گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی؛ وقتی حاتمیکیا، در آن شب مهم پشت تریبون رفت و حرف دلش را در مقابل اهالی سینما زد، مشخص بود که «به وقت شام» اکران پرحاشیه و مهمی را تجربه خواهد کرد. صفبندی مخالفان و موافقان فیلم، خیلی زود شکل گرفت تا طرفداران و مخالفان جدیدترین فیلم آقای کارگردان تقابلهای تند و تیز خود را آغاز کنند. فضاسازی پیرامون «به وقت شام» آنقدر جدی بود که عدهای فیلم را تا حد یک کمدیِ ناخواسته یا «زی مووی» پایین آوردند و عدهای دیگر با اشاره به حضور سازمان فرهنگی «اوج» در تولید این اثر، تسویهحسابهای سیاسیشان با سپاه را در مواجهه با به وقت شام انجام میدهند. آخرین فیلم حاتمیکیا اما، مستقل از صفبندیهای مجازی و حقیقی، اثر درخشانی است. فیلمی که عناصر زیادی برای ماندگار شدن در سینمای ایران را دارد. عناصری که مرورشان در این روزهای میانیِ اکران فیلم، خالی از لطف نیست.
قابهای درخشان به جای دیالوگهای ماندگار
از آژانس شیشهای تا ارتفاع پست، از به نام پدر تا چ و حتی در بادیگارد؛ فیلمهای حاتمیکیا مملو از دیالوگهای ماندگار و به یاد ماندنی بودند. جملاتی که مدتها ورد زبان علاقمندان آثارش میشوند و بخشی از حافظه تاریخی سینمای ایران را میسازند. «به وقت شام» از این حیث، احتمالاً خالیترین فیلم ابراهیم حاتمیکیاست. فیلم جدید او، فیلم تصویرهای ماندگار است. مملو از نماهای نفسگیر و جذاب. در به وقت شام، شخصیتها بیش از کلام، با اکتها و حالتهای چهرهشان حرف میزنند و بیش از دیالوگ، با سکوتهایشان قصه را پیش میبرند. از این حیث، به وقت شام رامشدهترین فیلمنامه را در میان تمام آثار حاتمیکیا دارد. فیلمنامهای آرام و کمسروصدا که به اندازه همه سکوتها، با تصاویرش فریاد میزند و روایتی فراموشنشدنی از نبرد سوریه ارائه میکند. حاتمیکیا در «به وقت شام» کمتر از آثار قبلیاش حرف زده و بیشتر سکوت کرده. انگار انگشت اشارهاش را گرفته سمت جبهههای نبرد سوریه و عراق، و آنجا را، آن میدان جنگ علیه انسانیت را نشانمان داده باشد. او فقط دارد تصویر میکند و اگر آن تکسکانس گفتگوی پدر و پسرِ در تاریکیِ شب تدمر را نادیده بگیریم، عملاً خبری از دیالوگهای حماسی در فیلم نیست. در عوض به وقت شام، پر است از تصاویر حماسی.
یک روایت انسانی
به وقت شام، فیلم «مدافعان حرم» نیست. هرکسی که فیلم را دیده باشد میتواند این گزاره را تایید کند. تمام حضور رزمندگان مدافع حرم در این فیلم، خلاصه میشود در یکسوم پایانی و آن عملیات هیجانانگیزِ انتهای داستان. مابقیِ قصه را، یک پدر و پسرِ مستشار روایت میکنند. این شاید نقطه قوت فیلم باشد، شاید هم نقطه ضعفش. این نوع روایتِ حاتمیکیا اما باعث شده تا آدمهای بیشتری بتوانند با «به وقت شام» ارتباط برقرار کنند. او، مساله سوریه را فراتر از یک نگاهِ صرفاً عقیدتی تفسیر کرده و قرائتی صددرصد انسانی از ماجرا دارد.
در «به وقت شام»، مساله اول و آخر، جان انسانهاست. همه عناصر روایت، از اولین پلانهای ارسال کمکهای بشردوستانه به مردم فوعه و کفریا تا فینالِ مسحورکننده فیلم، در خدمت نجات جان مردم بیدفاع سوریه است. آدمهای این قصه، فدای انسانیت میشوند. مردان مسلمان در مقابل داعش میایستند تا دختران و زنانی که در میانشان دختری مسیحی هم هست، زنده و سالم بمانند. چنین روایتی، که کاملاً بر مدار ارزشهای انسانی بنا شده، نه فقط همه ایرانیان با طرز تفکرهای گوناگون ، بلکه تمام انسانهای آزاده در هر نقطه از دنیا را نسبت به حضور مستشاری ایران در سوریه و عراق، متقاعد میکند. جای چنین روایت و قرائتی، نه فقط در سینمای ما، که در تمام روایتها و قرائتهای ما از حضورمان در میدان مبارزه با تکفیریها، خالی بود.
هوشمندی سیاسی و داعشی خاکستری
حاتمیکیا یک هنرمند سیاسی است. به این معنا که سیاست را فهم میکند و البته جریانات سیاسی حاکم بر کشور را خوب میشناسد. ارتباطات صمیمانهاش با برخی سیاسیون داخلی هم میان اهالی هنر زبانزد است. بنابراین طبیعی است که آثار او، از اشارات و نکتهسنجیهای سیاسی خالی نباشند. پس از دوگانه «چمران-وصالی» که به پرسش مهم «چمران خمینی یا چمران بازرگان؟» رسید و عملاً سیاسیترین بخش فیلم چ بود، حاتمیکیا در بادیگارد هم اشارات شجاعانهای به عملکرد دولت دارد و حالا در «به وقت شام»، به مختصر ترین شیوه ممکن، معادلات سیاسی حاکم بر سوریه و روابط سیاسی داعشیها را روایت میکند. حضور چند دقیقهایِ سه زندانیِ اِخوانی و کرد در فیلم، و گفتگویشان با شخصیت «بلال» به خوبی اوضاع حکمرانی بشار اسد و دلایل اقبال نسبی برخی از مخالفین سیاسی دولت سوریه به گروههای تکفیری را توضیح میدهد. مشاجره شخصیت «بلال» با سرباز ارتشی هم، اوضاع آشفته نیروهای نظامی سوریه را ترسیم میکند.
شاهکار سیاسی حاتمیکیا در به وقت شام اما شخصیت «شیخ ممدوح سعدی» است. رئیس یک طایفه اهل تدمر که با داعش بیعت کرده اما تزلزل عقیدتی و البته انگیزههای مالیاش در این بیعت، خیلی زود آشکار میشود. ممدوح سعدی در خلال ماجرا بخش مهمی از خانوادهاش را به خاطر داعش از دست میدهد و خودش، خیلی زود، قربانی خشونت و بیمنطقی دوستانش میشود. «شیخ ممدوح سعدی» نماد یک داعشیِ قربانیِ داعش است. پیرمردی که کجرویهای فکری در کنار انگیزههای مالی، او را به دامان داعش انداخته و در عین حال، شرافت قومیاش را فراموش نکرده. «شیخ ممدوح سعدی» و همسرش در به وقت شام، داعشیهای خاکستری هستند. مردان و زنانی که پیش از داعشی بودن «انسان» اند و اولین قربانیان تعصبات کور تکفیریها. جسارت حاتمیکیا در تصویر کردن چنین شخصیتهایی، تحسینبرانگیز است.
سنتشکنی به سبک حاتمیکیا
«تقابل نسلها» ایده مرکزی بسیاری از فیلمهای حاتمیکیا بوده. از سلمانِ آژانسشیشهای تا حبیبهی به نام پدر تا دکتر زرینِ بادیگارد؛ همیشه جوانهای فیلمهای حاتمیکیا معترض بودهاند و شاکی. پر از سوال بودهاند و بزرگترهایشان را نمیفهمیدند. شخصیت نسلِ سومی «به وقت شام» اما اگرچه کمی از پدر گلهمند است، اما پا جای پای او گذاشته و میخواهد شبیه او باشد. او برای رسیدن به پدرش دویده و طلبی هم اگر دارد، نه از سر شکاف عقیدتی، که به خاطر نادیدهگرفتهشدن در نزد پدر است. علیِ به وقت شام، بهترین کاراکترِ نسل سومی تمام فیلمهای حاتمیکیاست. «یاعلی»ِ کشیدهاش وقت تیکآف هواپیما، به جان مخاطب مینشیند. اعتقادش به انقلاب دست کمی از پدر ندارد و در پایان فیلم، کار بزرگ را اوست که انجام میدهد. این، اولین و شاید مهمترین قهرمان جوان فیلمهای حاتمیکیاست. چرخش لنز دوربین حاتمیکیا به سمت دلاوریها و رشادتهای نسل سوم و چهارم انقلاب، شاید در آثار بعدی او هم تکرار شود، اما لقب«اولین فیلم جوانانه حاتمیکیا» را تا ابد برای «به وقت شام» حفظ خواهد کرد.
ریسک عربی
تیم بازیگری «به وقت شام»، جز دو بازیگر ایرانیاش، برای اکثریت دوستداران سینما ناشناخته است. انبوهی از هنرمندان عرب، مجموعه بازیگری فیلم را به یکی از پرریسکترین قسمتهایش تبدیل کرده. ریسک حاتمیکیا اما در بسیاری از نقشها جواب داد. نمایش کوتاه اما تاثیرگذار «پیر داغر» در نقش بلال عمیقاً دوستداشتنی از آب درآمده. بازیگران نقشهای «عمر چچنی»، «شیخ ممدوح سعدی» و «طلحه بلژیکی» هم به خوبی از عهده ایفای نقشهایشان برآمدهاند تا به وقت شام از حیث بازیگری، چیزی کم نداشته باشد. ریسک بزرگ حاتمیکیا در سپردن نقشهای مهم فیلمش به بازیگران عرب، جواب داده.
به وقت جوانان ایرانی
«به وقت شام»، مثل هر اثر هنری دیگری، فیلم بیایرادی نیست. خاصه در جلوههای ویژه، فیلم میتوانست خیلی بهتر باشد و برخی جلوههای بصری در اواخر فیلم، چندان باورپذیر از آب در نیامده. با این وجود اما اعتمادِ دوبارهی حاتمیکیا به جوانان ایرانی و تولید فیلم با توان نیروهای داخلی، ارزش همین جلوههای ویژه فیلم را هم چندین برابر میکند. حاتمیکیا برای جلوههای ویژه فیلمهایش، هرگز «دلار» خرج نکرده و آثارش را با توانایی فنی و هنری داخلی پیش میبرد.
به خاطر یک لبخند
پس از چ و بادیگارد، به وقت شام سومین فیلم بزرگ و البته حساس حاتمیکیا در دهه 90 است. حاتمیکیای این دهه، در قامت یک فیلمساز وابستهی دوستداشتنی، صدای انقلاب اسلامی شده و تصویر حماسههای نسل سوم و چهارم را روی پرده میآورد. «به وقت شام» فیلم ماندگاری است به همه دلایل بالا و یک دلیل مهمتر از همه آنها: به وقت شام، لبخند رضایت را روی لب همسران و فرزندان شهدا نشانده.