آخرین اخبار:
کد خبر:۶۵۳۴۳۱
یادداشت دانشجویی/

اگر دین ندارید آزاده باشید، عمیق‌ترین سخن بشری است/ معنای آزادی «Freedom» کسی است که فاقد قید و بند است

اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، طلایی‌ترین و عمیق‌ترین سخن بشری است که در آستانه فدا کردن همه مظاهر هستی‌اش برای تحقق آزادی است.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، بسیاری از مردم سوال «آزادی چیست؟» را بر حسب سنت فکری رایج، با اشاره به حق آزادی در انتخاب رفتارهای دلخواه خود در برابر محدودیت‌های اجتماعی، پاسخ می‌دهند. اما این نه تعریف آزادی است و نه به منشا آن اشاره دارد. این تعریف با احساس خطری که ایجاد می‌کند عده‌ای را به انکار چنین حقی نیز وادار کرده است. آیا آزادی یعنی همین که من بتوانم با پوشش دلخواهم بیرون بروم و یا این که انتقادم را از دولتمردان در کوچه و خیایان بگویم یا در روزنامه چاپ کنم؟ آیا آزادی یعنی آزادی در هر نوع رابطه‌ای که منع یا محدودیت‌های خاسته از اجتماع، مذهب یا فرهنگ دارد؟

جالب است که تجربه آزادی هایی از این قبیل در جوامع اومانیستی، با ظهور عینی هدونیسم و هیپی گری، با لذت فراوان برای افراد، اما رضایت اندک و بلکه نارضایتی و شکست برای ایشان و اجتماع بزرگتر همراه بود، به گونه‌ای که این قبیل آزادی‌ها در تجلی فردی و اجتماعی خود، مانع از رشد و توسعه انسانی افراد و جامعه بزرگتر ایشان می‌گشت. پس اگر این قببل آزادی، فاقد مبنای نظری و عملی سازنده و سالمی است، کدام نوع آزادی است که رشد کرامت و رضایت و خرسندی عمیق انسان را بدنبال خواهد داشت؟ کدام آزادی است که تعریف آن، به محدوده‌های بین فردی و قراردادهای عمدتا بی منطق بشری وابسته نیست؟ آن کدام آزادی است که مورد احترام تمام جوامع بشری است و قرن‌ها چنین آزادگی مورد ستایش همه خردمندان قرار خواهد گرفت؟ آزادی چیست؟

و اما … آزادی را بسیاری «حق انتخاب» معنی کرده اند؛ این که من بتوانم بین خوب و ناخوب، درست و نادرست، و حتی حق و باطل دست به انتخاب بزنم مثلا، بین ایمان و کفر، بین سلامت و بیماری، بین آزادی و اسارت «آن چه را که دلم می‌خواهد» انتخاب کنم و آن چه که دلم می‌خواهد به کسی ربطی ندارد، چون این احساس من است و انتخاب من! پس سوال دومی مطرح می‌شود که اگر آزادی به حق انتخاب، مربوط می‌شود، پس مبنای انتخاب درست چه باید باشد؟ احساس یا هوش، خرد، نظر جمعی یا گفته‌های افراد خاص؟ کدام یک؟

نکته دیگر آن که مسولیت این انتخاب با کیست؟ کم نیستند افرادی که در جریان زندگی و انتخابات خود به مسئولیت خویش واقف نیستند یا آن را نمی‌پذیرند. در شکل افراطی این مسئولیت گریزی، انفاقات خوب، محصول شانس، تصادف، یا لطف دیگران است و اتفاقات بد، محصول سیاه بختی، جفای روزگار، بی مهری و یا خیانت پیشگی دیگران. این دو تفسیر ممکن است به تنهایی یا با هم در افراد دیده شود. فعلا به مبانی تربیتی و شکل‌های بیمارگونه چنین اعتقادات مسولیت گریزانه‌ای نمی‌پردازم. اما وجه مشترک این گونه گریزها، احساس تهدید برای ارزش خود است. اگر من مسئولم و من انتخاب می‌کنم پس اگر اشتباهی رخ داد، این منم که باید پاسخگو باشم و محاکمه در دادگاه وجدان خود گریزناپذیر است. پس به وجدان دیگری متوسل می‌شویم و اگر اتفاق بدی افتاد وی را محاکمه می‌کنیم؛ حتی اگر خدا باشد

پس این کدام آزادی است که اعتقاد بدان با آگاهی، حق انتخاب و پذیرش مسئولیت شخصی و شجاعت پاسخگویی همراه است؟ آزادی چیست و منشا آن کدام است؟ معنای آزادی (Freedom) در خود واژه نهفته است. آزاد کسی است که فاقد قید و بند است، در زندان نیست و اسارتی را تحمل نمی‌کند.

پس آزادی، ابتدا یک نیاز و سپس یک انگیزه نیرومند است و اگر بپذیریم که انسان با پتانسیل و توان بسیار برای رشد همه جانبه به دنیا می‌آید، پس آزادی یعنی نیاز انسان برای رهایی از محدودیت‌های خود و گسترش و بسط دامنه خود؛ این مبنای آزادی است. هنگامی که از گسترش خود سخن می‌گوییم رشد و سلامت را یکجا داریم. پس این جهت‌گیری آزادی نه تنها مانع رشد و سلامت خود نیست، بلکه متضمن آن است فرد در چنین فضایی مراقب سلامت خود است. در چنین فضایی رشد سالم و گسترش خود، من و مراقبت از آن، فی نفسه نه تنها به رشد دیگران آسیبی نمی‌رساند بلکه متضمن سلامت دیگران و مراقبت از آن نیز هست.
 
آزاده کسی است که در راستای گسترش و بسط همه جانبه خود، بی آن که آزادی دیگران را محدود، فدای خود، یا مورد سواستفاده قرار دهد اهداف متعددی را در حیطه‌های مختلف زندگی و با شوق و اشتیاق پیگیری می‌کند؛ چنین فردی خردمندانه عمل میکند چون حتی با رشد دادن افراط گونه یک حیطه از زندگی خود، مانع نیاز به آزادسازی توان رشد خود در حیطه‌های دیگر زندگی و رشد خودش نمی‌شود. چنین فردی به خود اسارت نمی‌دهد، پس نسبت به خود ظالم نیست پس نمی‌تواند نسبت به دیگری ظالم باشد و آزادی و حق انتخاب دیگری را محدود کند از چنین ذاتی، استبداد میلیون‌ها فرسنگ فاصله دارد. خود فرد به شکل مراقبت شده‌ای ترییت می‌شود و در این تربیت ادب از فرایند تادیب جداناپذیر است؛ به همین دلیل فرد آزاده نه تنها خود شکوفاست بلکه به غایت مودب و به غایت متواضع است. چنین فردی یک ارزش زنده است، زیرا این ارزش مبنا و سوخت لازم برای هرگونه رشد سالم در ابعاد دیگر وجود و زندگی است. این ارزش حال خوب، آزادی و آزادگی است و درکی که از اهمیت آن حاصل می‌شود، رضایت از آزادگی را بدنبال دارد رضایتی که ارزش تحمل چالش‌ها و سختی‌های فراوانی را دارد.

برای لحظه‌ای به قدرت مخرب سایر نیاز‌ها و انگیزه‌های آدمی، در غیاب چنین حالتی از آزادی در عمق وجود فرد و نقش جهت دهنده آن فکر کنید. نیاز به صمیمت و عشق، نیاز به قدرت، نیاز به امنیت و بقا، نیاز به تفریح و حتی نیاز به معنویت. گمان نمی‌کنم که نتیجه مخرب تلاش و حرکت برای رسیدن به سایر نیازهای فوق، بدون محوریت آزادی، بر کسی پوشیده باشد.

انسان هایی که آزادی را فدای شکم، رفاه، مقام و حتی امنیت می‌کنند؛ آنهایی که محبوب‌ترین گروه قدرتمندان غیرآزادند، و دیکتاتورهای کوچک درونشان به خلق دیکتاتورهای بزرگ بیرون ختم می‌شود.

اما ادیان و ادعای ایشان، کمک به رشد و سلامت آدمی و روابط وی است. از ادیان غیر الهی بگذریم. پس قرار است دین، بشر را آدمی گسترده تر، رشد یافته تر، خردمند تر، مودب تر، مهربان‌تر نسبت به خویش، دیگران و دنیای پیرامونش کند. دین الهی این هدف را در یک بستر ارتباطی دنبال می‌کند. ارتباط بین خدا و بشر، خداوند غیر آزاده که صرفا جبار و قهار است حتی برای لحظه‌ای نمی‌تواند در این کار موفق باشد. حتی قهر چنین خدایی باید با ملات آزادی و آزادگی شکل گرفته باشد. خدایی که خود خردمند است، فاقد محدودیت است، مهربان است، آفریننده است و منشا خیر برای همه موجودات.

بخشنده‌ترین و مهربان‌ترین و آزاده‌ترین در اوج قدرتی بی همتا. در چنین رابطه‌ای اجبار جایی ندارد حتی در پذیرش اولوهیت و دین. خداوند مسئولیت، حق انتخاب و پذیرش دین خویش را منوط به شعور و آگاهی و تصمیمگیری بشری کرده است که مخلوق خود اوست. پس به او آگاهی می‌دهد، راه و چاه را نشانش می‌دهد و همه غایت را در لقای خویش معرفی می‌کند، نهایت رشد و بسط خود، در بستر آزادی و آزادگی. در چنین فضایی، آزاده بی دین و بی دین آزاده، ترکیبی ناممکن و نامیسر است. با هر قومی باید در سطح فهمش سخن گفت. اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، این سخن طلایی‌ترین و عمیق‌ترین سخن بشری است که در آستانه فدا کردن همه مظاهر هستی اش برای تحقق آزادی است و چه زیبا و مودبانه چنین می‌کند. درود بر تو و رهروانت، یا حسین!

علیرضا خسروی-فعال دانشجویی دانشگاه پیام نور زنجان
انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار