بودند و هستند کسانی که با مشاهده این عکس کلمه استرجاع بر زبان می رانند، فریاد وا اسلاما سر می دهند، و هر چه گفتنی و نگفتنی باشد بر من می گویند. از هیچ کدام شکایتی ندارم.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، طی روزهای گذشته تصویری از حجتالاسلام قاسمیان مدیر حوزه علمیه مشکات و مسئول قرارگاه جهادی امام رضا (ع) در کنار تعدادی نوازنده منتشر شد که با واکنشهای زیادی در فضای مجازی همراه بود.
حجتالاسلام قاسمیان در این رابطه توضیحاتی را در کانال تلگرامیاش منتشر کرده که در ادامه میخوانید: در مدت زمان کوتاهی که از انتشار این عکس گذشته است با سیل عظیمی از واکنشهای منفی و مثبتی روبرو شده ام که مرا بر آن داشت تا چند سطری را درباره آن توضیح دهم؛ باشد که افکار عمومی را به قضاوت درست تری نسبت به این عکس و حقیر رهنمون شود:
یکم، به کسانی که این عکس را دیدند و برآشفتند تا حدی حق میدهم؛ای بسا خود حقیر نیز اگر با چنین صحنهای مواجه میشدم احساسات مشابهی را تجربه میکردم. به همین جهت از تمام مشفقان و دلسوزانی که با مشاهده این عکس به درد آمدند و سوختند، صادقانه عذرخواهم؛ اگرچهای بسا دل هیچ کس به اندازه خود من در این ماجرا به درد نیامد. دوم، پیش از شرح اصل ماجرا به اختصار به این نکته باید توجه بدهم که گاه شرایطی خاص اقدامی را میطلبد؛ اما کسی که آن اقدام را از بیرون میبیند و بدون آگاهی از شرایط مزبور درباره آن قضاوت میکند، قطعا به خطا میرود. نمونه این قضاوت عجولانه و نابجا را میتوان در مورد عکسهای امام موسی صدر با دختران بی حجاب مشاهده کرد. پناه بر خدا از عصر رسانه! آیا پرهیز از قضاوت شتابزده و دعوت به حسن ظن مطابق منطق و اخلاق نیست؟ پس «ضع امر اخیک علی احسنه» کجا رفت؟ خدا نکند روزی نامحرمی در استخری در حال غرق باشد و طلبه ملبسی برای نجات او اقدام کند و عکسی منتشر شود، که خواهند گفت: «به به! روحانیت معظم با نامحرمان به استخر هم میرود»!. سوم، با ذکر این مقدمه به سراغ اصل ماجرا میروم. بر خلاف تصور اولیه، این عکس متعلق به یک کنسرت موسیقی در یکی از دانشگاههای تهران نیست! این عکس در کرمانشاه و در سر پل ذهاب گرفته شده است؛ لازم است اینجا اشاره کنم که حقیر به سبب دغدغه و احساس وظیفه شخصی و مسوولیتی که دارم، در ۴۰ روز گذشته بارها به مناطق زلزله زده سفر کرده و اقدامات مختلفی اعم از ساخت و ساز تا هدایت گروههای فرهنگی و جهادی را پیگیر بوده ام. چهارم، در این آخرین بار، برای سخنرانی در مراسمی دعوت شدم که به بهانه شب یلدا برپا شده بود تا مرهمی باشد بر زخم دل داغدیدگان. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد و حاضران جلسه میتوانند بر آن شهادت بدهند این بود که پیش از سخنرانی من، مجری آهنگ بسیار حزن آلود و غمگنانهای را بدون هماهنگی پخش کرد که شیون و ضجه را از نهاد جمعیت برآورد. اینجا بود که بر خلاف میل و رویه همیشگی ام در برنامه مداخله و آن را قطع کردم. وقتی از بنده برای سخنرانی دعوت شد دقایقی درباره امید به خدا و آینده سخن گفتم و تلاش کردم آرامش به جمع باز گردد. سپس سریعا از نوازندگان تنبور و نی که به عنوان سازهای مراسمات آیینی، نه سازهای مناسب لهو و لعب، در منطقه کرمانشاه شناخته میشود، استفاده کرده و خواستم سریعا بالای سن بیایند و دقایقی را با همراهی ایشان به خواندن اشعار بزرگان فرهنگ و ادب با مضامین عارفانه و امیدبخش اختصاص دادم و خنده و شادمانی را به جمع بازگرداندم.
پنجم، به این توجه شود که این اقدام، اقدام کسی است که ۴۰ شب و روز گذشته را با دغدغه بازگشت امید به زندگی در مناطق زلزله زده سپری کرده است، اما ناگهان دستاورد خود را در معرض تندباد فنا میبیند و بی اختیار از جا بر میخیزد؛ اقدامی که بر حسب تشخیص وظیفه شخصی آنی بود و در درستی و نادرستی آن میتوان سخنها گفت، اما به هر حال امید است که دانستن این زمینهها تا حدی از آزاردهندگی عکس بکاهد. ششم، بودند و هستند کسانی که با مشاهده این عکس کلمه استرجاع بر زبان میرانند، فریاد وا اسلاما سر میدهند، و هر چه گفتنی و نگفتنی باشد بر من میگویند. از هیچ کدام شکایتی ندارم؛ انما اشکوا بثی و حزنی الی الله؛ و الیه المشتکی.
تنها گلهای که دارم این است که بی خبر ماندن از حال درماندگان و مستضعفان و چشم فروبستن بر آلام و اسقام ایشان به مراتب به استرجاع و وا اسلاما گفتن شایستهتر است؛ چنانکه خداوند فرمود:: «ولا تحاضون علی طعام المسکین/فویل للمصلین» و فرمود:: «فلا اقتحم العقبه/ و ما ادریک ما العقبه/فک رقبه/او اطعام فی یوم ذی مسغبه/یتما ذا مقربه/او مسکینا ذامتربه» و رسول خدا ص. «من لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» را در همین موضع فرمود: و، اما سخن هفتم و آخرین، بیاییم یک بار برای همیشه در قالب کرسیهای آزاداندیشی تکلیف موسیقی، کاربرد و ترویج ان را در جمهوری اسلامی معین کنیم.