کولبری اصطلاحی است که مردم کردزبان به افرادی اطلاق میکنند که به اجبار برای گذران عمر خود به حمل اجناس بین دو طرف خط مرزی مبادرت میورزند.
به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو؛ کولبری، پدیدهای است که این سالها در رسانههای مختلف از آن زیاد شنیدهایم. کولبر عموما به کسی گفته میشود که باری را روی دوش خود میگذارد و آن را تا مقصد حمل میکند؛ شغلی که به دور از شان و شرافت آدمی است، اما برای مرزنشینان آخرین راه امرار معاش محسوب میشود، شغلی که مشقتهای زیادی به همراه دارد و جان انسان که بزرگترین سرمایه اوست را در معرض خطر قرار میدهد.
کولبری اصطلاحی است که مردم کردزبان به افرادی اطلاق میکنند که به اجبار برای گذران عمر خود به حمل اجناس بین دو طرف خط مرزی مبادرت میورزند.
سیستان و بلوچستان و خراسان از نقاطی است که کولبران در آنجا فعالیت دارند، اما تمرکز بیشتر آنها در نقاط مرزی کرمانشاه، کردستان و آذربایجانغربی است تا جایی که جمعیتی چند هزار نفری را هر کدام از این مناطق تشکیل دادهاند. شاید سوال خیلی از ما این باشد که چرا مردم مرزنشین به کولبری روی میآورند؟ دولت و سایر نهادهای ذیربط چه اقدامی برای کاهش یا حتی رفع این معضل انجام دادهاند تا بتوانند بخشی از مشکلات این افراد را حل کنند؟
ابتدا باید این نکته را یادآور شوم که بیکاری نقش تعیینکنندهای در شکلگیری شغلهایی از این دست دارد. طبق آمارهای به دست آمده از نرخ بیکاری در سال ۹۵، ۱۸ شهر از شهرهای مرزنشین این چهار استان دارای نرخ بیکاری بالاتر از نرخ بیکاری کشوری (۶/۱۲ درصد) در سال ۱۳۹۵ بودهاند. شش شهر از این ۲۴ شهر دارای نرخ بیکاری بالاتر از ۲۰ درصد هستند. نرخ بیکاری چهار شهر هم بالاتر از ۱۵ درصد ارزیابی شده است. در این مرحله برای از بین بردن کولبری اشتغالزایی در مناطق مرزی است تا مرزنشینان شغلی ثابت را جایگزین کولبری کنند. نماینده مردم بوکان هم روز گذشته در نطق میان دستورش در این مورد گفت: به دلیل فقدان هر گونه اشتغال جایگزین، بسیاری از تحصیلکردههای ما به کولبری پناه میبرند که اگر هزینههای مرزبانی و نظامی صرف شده جهت برخورد با آنان صرف اشتغال مولد در مرز شده بود، کولبرانی که جان خود را از دست دادهاند اکنون مرزبانانی مطمئن و کمهزینه کشورمان بودند و جای این سوال باقی است که اگر شغلی برای جوان تحصیلکرده وجود ندارد ناشی از ناکارآمدی کیست؟ مدیران اجرایی کشور در ایجاد اشتغال ناتوان بودهاند و نتایج آن گریبان جوانان تحصیلکرده، افسرده، ناامید و درمانده را گرفته است. در روزهای آخر آذر سال جاری خبری مبنی بر ساماندهی کولبران اعلام شد. بر اساس این خبر مدیرکل امور مرزی وزارت کشور از ورود وزارت کشور و دستگاههای مرتبط به این موضوع خبر داد و با اشاره به این موضوع که سود اصلی را کسانی میبرند که از مردم مرزنشین استفاده میکنند و کولبران نهتنها سودی دریافت نمیکنند بلکه پولی که از این راه کسب میکنند در مقایسه با زحمت و خطراتی که با آن مواجه میشوند بسیار اندک است. مجید آقابابایی در ادامه ذکر کرد که بنا بر تاکیدات وزیر کشور برای کولبران آییننامهای بامحوریت وزارت کشور و همکاری وزارت امور اقتصادی و دارایی، وزارت صنعت، معدن و تجارت و ستاد مرکزی مبارزه باقاچاق کالا، مسیرهای ١٣ گانهای به عنوان کولبری در ۴ استان آذربایجانغربی، کردستان، کرمانشاه و سیستان وبلوچستان بود، تنظیم شد و با توجه به ساماندهی جدید در موضوع کولبری، مدیریت این بازارچههای مرزی به عهده گمرک قرار گرفت و براساس تعریفی که برای مرزنشینان در چهار استان نام برده شد افرادی که دارای سه سال اقامت در فاصله حداکثر ٢٠ کیلومتری از نقطه صفر مرزی در استانهای آذربایجانغربی، کردستان و کرمانشاه و همچنین در فاصله ۵٠ کیلومتری نقطه صفر مرزی در استان سیستان بودند مشمول استفاده از تخفیف بازرگانی و مشمول آییننامه هیات وزیران هستند. چند اسکناس به قیمت جان احمد از کولبران پیرانشهر، جایی در آذربایجانغربی است. او که ۲۸ سال دارد و بعد از بسته شدن مرزها کارش را از دست داده به «جهانصنعت» میگوید: هنوز معلوم نیست چرا مرزها را بستهاند. بعد از اتفاقهایی که در کردستان عراق به واسطه استقلال کردستان افتاد دیگر مرزها را بستند و هنوز هم باز نشده است. با بسته شدن مرزها چند هزار نفر اینجا بیکار شدند، چون کار نیست و کشاورزی هم دردسرهای خودش را دارد. باید خیلی کار کنی و در آخر هم محصولات فروش نمیروند و روی درخت یا توی جعبه از بین میروند. احمد به پیگیری نمایندههای مجلس اشاره میکند که قرار بود کارشان را درست کنند و از آنها انتقاد میکند و میگوید: نمایندگان گفتند شما را سازماندهی میکنیم و برایتان کارت و مجوز تردد صادر میکنیم، اما هیچ کاری نکردند یا شاید هم به نتیجه نرسیدهاند، اما این شده مشکل ما که از کجا خرج و مخارجمان را تامین کنیم. کولبری که تعطیل شد، بازارچههای مرزی هم تعطیل شدند. از احمد میپرسم در ازای باری که میبرید چه مبلغی دریافت میکنید. او پاسخ میدهد: اینطور نیست که بگویم قیمت ثابتی داریم. بر اساس وزن و کیلومتری که اجناس را حمل میکنیم پول میگیریم. درآمد کولبران خیلی کم است و شاید این مبالغی که من میگویم باورتان نشود. مثلا برای حمل یک جنس ۱۱۰ کیلویی و هفت کیلومتر پیادهروی برای حمل جنس چیزی حدود ۸۰ هزار تومان پول دریافت میکنیم و ممکن است در ماه سه یا چهار بار بتوانیم بار جابهجا کنیم. اگر در سردشت هم باشی که کار بیشتر و سختتر است، چون باید راه بیشتری را پیاده طی کنیم و کوهنوردی هم داریم. احمد از مصائب کولبری تعریف میکند و اینکه هر لحظه بیم کشته شدن یا در بعضی موارد سقوط به پرتگاه را دارند. او میگوید: مرزبانیهای نیروی انتظامی همیشه در کمین ما هستند و بدون هشدار و اعلام شروع به تیراندازی میکنند و حتی نمیدانند جنسی که ما جابهجا میکنیم چیست. در ماه چند نفر به همین دلیل میمیرند و هیچ کس هم صدایش درنمیآید. کسی اعتراض نمیکند و جان ما برای ۷۰ یا ۸۰ هزار تومان کف دستمان است. احمد هنوز عزادار یکی از دوستانش است که به تازگی به دست مرزبانان ایرانی کشته شده و به قول خودش این مردنها و نبودنها برایشان عادت شده و از این میترسد که یک روز هم قرعه به نام خودش بیفتد، یا کشته میشود یا مثل یکی دیگر از دوستانش از کوه به پایین پرت میشود. از احمد میپرسم تکلیف اجناسی که به واسطه فوت، پرت شدن یا هر دلیل دیگری از بین میروند یا خسارت میبیند بر عهده چه کسی است؟ همه ما یک ضامن داریم که همین ضامن برای ما کار پیدا میکند و به کسی که صاحب جنس است معرفیمان میکند. اگر به هر دلیلی اتفاق بدی رخ دهد و اجناس خسارت ببیند یا ضامن باید هزینه بدهد یا در بعضی مواقع از کولبر خسارت گرفته میشود، بعضی وقتها هم صاحب جنس از خیر خسارت میگذرد و بیخیال میشود، چون میداند نه ما و نه ضامن پولی نداریم که به عنوان خسارت بپردازیم و خودشان را معطل ما نمیکنند. دستانی که حسرت شدند کمال رسولی از کولبران بانه، چند وقتی است که خانهنشین شده است. یکی از روزهایی که همراه دوستش در حال کولبری بودند با ماموران نیروی انتظامی برخورد میکنند و در حین فرار برای زنده ماندن یا دستگیر نشدن دوست کمال از کوه سقوط میکند، اما کمال دستش را میگیرد و برای اینکه دوستش را حفظ کند دستانش را در برف فرو میکند. تا کمک برسد سرما دست و انگشتان کمال را میبرد. کریم حاضر به صحبت با ما نشد، اما برادرش را معرفی کرد. رسولی میگوید: کسی که کولبری میکند درآمد ندارد. آنها قشری ضعیف هستند که برای اندکی پول دست به هر خفتی میزنند، اما کسی آنها را نمیبیند. یک کولبر بانه بین برف و کوهستان در خوشبینانهترین حالت ماهی ۵۰ هزار تومان درآمد دارد و در هفته فقط یک بار بدون ترس کار میکند آن هم به خاطر داشتن دفترچه کولبری میتواند با آرامش جنسش را جابهجا کند. او در مورد دفترچههای کولبری میگوید: این دفترچهها چیزی شبیه به مجوز است، قبلتر طرح زوج و فرد داشتند یعنی در هفته سه روز میتوانستند از این دفترچه استفاده کنند و مرزبانی هم کاری به کارشان نداشت، اما الان این سه روز به یک روز کاهش یافته و کولبران مجبور هستند غیرقانونی کار کنند که خطرات زیادی برایشان دارد. رسولی با انتقاد از طرح سازماندهی کولبران به «جهانصنعت» میگوید: این طرحها هیچ کمکی به مردم و کولبران نمیکند و تنها کمکی که میکند به صاحبان اجناس و کسانی است که این بازارچهها را راهاندازی کردند، چون کولبر بیچاره که پولش را میگیرد و مبلغ معینی است حالا به هر شکلی که بشود. او با اینکه کولبر نیست، اما سختیهای آنها را خوب میشناسد. از برادر و پدر تا دوستان و همکلاسیهایش همه کولبری را انتخاب کردند و با ترسهای آنها آشناست. از بیاحترامی که به آنها میشود تا هدف گلوله شدنشان را از نزدیک دیده است و ادامه میدهد: اینجا بچهها از ۱۳ یا ۱۴ سالگی کولبری را شروع میکنند تا زمانی که توان و جانشان اجازه دهد، بعد از آن هم سر بار خانواده میشوند، چون چیزی برای جمع کردن و پسانداز ندارند. حل مشکلات کولبران در گرو سیاست بازی فرماندار سابق سردشت در مورد سازماندهی کولبران به این نکته اشاره کرد که امروز معضل کولبری یکی از مسایل پیچیده مناطق مرزی شده است در صورتی که حل این مشکل کار سخت و امکانناپذیری نیست. معضل کولبری باید از طریق دولت حل و فصل شود، اما دولتها به این موضوع رسیدگی نمیکنند، نه این دولت فعلی و نه حتی دولتهای گذشته هیچ اقدام عملی برای این مساله انجام ندادند. هادی فر در ادامه میگوید: برای حل این مشکل ابتدا باید تعریفهایمان را مشخص کنیم، ببینیم چه کسی کولبر است و چه کسی ساکن منطقه مرزی بعد باید تعداد دقیق این افراد را پیدا کنیم و ببینیم چند هزار نفر به کولبری مشغول هستند. وقتی تعریفها مشخص شد نیمی از راه طی شده است، اما به جای حل این موضوعات، کولبری به سمت سیاسی شدن رفته و محلی برای نمایش دادن مسوولان و نمایندگان مجلس شده است. یک سری نمایندگان برای حال آنها گریه میکنند، ولی چاره کار گریه نیست، کولبری از قدیم بوده و نسل در نسل مردم مرزنشین کولبری را به عنوان شغلشان انتخاب کردهاند. این نمایندگان به جای گریه کردن برای رای جمع کردن کمی به درد کولبران رسیدگی کنند. او در ادامه میگوید: دولت باید در گمرک یک سری ردیفها را مشخص کند تا مشکل کولبران حذف شود، اما ارادهای هم در دولت نمیبینیم. البته در این مورد هم با موانعی روبهرو هستیم که اصلیترین آن این است که در گمرگ دیدگاههای متفاوتی داریم. یک سری اصلا مخالف کولبران هستند و البته حق هم دارند، چون نگاهشان در یک چارچوب قانونی است، اما باید به سختیهای مردم هم نگاه کرد؛ کسی که در گمرک کار میکند مشکل و بیپولی مردم را درک نمیکند. هادی فر به عنوان کلام آخر روی شناخت دقیقتر از این مردم و مناطق مرزی تاکید میکند و ارفاقی کوچک برای گذران زندگی را حق طبیعی مرزنشینان میداند و معتقد است باید نگاه سیاسی را از این مقوله دور کرد تا زودتر به نتیجه برسد.