ای کاش من مسافر این جاده میشدم
ای نور محض،ای رخ مهتابها به تو
عرض ارادت همه اربابها به تو
در ظلمتم چراغ برایم نمانده است
در دل به غیر داغ برایم نمانده است
جامانده از وصالم و خالی ز. حوصله
بی تو دل و دماغ برایم نمانده است
می ... نوش جان معتکف اربعین تو
جانم فدای آن نظر ذره بین تو
نالایقی که هست ز. رویت خجل منم
از داغ کربلای تو حسرت به دل منم
کی آشنا به خاک تو گردد جبین من؟
تنها تویی تو خاطرهی دل نشین من
هادی ملک پور
این محبّت آسمانی است یا زمینی است
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
این که میکِشد مرا به سوی تو چه جذبهای ست؟
حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است
تاول شکفته زیر پای زائر تو را
بوسه میزنم که موسم ستاره چینی است
کاش تاولی به پای زائر تو میشدم
تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است
از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن
مثل اشکهای الغدیری امینی است
کربلا چه قرنها بر او گذشته و هنوز
از معلمان مهربان درس دینی است!
از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون
سطری از کتاب إن قَطعتُموا یمینی است
عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق
این صدای پای زائران اربعینی است
مهدی جاندار
نیست جز شوق زیارت در نگاه زائران
میشود بال ملائک فرش راه زائران
در نجف اذن زیارت از علی باید گرفت
میشود دست علی پشت و پناه زائران
از نجف تا کربلا صد کهکشان روشن است
میدرخشد در دل شب روی ماه زائران
با وجود خدمت مردم زیارت سخت نیست
خادمان هستند در فکر رفاه زائران
هرکدام از زائران اربعین یک لشگر است
سخت ترسیده است داعش از سپاه زائران
اشک میریزیم، چون گریه سلاح شیعه است
ریشههای ظلم میسوزد به آه زائران
قبل راه افتادن زائر به سمت کربلا
در نجف بخشیده شد کل گناه زائران
حج پیغمبر ثواب گامهای زائر است
عین احرام است پس رخت سیاه زائران
یا حسین بن علی! یا لیتنا کنا معک
کربلاای کاش باشد قتلگاه زائران
آرش براری
سالیانی ست که از حال دلم باخبری
عمر من رو به فنا رفت و نکردی نظری
دل تنگم هوس کرب و بلایت کرده
منتظر مانده ام آقا به امید سفری
اربعین در ره و دلها همه بی تاب تواند
از دل پرغم من ساده، ولی میگذری
من چه کردم که شوم لایق لطف و کرمت
توشه ام نیست بجز کج روی و خیره سری
سیل عشاق به پابوسی تو میآیند
من بیچاره چه دردی بکشم یک نفری
دل من پر بزند گه به نجف گاهی شام
عاشقی نیست بجز سوز دل و دربه دری
ترسم این است بماند به دلم داغ حرم
قبل مرگم چه شود این من بد را ببری
عرض ارادت همه اربابها به تو
در ظلمتم چراغ برایم نمانده است
در دل به غیر داغ برایم نمانده است
جامانده از وصالم و خالی ز. حوصله
بی تو دل و دماغ برایم نمانده است
می ... نوش جان معتکف اربعین تو
جانم فدای آن نظر ذره بین تو
نالایقی که هست ز. رویت خجل منم
از داغ کربلای تو حسرت به دل منم
کی آشنا به خاک تو گردد جبین من؟
تنها تویی تو خاطرهی دل نشین من
هادی ملک پور
این محبّت آسمانی است یا زمینی است
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
این که میکِشد مرا به سوی تو چه جذبهای ست؟
حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است
تاول شکفته زیر پای زائر تو را
بوسه میزنم که موسم ستاره چینی است
کاش تاولی به پای زائر تو میشدم
تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است
از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن
مثل اشکهای الغدیری امینی است
کربلا چه قرنها بر او گذشته و هنوز
از معلمان مهربان درس دینی است!
از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون
سطری از کتاب إن قَطعتُموا یمینی است
عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق
این صدای پای زائران اربعینی است
مهدی جاندار
نیست جز شوق زیارت در نگاه زائران
میشود بال ملائک فرش راه زائران
در نجف اذن زیارت از علی باید گرفت
میشود دست علی پشت و پناه زائران
از نجف تا کربلا صد کهکشان روشن است
میدرخشد در دل شب روی ماه زائران
با وجود خدمت مردم زیارت سخت نیست
خادمان هستند در فکر رفاه زائران
هرکدام از زائران اربعین یک لشگر است
سخت ترسیده است داعش از سپاه زائران
اشک میریزیم، چون گریه سلاح شیعه است
ریشههای ظلم میسوزد به آه زائران
قبل راه افتادن زائر به سمت کربلا
در نجف بخشیده شد کل گناه زائران
حج پیغمبر ثواب گامهای زائر است
عین احرام است پس رخت سیاه زائران
یا حسین بن علی! یا لیتنا کنا معک
کربلاای کاش باشد قتلگاه زائران
آرش براری
سالیانی ست که از حال دلم باخبری
عمر من رو به فنا رفت و نکردی نظری
دل تنگم هوس کرب و بلایت کرده
منتظر مانده ام آقا به امید سفری
اربعین در ره و دلها همه بی تاب تواند
از دل پرغم من ساده، ولی میگذری
من چه کردم که شوم لایق لطف و کرمت
توشه ام نیست بجز کج روی و خیره سری
سیل عشاق به پابوسی تو میآیند
من بیچاره چه دردی بکشم یک نفری
دل من پر بزند گه به نجف گاهی شام
عاشقی نیست بجز سوز دل و دربه دری
ترسم این است بماند به دلم داغ حرم
قبل مرگم چه شود این من بد را ببری
ای که رفتی به حرم یاد کن از سوز دلم
که دعای من بیچاره ندارد اثری
دلخوشی ام شده هی شعر برایت گفتن
شرمسارم که جز این هیچ ندارم هنری
غزل پرگله ام را به نگاهی بنواز
(تا به عشقت بسرایم غزل تازه تری)
طاهره فرجام
مثلِ هرسال، دل، پر از داغ است
باز هم پای مَرکَبَم لنگ است
اینکه جامانده_ایم، تکراری ست!
آن که جامانده است، دلتنگ است!
شعرها گفته اند در دوری
همهی شاعرانِ جامانده!
مطمانّم، ولی سه سالهی تو
همه شان را یکی یکی خوانده!
دختری که زبانزد است به عشق...
حُبُّها نور، فی قلوبِ الناس
گرچه بی دست شد عمویش... آه!
رَفَعَ الله رایتُ العباس
خواستم درد و دل کنم... اما
همه اش روضه پیشه میآید!
این چه سِرّی است در غمت، که به اشک
دلِ غافل، به خویش میآید!
هرچه را خواستم به من دادی
هرچه را غیر کربلا! آقا
هر سِری یک بهانه پیش آمد
هر سَری نیست پربها! آقا
جان زهرا بگو چگونه دگر
نوکری را به تو نشان بدهم؟
نکند سالها گذر کند و
کربلا را ندیده، جان بدهم!
عارفه دهقانی
اگر لبریزم از تو
نقص در ظرفیت من نیست
وجودت وسعت دریاست
در فنجان نمیگنجد
سید رضا هاشمی
که دعای من بیچاره ندارد اثری
دلخوشی ام شده هی شعر برایت گفتن
شرمسارم که جز این هیچ ندارم هنری
غزل پرگله ام را به نگاهی بنواز
(تا به عشقت بسرایم غزل تازه تری)
طاهره فرجام
مثلِ هرسال، دل، پر از داغ است
باز هم پای مَرکَبَم لنگ است
اینکه جامانده_ایم، تکراری ست!
آن که جامانده است، دلتنگ است!
شعرها گفته اند در دوری
همهی شاعرانِ جامانده!
مطمانّم، ولی سه سالهی تو
همه شان را یکی یکی خوانده!
دختری که زبانزد است به عشق...
حُبُّها نور، فی قلوبِ الناس
گرچه بی دست شد عمویش... آه!
رَفَعَ الله رایتُ العباس
خواستم درد و دل کنم... اما
همه اش روضه پیشه میآید!
این چه سِرّی است در غمت، که به اشک
دلِ غافل، به خویش میآید!
هرچه را خواستم به من دادی
هرچه را غیر کربلا! آقا
هر سِری یک بهانه پیش آمد
هر سَری نیست پربها! آقا
جان زهرا بگو چگونه دگر
نوکری را به تو نشان بدهم؟
نکند سالها گذر کند و
کربلا را ندیده، جان بدهم!
عارفه دهقانی
اگر لبریزم از تو
نقص در ظرفیت من نیست
وجودت وسعت دریاست
در فنجان نمیگنجد
سید رضا هاشمی
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.